۲۳ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۵۸۲۳۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲:۲۲ - ۲۵-۰۶-۱۴۰۱
کد ۸۵۸۲۳۲
انتشار: ۰۲:۲۲ - ۲۵-۰۶-۱۴۰۱
یک چهره - یک روایت

کوزیچکین که بود و چه کرد؟/ کارمند سفارت شوروی اطلاعات حزب توده را به انگلیسی‌ها داد و آنها به ایرانی‌ها

کوزیچکین که بود و چه کرد؟/ کارمند سفارت شوروی اطلاعات حزب توده را به انگلیسی‌ها داد و آنها به ایرانی‌ها
سعید حجاریان در یادداشت تازۀ خود به نظارت های اطلاعاتی کشورهای خارجی هم اشاره کرده و از ماجرای کوزیچکین نام برده. این نوشته دربارۀ همین ماجراست...

   عصر ایران؛ سروش بامداد- «نسخه‌ای برای پیش‌گیری از فساد» عنوان یادداشت تازۀ سعید حجاریان و چون همیشه حاوی نکته‌های تازه است. از جمله این‌که در بخشی از آن آورده است:

   
   «در جهان مدرن کشورها از دو طریق مورد نظارت قرار می‌گیرند. سطح اول، به امور اطلاعاتی مربوط می‌شود و کشورهای خارجی حسب منافع‌شان و بعضاً رقابت اطلاعاتی، پیام‌هایی را منتقل می‌کنند. این اطلاعات به‌شرط صحت می‌تواند به نتایج مثبتی منتهی شود. مثلاً در ماجرای کوزیچکین کشوری غربی منشأ دریافت اطلاعات علیه شوروی و سرویس اطلاعاتی کا‌.گ‌.ب شد، یا برعکس شوروی از طریق حزب توده پیوسته اخباری مبنی بر وقوع کودتا از طریق کشورهای غربی را به ایران منعکس می‌کرد».  

    مراد این نظریه‌پرداز از ماجرای کوزیچکین، اطلاعاتی دربارۀ حزب توده در اوایل دهۀ 60 است که یک کارمند سفارت شوروی در تهران در اختیار انگلیسی‌ها قرار داد و آنها هم در پاکستان به دو مقام جمهوری اسلامی منتقل کردند و همین بعدتر زمینۀ برخورد گسترده با حزب توده در ایران شد.

     دست بر قضا یادداشت آقای حجاریان و اشارۀ صریح او به «ماجرای کوزیکچین» درست در روزهایی منتشر می‌شود که  درگذشت یک پیرمرد و یک پیرزن مشهور و هر دو 95‌ساله بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های ایران داشته است: اولی  ملکه الیزابت دوم پادشاه فقید بریتانیا و دومی که قبل از او رخ داد، امیر هوشنگ ابتهاج شاعر بزرگ و ملی ایران که در سال 62 در حالی همراه رهبران حزب توده بازداشت شد که داستان او از  جدا بود و یک سال بعد با وساطت محمد حسین شهریار نزد رییس جمهوری وقت و بیان این جمله که « ملایک به خاطر زندانی بودن سایه می‌گریند»  آزاد شد.

    ولادیمیر کوزیچکین در واقع همان کسی است که به لندن رفت و اطلاعات خود دربارۀ اعضای حزب توده در ایران را به بریتانیایی‌ها داد و آنها هم به مقامات ایران منتقل کردند و با یک تیر چند نشان را هدف گرفتند:

     اول این‌که درصدد جلب اعتماد جمهوری اسلامی برآمدند تا بگویند ما درصدد براندازی از طریق نفوذ در سیستم نیستیم. مراقب دیگران باشید.

  دوم این که می‌خواستند ببینند آیا ایران در مدعای وابسته نبودن به اتحاد شوروی صادق است یا نه و سوم هم این که به رقیب دیرین ضربه‌‌ای اساسی وارد کنند تا روس‌ها نپندارند در غیاب متحدان غربی شاه می‌توانند ایران را به حیاط خلوت خود بدل کند. با این اوصاف بد نیست بدانیم کوزیکچین که بوده است؟

     تارنمای تاریخ ایرانی دو سال پیش دربارۀ او چنین نوشته بود:

       در خرداد ۱۳۶۱ ولادیمیر کوزیچکین، مامور اطلاعاتی کا‌گ‌ب - سرویس اطلاعاتی، امنیتی شوروی - از طریق مرزهای شمالی ایران به ترکیه گریخت و سپس به بریتانیا رفت و اطلاعات خود را در اختیار ام‌آی۶ گذاشت. فرار او به بریتانیا، یکی از بزرگ‌ترین موفقیت‌های سرویس‌های اطلاعاتی غربی در جنگ جاسوسان در دو سوی دیوار آهنین در دهه ۱۹۸۰ بود.

   کوزیچکین که فارغ‌التحصیل زبان فارسی بود در سال ۱۹۷۴ برای کارآموزی به ایران اعزام شد. پس از یک سال که در معدن بافق و شهرهای دیگر مشغول کارآموزی بود به شوروی بازگشت و سپس در سال ۱۹۷۶ به عضویت کاگ‌ب درآمد. دو سال قبل از انقلاب دوباره به ایران آمد و این بار به عنوان مسؤول امور کنسولی در سفارت شوروی در تهران مشغول به کار شد. نکته مهم اما این که از جمله اطلاعاتی که او پس از فرار به بریتانیا در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی غربی گذاشت، بخشی از فعالیت‌ها و اسامی اعضای حزب توده ایران بود.

   بی‌بی‌سی به مقاله‌ای در روزنامه واشنگتن‌پست در ۱۹ نوامبر ۱۹۸۶ اشاره کرده که در آن آمده: «با فرار ولادیمیر کوزیچکین افسر جزء کاگ‌ب در تهران، سازمان سیا به اطلاعات غیرمنتظره و بادآورده‌ای دست یافت. چکیده اطلاعات او، از جمله جزئیات عملیات شوروی و حزب توده در ایران به دست سی‌آی‌ای رسید. سپس سی‌آی‌ای فهرست اسامی و جزئیات بیشتری را به ایران رساند. این اقدام سی‌آی‌ای علاوه بر اینکه فلج کردن عملیات کا‌گ‌ب در ایران را دنبال می‌کرد، پیش‌کشی برای «ابراز حسن‌نیت» نسبت به نظام ایران هم بود.»

  همین اطلاعات که یک رابط پاکستانی به نمایندگان ایران تحویل داد بهانه لازم برای حمله به حزب توده ایران را در اختیار مقامات وقت تهران گذاشت. هرچند در اسناد منتشر شده نامی از مذاکره‌کنندگان ایرانی برای دریافت اطلاعات کوزیچکین نیست، اما به نظر می‌رسد رابطین بین ایران و سازمان‌های جاسوسی غربی، حبیب‌الله عسگراولادی و جواد مادرشاهی از اعضای حزب موتلفه اسلامی بوده‌اند.

   چرا که اکبر هاشمی رفسنجانی در بخشی از خاطرات خود در ۵ مهر ۱۳۶۱ می‌نویسد: «عصر مهندس جواد مادرشاهی و حبیب‌الله عسگراولادی که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفته‌اند - درباره عملکرد کا‌گ‌ب و حزب توده و سیاست آینده شوروی در ایران - گزارش دادند.»

   گرچه خبر فرار کوزیچکین به غرب به اعضای رهبری حزب توده هم رسیده بود اما نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب معتقد بود اطلاعات او چندان اهمیتی نداشته و خطری برای فعالیت این حزب ندارد.

   خود کوزیچکین هم البته در خاطراتش نقش خود در دستگیری اعضای حزب را انکار کرده و می‌گوید: «بالاخره مقامات ایران ضربه خود را وارد آورده و همه اعضای کمیته مرکزی حزب توده دستگیر شدند. در آن زمان مطبوعات غرب مسئولیت این کار را به گردن من انداختند. ولی من مطمئنم که چه من به غرب پناه می‌بردم و چه نه، سرنوشت حزب توده دقیقاً یک‌سان بود.»

   منابع حزب توده می‌گویند: کوزیچکین یک افسر دون‌پایه در سفارت اتحاد شوروی در ایران بوده است. رهبران حزب توده ایران نیز از فرار او اطلاع داشتند و می‌دانستند اهمیتی ندارد. برای شناسایی نام و نشانی رهبران حزب توده ایران نیز نیازی به اطلاعات کوزیچکین یا ام‌آی۶ و سازمان سیا وجود نداشت و همه آن‌ها علنی و از دهه‌ها پیش شناخته شده بودند. جواد مادرشاهی، مشاور امنیتی رئیس‌جمهور وقت -که برای ملاقات با کوزیچکین و گرفتن اسناد وی راهی پاکستان شد- نیز می‌گوید کوزیچکین اطلاعات جدیدی نداشت. 

   خود ولادیمیر کوزیچکین در کتاب «کا‌گ‌ب در ایران» که شرح زندگی حرفه‌ای اوست به دو ماموریتی اشاره کرده که در دوره حضورش در سفارت انجام داده است:

   «رابط حزب توده 40 عکس اعضای کمیته مرکزی حزب را تحویل داد. آن‌ها را به مرکز فرستادم تا به شناسنامه‌ها الصاق گردد. کمی بعد شناسنامه کیانوری با عکس او به طور کامل دریافت شد. قرار بود بقیه را هم بفرستند. لازم بود آخرین دست‌کاری‌ها را هم روی شناسنامه او انجام بدهم و مهرهای انتخاباتی را که از بعد از انقلاب در ایران شده بود رویش بزنم. در آن زمان به این‌گونه علائم موجود در شناسنامه، که حاکی از وفاداری صاحبش نسبت به رژیم اسلامی بود، اهمیت فراوانی داده می‌شد.

   این کار صورت گرفت و شناسنامه به کیانوری تحویل گردید. بعداً طرح عملیاتی انتقال کیانوری به شوروی از طریق مرز دو کشور را دریافت کردیم.

   پیدا بود که می‌خواهند ناخدای کشتی در حال غرق شدن را اول نجات بدهند. سه نقطه برای عبور از مرز در نظر گرفته شده بود. یکی در منطقه مرزی افغانستان - ایران و دوتای دیگر در مرز ایران - شوروی در ترکمنستان و آذربایجان. در صورت بروز خطر و مخفی شدن، کیانوری می‌بایست به ما علامت بدهد تا ما مرکز را مطلع کنیم. در ساعت معینی از روز خاصی از هفته، پس از دریافت علامت، یک عامل کا‌گ‌ب در یک شهر کوچک مرزی در مقطه‌ای توافق شده فقط ده دقیقه منتظر می‌ماند و کیانوری می‌بایست به ابتکار خودش تا آنجا برود. نام رمزی برای شناسایی تعیین شده بود. عامل کا‌گ‌ب او را به محلی که می‌بایست از مرز بگذرد راهنمایی می‌کرد و کیانوری از آنجا به آن سوی مرز می‌رفت. در صورت پیدا شدن مرزداران ایرانی، گروه ویژه در آن سوی مرز منتظر می‌ماندند تا عبور سلامت رفیق کیانوری را ممکن سازند.

   به عبارت دیگر گروه ویژه می‌بایست سپاهیان ایرانی را از میان بردارد. برای دیگر اعضای کمیته مرکزی حزب توده هم چنین نقشه‌ای طرح شده بود. برای تهیه طرحی فوق‌العاده که در صورت دستگیری رهبران حزب توده می‌بایست اجرا شود، رزیدنسی مامور شد با یکی از اعضای مخفی حزب توده تماس بگیرد و وسیله‌ای ارتباطی تمهید کند. این عضو مخفی سپس می‌توانست ما را از سرنوشت رهبرانش مطلع سازد. شبارشین مرا مامور این کار کرد. افسری که از لحاظ قیافه ظاهری به ایرانیان کاملاً شبیه بود انتخاب و مامور شد که با عضو مخفی حزب توده رابطه برقرار کند. آنان با هم دیدار کردند و درباره ترتیب رابطه با هم مذاکره کردند. برای نجات حزب توده از هیچ کاری فروگذار نشد. دیگر جزو اسرار نیست که کل این کوشش ها به موفقیتی نرسید. وقتی مقامات ایران سرانجام ضربه خود را زدند، همه اعضای کمیته مرکزی حزب توده دستگیر شدند.» (ترجمه اسماعیل زند و حسین ابوترابیان، ۱۳۷۱)

   کیانوری پس از انتشار کتاب کوزیچکین در نامه‌ای به روزنامه اطلاعات (۲۸ اردیبهشت ۷۰) نوشت: «کوزیچکین نه تنها افسر بلندپایه و عالی‌رتبه سازمان امنیت اتحاد شوروی نبود بلکه حتی افسر میان‌پایه هم نبود. او کمترین رابطه‌ای با حزب توده ایران نداشت و تنها از حزب توده ایران دو نفر را می‌شناخت یکی آقای فروغیان که معلم زبان فارسی در مدرسه‌ای بود که کوزیچکین هم در آنجا فارسی یاد می‌گرفت و دیگری فردی که برای گرفتن ویزای مسافرت به شوروی به طور علنی به کنسولگری شوروی در تهران مراجعه می‌کرد. به همین علت هم پس از فرار کوزیچکین که نزدیک به یک سال پیش از حمله به حزب توده ایران و بازداشت رهبران و کادرهای حزب انجام گرفت، رهبری حزب با اطمینان به اینکه از کار حزب کمترین اطلاعی ندارد هیچ‌گونه اقدام احتیاطی انجام نداد.» (عبدالله شهبازی، مطالعات سیاسی، پاییز ۷۰)

    

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۶/۲۵
0
4
تا قبل از حمله روسیه به اوکراین من فکر میکردم که توده ای ها واقعا از روی جهل پایبند ایدئولوژی پوسیده وفروپاشیده مارکسیست هستندودرواقع درست ویا غلط به یک سری اصول پایبندند.اما حمایت مهوع نشریات توده ای از تجاوز دولت غیر مارکسیست واولیگارش پوتین به اوکراین؛ نشان داد که اینان به راستی ماموران امنیتی وتبلیغاتی روسیه هستند وفرقی نمیکند که در انجا کمونیست ها حاکم باشند ویا سرمایه داران فاسد مافیای حلقه پوتین