عصر ایران؛ نهال موسوی - مجموعه نمایشی یاغی ساخته محمد کارت این هفته بعد از 20 قسمت پایان یافت و حال میتوان در یک نگاه به کل مجموعه آن را مورد بررسی قرار داد و البته فقط افسوس خورد.
در شروع این سریال با توجه به انتخاب سوژه جذاب ورزش کشتی (ورزش اول ایرانیها) و پرداختن به یک کشتیگیر، مخاطبان زیادی را به سمت خود کشید تا جایی که به یکی از پرطرفدارترین مجموعههای شبکه نمایش خانگی تبدیل شد؛ به گونهای که حتی در موتور جستوجوی گوگل ایرانیها سریال یاغی در زمره یکی از کلمات پُرجستوجو قرار گرفت.
اما هر چه سریال بیشتر پخش شد با توجه به کشش قصه و تمهیدات دراماتیک آن افت بیشتری کرد و حتی شاید بتوان گفت این کشدار شدن بیخود و بیجهت داستان به احساس سرخوردگی و مغبونی نزد مخاطبان انجامید.
حال که سریال تمام شده پرسش اولیه این است که با توجه به این سریال و انتخاب اسم: چرا یاغی، کدام یاغی؟ چرا از هیچ یاغییی خبری نبود؟! اگر مقصود از یاغی جاوید گنجی با بازی علی شادمان است میشود پرسید چه یاغیگرییی کرد؟ از ابتدا تا آخر سریال یا گفت چشم آقاجون یا گریه کرد و در نهایت هم هیچ اقدام خاصی از او دیده نشد که تمرد، سرپیچی، پشت پا زدن به موقعیت یا ... در آن باشد.
در مورد شخصیتپردازی و فضای داستانی هم واقعا هیچ نکته قابل ارائهای نیست. شاید بهترین شخصیتها همان اکبر مجلل و اسی قلک و دوستان جاوید است که تکلیفشان روشن است ولی ما بقی شخصیتها به جای اینکه خاکستری باشند و وجوهی از سیاهی و سپیدی داشته باشند بیشتر شخصیتهای بی هویت و بی موضعی هستند که در برابر هر آنچه برای آنها رخ می دهد فقط منفعت طلبی وجود دارد، حتی خود جاوید. مثلا وقتی میبیند که طلا و بهمن ، شیما (نیکی کریمی) را میکشند یک ذره به ادامه همکاری با آنها شک نمیکند و همان مسیر را ادامه میدهد.
آنچه در یاغی بیشتر به چشم میآید فضاسازی است از انسانهایی در سطح پایین جامعه که بیش از آن که به دنبال سعادت و رهایی از وضعیت موجود باشند انگار به دنبال فرصت طلبی و رسیدن به پول و موقعیتاند؛ حال از هر طریقی که شد.
معلوم است سازندگان و نویسندگان سریال از اساس هیچ شناختی از فضای ورزش کشتی ندارند و به همین دلیل شخصیتها را تا این حد ساده و فقط به دنبال مقام و پول فرض کردهاند. وگرنه چگونه امکان دارد ورزشکارانی که سالها ورزش سخت میکنند و برای به سر وزن رسیدن انواع سختیها را متحمل میشوند و از خوردن یک قرص یا داروی ساده پرهیز می کنند تا دوپینگی نشوند،به این راحتی به مقوله قاچاق دارو و کوکائین تن دهند؟! در نهایت هم به چنین پیام غلطی برسند!
پیام سریال این شده که با هر کس و ناکسی همراه شو (قاتل و قاچاقچی کوکائین) تا به تیم ملی برسی و به مسابقات جهانی بروی بعد با یک معذرت خواهی و اشتباه کردم قال قضیه را بکن و به عنوان قهرمان به محله تون برگرد! یا حتی در آخر قصه نمیبینیم که سرانجام آدم بدها به کجا رسید؟ فقط یک دیالوگ و اشاره به این که آنها هم دستگیر شدند! تا این حد بی اهمیت به سرانجام آدمها در یک سریالی که ادعاهای بزرگی دارد؟!
یک انسان مهم، الگو، تاثیرگذار و مثبت در تمام سریال وجود ندارد. همه بدند. حتی شخصیت آقا امید که سرمربی تیم کشتی هم میشود بسیار ساده و سطحی طراحی شده است.
نکته دیگر این سریال کشدار بودن صحنههای بدون کارکرد است. مثلا خواهر جاوید را دزدیدهاند او ساعتها راه می رود و فکر میکند: در خانه ، در خیابان ، در باشگاه و ... ولی اقدامی انجام نمیدهد فقط در حال فکر است و دست بر سرش میکشد و یا عاقبت زیر گریه میزند و با خدا درد دل میکند.
واقعا با همین مصالح اگر یک تدوینگر متعهد پای میز مونتاژ مینشست حداکثر از این 20 قسمت سریال 10 قسمت آن را حذف و یک سریال 10 قسمتی بهتر به مخاطب ارائه میکرد.
شاید مشکل ناشی از این باشد که در سیستم سریالسازی کشور ما همه چیز بر مدار زمان و تعداد قسمتها میچرخد و بر این اساس پول پرداخت میشود. طبیعتا امکان دارد سازندگان سریال به این لغزش بیفتند که از هر طریقی شده زمان سریال را بیشتر کنند.
در یک نگاه اجمالی سریال یاغی بسیار ناامید کنندهتر و بیمایهتر از آن است که بتوان درباره آن به تفصیل نوشت و بیشتر نوعی فرصتطلبی سازندگان آن بود که با استفاده از سوژهای خاص و بازیگران جذاب 20 قسمت مخاطب را مقابل گیرنده نگاه دارند ولی در نهایت به شکلی سطحی همه چیز را ختم به خیری کنند که هرگز اتفاق نیفتاده است.
به قول خودشان "سازندگان یاغی" واقعا مفتبری کردند.
الگوهایی چون: لات بازی، خالکوبی، مصرف سیگار، مخدر ، مشروب، روابط خارج از عرف و غیره...
سریال یاغی هم یک همچین چیزیه بنظرن
عصر ایران نباید اینطور به نویسندگان زن فمینیست میدون بده که هر چی دل تنگشون می خواد بگن. چرا نظارتی نیست؟ چرا برخوردی انجام نمی گیره؟ پس حق مرد چی میشه؟ فقط زنان حق دارن در مورد حقوقشون بنویسن؟
این پایان بندی بد و بی نتیجه را در کارهای بسیار سطحی تر و ضعیف تر هم نمی بینیم .
خیلی زشت است که اینهمه صحنه سازی و برنامه ریزی و ایجاد کاراکترهای جذاب به هیچ جایی نرسد ،
با هر کدام از کاراکترهای طلا و بهمن و اکبر مجلل و جاوید و اسی قلک و عاطی می شد سریال جداگانه ای ساخت ،
اما متاسفانه کارگردان همه این ابزار را یکجا در اختیار داشت و نتوانست از آن بهره بگیرد.
مثل همین یاغی
یا زخم کاری
یا ملکه گدایان
یا می خواهم زنده بمانم
همگی به بدترین شکل ممکن و توهین به شعور مردم تمام می شوند