فاطمه کاملی، دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران، در کانال تلگرامی مردم نامه نوشت:
کمتر از یک قرن است که ایرانیان از کورش و آرامگاه او اطلاع دارند. پیش از آن، هخامنشیان و بناهای باقیمانده از ایشان یا به شاهان اوستایی و یا پیامبران قرآنی ربط داده میشدند. بهطوریکه پارسه را تختجمشید، آرامگاه کمبوجیه را زندان سلیمان و آرامگاه کورش را هم مقبره مادر سلیمان نبی میدانستند و در آنجا مراسم مذهبی اجرا میکرده و حتی مسجدی احداث کردند!
نخستین بار، ابن بلخی در قرن ششم، از آرامگاه کورش به عنوان گور مادر سلیمان یاد کرده است و گفته مردم محلی معتقدند هرکس به این مقبره نگاه کند کور خواهد شد اما من ندیدم کسی این کار را امتحان کند. {ابنبلخی، فارسنامه، ۱۳۸۵، اساطیر، ۱۵۵}
در قرن هفتم این عقیده تغییر کرد و حتی اتابک سعد بن زنگی در سال ۶۲۰-۶۲۱ ه.ق. با استفاده از سنگها و ستونهای کاخ پاسارگاد، مسجدی را در آنجا ساخت که خود مقبره کورش در درون آن قرار میگرفت. او در داخل مزار کورش، ضلع راست درب ورودی، نیز محرابی به سوی قبله حجاری کرد که آیاتی از سوره فتح و اسما الهی بر آن نقر شده بود.
ستونهای این مسجد تا قرن گذشته نیز هنوز پابرجا بود اما در زمان جشنهای دوهزار و پانصد ساله به دستور سازمان باستانشناسی کشور به محل اصلیشان یعنی کاخ کورش، برده شد. بنیاد پژوهشی پارسه در سال ۱۳۸۷ اعلام کرد میخواهد ستونها را به دور آرامگاه کورش بازگردانده و مسجد را مرمت کنند اما اقدامی در این باره صورت نداد. (تصویر۱، طرح ارنست هرتسفلد از حریم مسجد و محل قرارگیری آرامگاه کورش در وسط آن، سال ۱۹۰۵)
مقبره کورش در دوره صفویه، تبدیل به نوعی زیارتگاه شد حکایاتی از کرامات و معجزات آن نیز وجود دارد! مردم در داخل آرامگاه، نماز حاجت و قرآن میخواندند، در محوطه نماز عید قربان را برگزار میکردند، همچنین در روز عاشورا، دستههای عزاداری از روستاهای اطراف و حتی شیراز حرکت کرده و روبروی آرامگاه کورش مراسم سینهزنی و نوحهخوانی برگزار میکردند!
به علاوه، مردم جنازههایشان را در اطراف آرامگاه، دفن کرده و معتقد بودند هرچه جسد به پلههای مرقد نزدیکتر باشد، ثواب بیشتری دارد. این گورها در دهه پنجاه پاکسازی شد و سنگهای آن در گودالی در همان نزدیکی دفن گردید.
استرایس که در دوره صفوی از ایران دیدن کرده گزارش میدهد زنانی که به زیارت محل میآیند سه بار پیشانیشان را به قبر میسایند، سه بار آن را میبوسند و سپس زیر لب ذکر گفته و میروند. همچنین گویا در برخی دورهها تنها زنان اجازه ورود به داخل مقبره را داشتند و تولیت آن نیز برعهده زنان روستاهای اطراف بوده است.
متولیان حتی دری چوبی برای آرامگاه ساخته و مردان را راه نمیدادند. مادام دیولافوا میگوید آنان برای احترام به مادر سلیمان که معتقد بودند در آنجا دفن شده، اجازه ورود نامحرم را نمیدادهاند. با این حال در اواخر دوره قاجار، اوضاع تغییر کرده و مردان نیز اجازه زیارت داخل مقبره را داشتند.
ز دوره قاجار مدارک زیادی درباب باورهای عامیانه و خرافات مربوط به مرقد مادر سلیمان/آرامگاه کورش باقی مانده است. از جمله:
معتقد بودند کسی که سگ هار او را گزیده باید چهل روز به آرامگاه آمده، غسل کرده و دور آن طواف کند. شعری هم در این باره داشتند:
غسل میکنم غسل سگ هاری
از کُل (نوک) سر تا پنجه ملکی (گیوه) درآری
بده به اولاد نبی
دعا کنه نمیری
همچنین، خاک آرامگاه را با آب چشمه ترکیب کرده و به احشام، وسائل خانه و اسلحه میپاشیدند تا از آسیبهای مادی و معنوی حفاظت شود. گلهدارانی که به آرامگاه میرسیدند، احشامشان را سه دور طواف داده و مقداری از شیر و ماست آنها را به عنوان پیشکش روی پلهها میریختند. یوشیدا ماساهارو ژاپنی که در ۱۸۸۰ از مقبره کورش دیدن کردن از حضور هزاران گوسفند در آنجا و صدای بعبعشان شگفتزده شده است!
تربت این مرقد، دوایی برای نازایی تلقی میشد. مردم به علفهای بین پلههایش دخیل بسته و برای شفای بیماران و ازدواج دختران دمبخت، بارداری زنان نازا، پیشکشهایی چون لباس، کوزه و لبنیات میآوردند. در محوطه نیز قربانی کرده و با گوشت آن نذری میدادند و خونش را به پلهها میمالیدند.
همچنین در زمان عروسی یکی از روستاییان اطراف، داماد را زیر پلههای آرامگاه، حمام میکردند و همراهان او نیز به مسابقه تیراندازی و اسبسواری میپرداختند. درون اتاقک مقبره، ریسمانی آویزان کرده و هدایایی محقر از آن آویزان میکردند. این فضا به خاطر دوده چراغ، کاملا سیاه شده بود. همچنین سنگهای مقبره به خاطر برگزاری این مراسمها ساییده شده بود. به همین جهت از دهه ۱۳۴۰ از این انجام اینگونه اعمال در محوطه جلوگیری شد. با برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله، تبدیل آرامگاه کورش به سایتی گردشگری و حفاظکشی محوطه آن، بنا شهرت خود به عنوان مرقد مادر سلیمان را از دست داد و باورهای مربوط به آن نیز فراموش و در میان مردم عادی نیز به عنوان آرامگاه کورش بزرگ شناخته شد.
البته اروپاییانی چون جیمز موریه، گروتفند و لرد کرزن برای نخستین بار در سده نوزدهم حدس زده بودند که این آرامگاه متعلق به کورش بوده باشد اما عموم مردم ایران از این مسئله و کشفیات مربوطه مطلع نبودند.
بسیاری از این مستشرقان از مقبره کورش یاد کردهاند. برخی به آن افتخار کرده و خود را آریایی و در میراث کورش شریک دانستهاند مانند سر پرسی سایکس که میگوید: «من دوبار از این آرامگاه بازدید کردهام؛ و هر بار احساس کردهام که دیدن اصلِ مقبره کورش «شاه جهان، شاه بزرگ» چه افتخار بزرگی برایم بوده است. وانگهی شک دارم که هیچ بنایی باشد که به لحاظ اهمیت تاریخی برای ما آریاییها، از آرامگاه بنیانگذار شاهنشاهی ایران، که ۲۴۴۰ سال پیش در اینجا دفن شده است، درگذرد.» { P. M. Sykes, A History of Persia Vol 1, 191}
برخی چون کروشی ویلیامز نیز مردم ایران که این مکان را زیارتگاهی اسلامی میدانستند مورد تمسخر و تحقیر قرار داده و گفتهاند: «به نظر میآید ایرانی، افسانه را به تاریخ و خرافات را به هر دو ترجیح میدهد. از این رو امروز آرامگاه کورش در سرزمین خودش با نام تخت مادر سلیمان شناخته میشود... چنین است که آرامگاه کورش به طرزی مبهم نصیب مادر سلیمان میشود و قوتهای فراطبیعی به این موجود الهی که گمان میرود در قبر خفته است، نسبت داده میشود... کتیبهها از بین رفته است و آرامگاه، که از صاحبان اصلیاش بازگرفته شدهاست، به مزاری برای پیشکشهای دونِ مردمی نادان به موجودی موهوم، فروکاسته شده است. چون در انبوه دخیلهای بسته شده و حلبیجات نگریستم با خود اندیشیدم که آیا کوروش خبر دارد و آیا اهمیت میدهد؟»{E Crawshay Williams, Across Persia, 231–232}
توضیح عکس: نقاشی اوژن فلاندن از آرامگاه کورش در سال ۱۸۴۰ (دوره قاجار)، در سمت چپ عکس، ستونهای مسجد اتابکی دیده میشود. همچنین زن زائری در حال پایین آمدن از پلههای آرامگاه است.