عصر ایران ؛ جعفر محمدی - 1. فیلم سگکشی، از فیلم های تاثیرگذار بهرام بیضایی است که در سال ۱۳۸۰ اکران شد. فیلم داستان زنی است که همسرش به جرم کلاهبرداری در زندان است و کل فیلم داستان دو روایت متفاوت است:
در روایت نخست، مردی کلاهبردار قرار دارد که شاکیان او را به زندان انداختهاند و روایت دوم، روایت مردی است بیگناه که شریکش او را فریفته و به ناحق به زندان افتاده است.
همسر این مرد، با هنرنمایی مژده شمسایی، روایت دوم را باور کرده و همسرش را به چشم یک قربانی مینگرد و تلاش میکند این روایت را به شاکیها قبولانده و از آنها رضایت بگیرد. زن چنان به همسرش "اعتماد" دارد، که حاضر نیست لحظهای به این روایت شک کند و به لطایف الحیلی، چکها را از شاکیان میگیرد، ولی در پایان متوجه میشود که روایت دروغ را باور کرده بود.
2. برای مخاطب سؤال پیش میاد که چطور چنین زن قدرتمندی، بدین سادگی فریفته میشود؟ جواب فقط یک کلمه است: اعتماد.
هیچ داستانی در زندگی تماماً منطقی نیست و "حفرههایی" غیرمنطقی دارد. اگر به زندگی خود نیز نگاه کنید، شاهد خواهید بود که بسیاری از اتفاقات زندگیتان، نقاط غیرمنطقی فراوانی وجود دارد. وقتی این روایتها را برای دیگری تعریف میکنید، شنونده تنها با "اعتماد" به شما این داستان رو باور میکند و اگر عنصر اعتماد از بین رود، او با شک به روایت شما نگاه میکند.
3. در مورد وقایعی که این روزها رخ میدهد هم شما حداقل با دو روایت روبرو هستید: روایت حکومتی و روایت غیرحکومتی. هر دو روایت هم حفرههایی دارد که داستان را غیرقابل باور میکند، ولی مساله این است که آیا شما به راوی "اعتماد" دارید تا با این اعتماد این حفره ها رو پر کنید و یا خیر؟ (نوشته ای از علی آردم)
"جنگ روایت ها" عنوان دقیقی است که نویسنده یادداشت - که بخشی از آن را خواندید - بر آن نهاده است و آنچه در عمل می بینیم این است که جمهوری اسلامی در این جنگ با چالش های بسیار جدی و حیاتی مواجه است.
یک علت مهم اش نیز نوع نگاهی است که در سپهر قدرت، به رسانه وجود دارد.
بسیاری از مسوولان جمهوری اسلامی، هنوز در فضای دهه 1360 و اوایل 1370 سیر می کنند؛ زمانی که نبض اصلی اطلاع رسانی در کشور در دست دو شبکه تلویزیونی، چند کانال معدود رادیویی و چند روزنامه انگشت شمار حکومتی بود: کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی و رسالت.
رادیو بی بی سی نیز به عنوان مهم ترین رسانه خارجی آن سال ها، برد چندانی در میان عامه مردم نداشت و مردم، با اعتماد نسبی که به رسانه های داخلی داشتند، نیازهای خبری و تحلیلی شان را از منابع داخلی تامین می کردند.
اعتبار رسانه ای در داخل به حدی بود که اگر کسی می خواست آنچه می گوید را مستند کند و بباوراند، می گفت: خودم در روزنامه خواندم یا دیشب تلویزیون می گفت.
اینک اما خبری از آن مرجعیت رسانه ای داخلی نیست و اغلب مردم برای آن که بدانند در شهر و کشور خودشان چه خبر است به جای مراجعه به رسانه های شهر و کشور خودشان، به رسانه های "آن ور آبی" مراجعه می کنند، حال فرقی ندارد که یک شبکه معظم تلویزیونی باشد یا یک کانال شخصی که بدون محدودیت های داخلی در جایی جز ایران به روز می شود.
علت اش نیز از حیز انتفاع انداختن رسانه است. کارکرد اصلی "رسانه" (Medium و جمعش Media) با توجه به کلمه هایی که به دقت هم در انگلیسی و هم در فارسی برای آن انتخاب شده، واسطه گری و رساندن است و مهم ترین عرصه این رسانایی هم، رساندن پیام حکومت به مردم و پیام مردم به حکومت است. مادام که این رسانایی، دو سویه باشد، با "رسانه" به معنای واقعی کلمه مواجه هستیم. یعنی رسانه همان طور که حرف حاکمان را به مردم می رساند، بدون لکنت زبان قادر باشد حرف مردم را نیز به حاکمان منتقل کند.
وقتی چنین ارتباط دو سویه ای برقرار باشد و مردم صدا و پیام خود به حاکمان را در رسانه بشنوند و ببینند به آن اعتماد می کنند. اما آنگاه که رسانه از خیابان دو طرفه به اتوبان یکطرفه ای تبدیل شود که فقط صدای حاکمان در آن شنیده می شود دیگر نامش رسانه نیست و "تریبون" است و دو اتفاق می افتد:
الف - مردم برای شنیدن صدای خودشان سراغ رسانه هایی که تحت کنترل یا اعمال فشار حاکمیت نیستند می روند. این رسانه ها در غیاب نقش آفرینی رسانه های داخلی، می کوشند بازتاب دهنده صدای مردم باشند تا اعتماد آنها را به دست آورند. چنین رسانه هایی ناگزیر در بیرون مرزها هستند و قاعدتاً پیگیر اهداف اسپانسرهایشان. با این حال، بسیاری از مردم، می کوشند حفره هایی غیر منطقی آنها را نادیده بگیرند و به همین که صدایشان را در آن می شنوند راضی باشند.
ب - از آنجا که پژواک صدای مردم در رسانه های خارجی، ناقص و همراه با انگ های سیاسی است و در داخل نیز رسانه ها یا نمی خواهند یا نمی توانند صدای واقعی مردم باشند و احزاب و نمایندگان در خوری هم ندارند و نیز حاکمان وقعی به صدای بازتاب داده شوده در رسانه های خارجی نمی نهند، خود مردم برای رساندن صدایشان به حاکمان در داخل کشور، می کوشند مستقیماً با حاکمان حرف بزنند و اینجاست که "خیابان" جای رسانه را می گیرد و مواجهه مردم و حاکمان، رو در رو می شود.
مثالی درباره نقش رسانه می زنند و می گویند رسانه مانند مفصل نرمی است میان دو استخوان سخت حاکمان و مردم و باعث می شود روابط شان منعطف شود و هر دو کارایی داشته باشند. وقتی عامل رسانه حذف شود و تقابل استخوان ها بی واسطه شود، درد و خشونت آغاز می شود و ای بسا به از کار افتادن آن اندام بینجامد.
وقتی کار به خیابان می رسد، دقیقا چنین اتفاقی رخ می دهد و گفت و گوی رسانه ای که حتی در عیان ترین و بی سانسورترین اش، چون در قالب واژه می آید، نرم است، جای خود را به سختی می دهد.
چه باید کرد؟
"احیای رسانه" در ایران یکی از فوری ترین کارهایی است که باید انجام شود. این کار نه تنها بودجه ای نیاز ندارد بلکه به صرفه جویی بودجه ای هم می انجامد چرا که یکی از عناصر مهم این "احیا"، نعطیلی تریبون های متعددی است که نهادهای مختلف حکومت درست کرده اند و برغم هزینه های نجومی، خروجی شان شده است تشدید جو بی اعتمادی مردم ؛ نه تنها بی اعتمادی که بسیار دیده شده است این قبیل رسانه ها با درشت گویی های خود، مردم را بیش از پیش عصبی کرده و شورانده اند.
اساساً یکی از چالش های جمهوری اسلامی در جنگ روایت ها این است که مسوولان فکر می کنند اگر مدام شبکه تلویزیونی و ماهواره ای و خبرگزاری و روزنامه و سایت راه اندازی کنند، دست بالا را خواهند داشت و این اشتباه مهلکی است که در دهه های اخیر مرتکب شده اند و هزاران میلیارد تومان بودجه کشور را رسماً هدر داده اند.
معنای احیای واقعی رسانه به منظور داشتن دست بالا در جنگ روایت ها، این است که رسانه را به معنای واقعی کلمه در تهیه خبر و گزارش و انتشار آن و بازنشر بی سانسور صدای مردم آزاد بگذارند. به تظاهرات متعددی که در کشورهای اروپایی و آمریکایی برگزار می شود نگاه کنید: خبرنگاران با جلیقه های مخصوص خودشان در چند قدمی پلیس و معترضان و گاه در میانه آشوب و اغتشاش، در حال تهیه فیلم و عکس و گزارش هستند و پلیس هم کاری به کارشان ندارد. حال بگویید دیدن چنین صحنه ای در ناآرامی های ایران میسر است و خبرنگار و دوربین اش سالم به دفتر نشریه بر می گردند؟!
یا دیدهاید که خبرنگاران داخل کشور مجاز باشند برای تهیه گزارش بی طرفانه از آنچه در دانشگاه شریف و زاهدان، سنندج، اردبیل و شهرهای دیگر رخ داد آزادانه به این مناطق بروند و با هر که خواستند گفت و گو کنند و نتیجه را حتی اگر خلاف روایت رسمی باشد بی سانسور برای مردم گزارش کنند؟ (چه بسا گزارش های واقعی، تایید کننده حرف های مسوولان باشد).
نه که ندیده اید و تنها افرادی که "می توان" در این مناطق صدای آنها را بازتاب داد حداکثر استاندار و امام جمعه و رئیس شورای تامین استان و نظایر این ها است (همان یک سویه بودن جریان اطلاعات).
این قصه البته سر دراز دارد؛ ماجرای قتل ستار بهشتی که یادتان است؟ چقدر کوشیدند لاپوشانی کنند و رسانه ها را منع کردند و نهایتا هم معلوم شد که ستار بهشتی به مرگ طبیعی از دنیا نرفته و دو سال بعد، برای مامور پرونده اش سه سال حبس و دو سال تبعید و 74 ضربه شلاق بریدند. چه می شد از همان اول رسانه ها اجازه ورود پیدا می کردند و بدون این که هزینه ای از صندوق "سرمایه اجتماعی پلیس" خرج شود، همان اول واقعیت را توسط رسانه های داخلی بیان می کردند؟ حتماً باید قبل از محکومیت یک مامور خاطی، حیثییت پلیس کشور را هزینه می کردند و به بی اعتباری رسانه های داخلی می افزودند؟!
مثال های مختلف دیگری می توان آورد که اگر پای رسانه های داخلی را از ورود به آن عرصه ها قطع نمی کردند، رسانه های خارجی نمی توانستند میدانداری کنند؛ از ماجرای زهرا کاظمی و ندا آقا سلطان و انتخابات پرحاشیه 88 بگیرید تا ناآرامی های 96 و سقوط هواپیمای اوکراینی و امروز هم حوادث تلخ یک ماه اخیر که دل هر ایرانی را به درد آورده است.
اگر جمهوری اسلامی می خواهد در "جنگ روایت ها" دست بالا را داشته باشد باید "استراتژی جلب مجدد اعتماد" را به طور جدی دنبال کند.
اتفاقاً حوادث کنونی، زمینه خوبی برای احیای این اعتماد است که از رهگذر احیای رسانه حاصل می شود. اگر همین امروز به رسانه های داخلی بگویند آزادند تصاویر ناآرامی ها و شعاردهی ها و دیوارنویسی ها را منتشر کنید، آیا دیگر نیازی می ماند که برای مطلع شدن از این ها، با انواع فیلتر شکن به سراغ رسانه های خارجی رفت؟
اگر همین امروز رسانه های داخلی مجاز شوند که حوادث زاهدان و سنندج و اردبیل و بقیه نقاط را از منظر غیر حکومتی بیان کنند و مثلاً با خانواده های قربانیان گفت و گو کنند و واقعیت را ولو آن که به ضرر مثلاً مامور نیروی انتظامی فلان شهرستان باشد روایت کنند، آیا دکان رسانه های خارجی تخته نمی شود؟
ممکن است گفته شود اگر اینگونه باشد چه فرقی است میان رسانه های داخلی و خارجی؟ اتفاقا همین پرسش، تایید کننده پیشنهاد حاضر است. چون اعترافی است به این که برغم بستن فضای داخلی رسانه ها، مردم در جریان شعارها و شلوغی ها هستند و اصل مطلع بودن فرقی نکرده است. حال باید پرسید وقتی فضای داخلی را می بندید و مردم همچنان مطلع هستند، لااقل نبندید که مردم از نگاه دقیق تر و دلسوزانه داخلی مطلع شوند نه از منظر رسانه های بریتانیایی و سعودی و آمریکایی که طبیعی است پیگیر منافع ممالک خودشان باشند.
اصلاً می خواهد بعدش چه اتفاقی بیفتد؟ فکر می کنید اگر یک رسانه داخلی برود و تحقیق کند و به این نتیجه برسد که فلان دختر خودکشی نکرده بلکه به قتل رسیده، نظام سرنگون می شود؟ مگر همین الان آن ور آبی ها همین را نمی گویند؟ نظام هم سرنگون شده است؟
اتفاقاً خوبی اش این است که اگر در تحقیقات رسانه ای مستقل ، حرف مسوولان ثابت شد، تلاش خارجی ها خنثی می شود و اگر خطای مسوولان به اثبات رسید، با مجازات فوری مسوولان خاطی، اعتماد به نظام تقویت می شود.
هر پرونده ای که این گونه و با حضور واقعاً آزاد رسانه های داخلی به سرانجام برسد، یک سکه اعتماد به قلک سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی انداخته می شود و بعد از مدتی، خواهید دید که در جنگ روایت ها، دیگر آن طرفی ها دست بالا را ندارند.
اما اگر همچنان فضای بسته رسانه ای ادامه یابد، مدام از این قلک شکسته شده سکه کم خواهد شد و رفته رفته حتی حامیان نظام هم به روایت های نظام شک خواهند کرد؛ و صادقانه بگویید مگر دستکم در یک و نیم دهه گذشته، چنین روندی طی نشده است؟!
آقایان و خانم های مسؤول!
رسانه ها را آزاد بگذارید و کاری به کارشان نداشته باشد، حتی اگر اشتباه کنند و حتی اگر بین شان افرادی بخواهند سوء استفاده کنند. کمی صبور باشید و بدانید که در گذر زمان، سره از ناسره شناخته خواهد شد و مردم به رسانه های راستگو اعتماد خواهند کرد و حتی در پی خبرهایی که مسوولان از آنها خوششان نمی آید، سرمایه اعتماد شکل خواهد گرفت، چرا که وقتی مسوولان بدانند رسانه ها بدون ترس و عقوبت، بر آنها نظارت دارند، کمتر جرأت خطا خواهند داشت.
«زدن تیر خلاص به پیکر نیمه جان "اعتمادعمومی" با ادامه محدودیت های رسانه ای و به جان خریدن تبعات دردناک و غیر قابل جبران آن و باختن همیشگی در جنگ روایت ها» یا «احیای اعتماد عمومی با آزادی واقعی رسانه»؟
انتخاب با شماست.
حالا شما مدام بیا موعظه کن.شب و روز بیا براشون تحلیل کن.
فایده ای نداره عزیزم.
و اما سرانجامش؟
تاریخ بخوانید.... که تاریخ معلم انسانهاست.
کاش این مملکت دلسوز داشت
به خدا این مردم نه دشمنن نه خائن، یه زندگی معمولی میخوان، تورو خدا هر کسی صدای داره به گوش آقایون برسونه
مفصل بین دو استخوان و سکه اعتماد و قلک سرمایه اجتماعی
کاش با این مثال ها متوجه شوند
اتفاقاً عصر ایران و بسیاری دیگر از رسانه ها در زمینه انتشار مطالب کاملاً دست بسته هستن. طرف این همه توی متنش توضیح داده که چرا دست ما بسته هست و اگر باز بود چه کار می تونستیم برای مملکت انجام بدیم بعد شما میای این نظر رو میدی؟ اصلاً خوندی چی نوشته؟!
بهتر مسایل حل می شد.
احتمالا آن دو نفر هم در حصر نبودند.
ضمن اینکه شاید حق به طرف مخالف آن ها داده می شد.
از پرسش واندیشه وازادی بیان نباید ترسید از خشک شدن چشمه اندیشه ورزی باید هراسید.
بالاتر از آن از دروغ،دزدی وریا ورباودو رویی ودر رویی باید
ترسید.
یک روز ، فقط یک روز ، شما بگذارید و تضمین بدهید که مردم آزادانه بیان و راهپیمایی کنند قول میدم انگشت به دهان بمونید
فقط وسط راهپیمایی نپرید وسط چند نفر رو بگیرید و بزنید که بشه اغتشاش!!!!!!
این درستشه.. نه راه انداختن بگیر و ببند برای ۲ لاخ مو که ببین چه فسادی رو به ارمغان آورد؟؟
روایت رسانه آزاد درون سیستم هم از نظر مردم قابل قبول نخواهد بود ، زیرا می دانند که بالاخره یکسری فشار و محدودیت ناگفته وجود خواهد داشت ، پس در اصل بی اعتمادی مردم نسبت به رسانه های داخلی تفاوتی ایجاد نخواهد شد.
دوم :
به قول وزیر کشور ، در شلوغترین روز تهران ، چهل هزار نفر آمدند ،
اگر رسانه ها آزاد بودند که این حضور را پوشش دهند و طبق قانون ، این افراد می توانستند بدون درگیری و دستگیری در خیابان حضور داشته باشند و تلوزیون هم نشانشان می داد ، آیا فردای آن روز جمعیت ده برابر نمی شد ؟
روز بعدش جمعیت میلیونی را شاهد نبودیم ؟
و اگر آن جمعیت تصمیم می گرفت که به خانه نرود چه ؟
هنر جمهوری اسلامی این است که از انقلاب اسلامی و انقلاب های رنگی و بهار عربی درس گرفته است .
هر قدم عقب نشینی منجر به عقب نشینی بیشتر می شود .
تونس را یادتان رفت ؟ خود سوزی یک جوان منجر به یک انقلاب فراگیر شد
سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
سلام
نکته 1 - اگر رسانه آزاد باشد، فشاری هم رویش نیست که مردم حرفش را نپذیرند؛ مگر آن که رسانه آزاد تحت فشار هم داشته باشیم!
نکته 2 - یعنی شما فکر می کنید الان که رسانه های داخلی تجمعات را پوشش ندادند، مردم نفهمیدند که تجمع شده است؟ فهمیدند ولی سناریویی که شما می فرمایید هم نشد.
راستی دوست عزیز و هم میهن گرامی! انقلاب کردیم که جمهوری اسلامی ما الگوی جهانیان شود نه این که هنرمان این باشد که از انقلاب های رنگی و تونس و ... درس بگیریم برای عدم سقوط. این سرِ چشمه ای که شما دنبال بستن اش هستید، سرچشمه آزادی رسانه نیست، سرچشمه فساد است.
از این که ما را نقد کردید بسیار ممنونم.
با احترام
جعفرمحمدی
جناب محمدی فکر نکنم فایده ای داشته باشه این همه انذار.
ترسشان از آزادی و فهمیدن حقیقت تا این حد است؟ در هرحال مردم اینطور فکر می کنند که اگر ریگی در کفش نباشد به مطالب این صفحه توجه می شود و اگر باشد که همان رویه های تکراری ادامه می یابد.
وقتی می دونی که رسانه های اروپایی تمامشان جیره خور سازمانهای جاسوسی اسراییل و امریکا هستند!!! پس چرا هر روز تمامشان را با دو زبان پیگیری میکنی؟؟؟؟ وقت اضافی داری ؟؟؟؟
مگه دروغهاي بي بي سي و ...روتحليل نكرد وواقعيت رورو نكرد.
چرا بايد هراس و وحشت رو تو دل مردمش بندازه،همينجوري خيليها دچار استرس و اختلال رواني شدن،
ميدوني وقتي همسر وبچه هاي يك پليس صحنه هاي آتش زدن پليس يا چاقو خوردنشو ميبينن چه حالي ميشن.
همون بي بي سي كه به قول خودتون آزاده چرا كامنتاي مربوط به ملكه روبست.
اگر رسانه ها آزاد باشند هيچگاه از يك شهر ميليوني نماينده اي با ٢٠-٣٠ هزار راي نمي تواند وارد مجلس شود پس بهتره تا زمان ورود نمايندگان اكثريت مردم به مجلس اميدي به رسانه آزاد نداشته باشيد
اول گفتند کار اسرائیل و آمریکاست.
بعد چون زمان آقای خاتمی آزادی رسانه بود ،
معلوم شد کار عناصر خود سر بوده!
مطبوعات باید ازاد باشند.
اغلب گرفتاری و بدبختی ما از سانسوره.
لطفا برای مدتی امتحان کنید.
ایران کشور ما است جنابعالی چکاره ای که تعیین تکلیف می کنی؟
ضمنا یادت نره که حذف صورت مسیله همیشه پشیمانی و بازگشت به عقب را بدنبال خواهد داشت
...قرار نیست در این کشور به نخبگان و دلسوزان میدان کار و خدمت بدهند و انگار کمر همت به نابودی همه جانبه این مرز و بوم بسته اند بقول معروف اگر می خواهید مملکت و کشور و ملتی را نابود کنید حتما لازم نیست حمله نظامی بکنید و کلی هزینه برهی خود ایجاد کنید بلکه کافی است کاری کنید که افراد بی لیاقت و کم ظرفیت و نا آگاه و بیسواد و نادان را برای اداره امور بگمارید آنگاه خواهید دید که چقدر راحت آن جامعه و ملت و کشور نابود خواهد شد . انشاا.. همیشه سلامت باشید آقای محمدی . یا حق
اما گوش شنوایی اگر بود و مردان عمل ایران ما گلستان بود و مردمش شادترین آدمها
ولی رفتارهای پر از دروغ و تزویر باعث شده نه دینی مونده و نه دینداری و نه اسلامی ونه انسان شادی
از در و دیوار خانه های مردم غم میباره
این همه بودجه میگیرند و هیچ خواننده هم ندارند مگه اجازه میدن ضمن اینکه در همه عرصه ها همیناست که کشور بهاین روز رسیده گشایش در
این امردستشونو باز میکنه بخدا دلت خوشه هرگز هرگزنخاهند رسانه ها آزادباشند....
از تحلیل ها و نکات این متن بسیار استفاده کردم
اما از این موضوع از یک زاویه دیگر هم قابل بررسی است
به عنوان یک گزاره علمی قابل بیان است که در هنگام تولید علم انکس که فرضیه ای دارد .به صورت ناخود اگاه گرایش به منابعی پیدا می کند که فرضیه اش را تایید می کند.به همین دلیل است که تئوری هایی که بسیار به اثبات نزدیک هستند بسیار موشکافانه مورد نقد جدی قرار می گیرند.حالا یاید ببینیم که چه کرده ایم که جمع غیر قابل انکاری از مردم گرایش به منابع خارجی پیدا کرده اند ایا این منابع انچه که در فرض این جمعیت می گذرد را روایت میکنند.ببینیم که چه کرده ایم که فرض مردم به این مفروض رسیده است
آخه کی وچه زمانی مسولان سخن مردم را شنیده اند؟