زومیت نوشت: براساس پاردوکس فرمی اگر فرازمینیهای هوشمند وجود داشتند تاکنون از زمین بازدید کرده بودند اما براساس فرضیهای جدید ممکن است خورشید و منظومهی شمسی را بسیار کسلکننده بدانند.
پارادوکس فرمی یکی از جذابترین آزمایشهای ذهنی است که نسلهای مختلف دانشمندان با آن سروکار داشتند. این پارادوکس تخمینی از تعداد تمدنهای موجود در کهکشان را ارائه میکند و از طرفی نشان میدهد چرا نمیتوانیم این تمدنها را ملاقات کنیم. براساس پاردوکس فرمی، اگر تعداد فزایندهای تمدن در راه شیری وجود داشته باشد، حداقل یک تمدن باید به منظومهی شمسی آمده باشد و نبود شواهد به معنی نبود چنین تمدنهایی است. بسیاری از متفکران و دانشمندان بر این پارادوکس تأکید کردند و تلاش کردند دلیلی را برای عدم ملاقات شواهد تمدنهای هوشمند فرازمینی ارائه کنند.
حیات میتواند بسیار کمیاب باشد و موانع سفرهای میانستارهای هم بسیار دشوار هستند. درنتیجه پاسخ به پرسش فوق واضح است؛ اما مقالهای جدید پاسخی جدید را ارائه میکند: شاید منظومهی شمسی ما و خورشید گزینهی مطلوبی برای تمدنهای در حال گسترش نباشند.
عنوان مقالهی یادشده «زیستگاه کهکشانی ستارههای کمجرم بهعنوان راهحلی برای پارادوکس فرمی» است و مجلهی Astrophysical آن را منتشر خواهد کرد. مؤلفان این مقاله، جیکوب هاگ میسرا و توماس جی فاچز هستند. هاک میسرا پژوهشگر ارشد مؤسسهی فضایی بلو ماربل در سیاتل واشنگتن و فاچز استادیار پژوهشی فیزیک دانشگاه واشنگتن دیسی است. مقاله با خلاصهای از پاردوکس فرمی آغاز میشود:
تمدنی درحال گسترش میتواند بهسرعت در کهکشان گسترده شود، بنابراین عدم بازدید فرازمینیها از منظومهی شمسی میتواند به این معنی باشد که چنین تمدن در حال گسترشی وجود ندارد.
مؤلفان همچنین به یکی از مشهورترین تحلیلهای پارادوکس فرمی از اخترفیزیکدان آمریکایی به نام مایکل هارت در سال ۱۹۷۵ اشاره میکنند. عنوان مقالهی هارت «توضیحی برای عدم حضور فرازمینیها روی زمین» بود و در مجلهی Royal Astronomical Society منتشر شد. این تحلیل بهعنوان اولین تحلیل دقیق پارادوکس فرمی انتخاب شده است. هارت در مقالهی خود نشان میدهد که چگونه تمدنی میتواند در بازهای کوتاهتر از عمر یک کهکشان در کهکشان گسترش پیدا کند. او توضیح میدهد چه اتفاقی رخ میدهد اگر تمدنی کشتیهای استعماری را به ۱۰۰ ستارهی نزدیک خود ارسال کند. این کشتیها میتوانند منظومههای ستارهای را به مستعمرهی خود تبدیل کنند و هر کدام از این مستعمرهها میتوانند این روند را تکرار کنند. هارت مینویسد:
اگر وقفهای بین سفرها وجود نداشته باشد، صف پیشین کاوش فضایی درست روی سطح کرهای قرار میگیرد که شعاع آن با سرعت ۰.۱ سرعت نور در حال افزایش است. در چنین سرعتی بخش زیادی از کهکشان ما در طول ۶۵۰ هزار سال نوری پیمایش میشود.
هارت همچنین اشاره میکند که یک تمدن پیشرفته زمان زیادی را برای پیدا کردن ما داشته است، مگر اینکه سفر خود را در کمتر از دو میلیون سال گذشته آغاز کرده باشد. برای هارت، تنها توضیح نبود شواهد تمدنهای پیشرفته این است که چنین تمدنی وجود ندارد.
زمان، ارباب جهان است. از طول عمر ما تا سن تمدنهای فرازمینی تا مرگ و زندگی ستارهها، زمان بر همهچیز حکمرانی میکند. نسبیت ممکن است زمان را دستکاری کند اما نمیتواند آن را متوقف کند. هنوز نمیدانیم چه نوع تمدنهایی در جهان حضور دارند و این تمدنها چگونه زمان را مدیریت یا درک میکنند. آیا ما براساس تجربهی خود دچار خطا و انحراف شدیم؟ قطعاً بله. اما اگر حیاتی فرازمینی کاملاً متفاوت باشد به گونهای که تلاش ما حتی برای شرح پارادوکس فرمی نیاز به تصحیح داشته باشد چه میتوان گفت؟ اگر کل درک و تجربهی آنها از زمان کاملاً متفاوت باشد چطور؟
شاید فرازمینیها توانسته باشند در گسترش حیات به مهارت برسند و بهقدری عمر کنند که افراد بتوانند بخشی از گسترشهای متعدد در منظومههای ستارهای دیگر باشند. شاید هم مانند ما یک هویت واحد نداشته باشند بلکه نوعی ماهیت ترکیبی و هیبریدی از یک فرد و جمع ژنتیکی باشند. حتی شاید بتوانند اطلاعات ژنتیکی جدید را بهگونهای دریافت کنند که تصورش را هم نمیکنیم. شاید تولیدمثل برای آنها منسوخ شده باشد و از نگرانیها و محدودیتهای طول عمر کوتاه رها شده باشند. همچنین شاید دیگر موجودات زیستی و گونههایی که در گذشته بودند، نباشند. شاید موجوداتی همزیستا باشند و هزاران شاید دیگر.
همچنین ممکن است جوامع فرازمینیها بسیار متفاوت باشند و اصلاً نیازی به گسترش نداشته باشند. شاید هم تصور کنند گسترش جوامع هدف ارزشمندی نیست. به نظر میرسد چنین تمدنهایی با مرگ سیارهی خود نابود شوند اما شاید این مشکل را هم به گونهای کنار بزنند. شاید هم صدها شاید دیگر وجود دارد که نمیتوانیم به آنها فکر کنیم.
هنوز چیزهای زیادی را نمیدانیم و نمیتوانیم درک کنیم که نمیدانیم. بشر هنوز در دورهی طفولیت خود به سر میبرد؛ اما انسانها کنجکاو هستند و این یکی از دوستداشتنیترین خصلتهای آنها است. دانشمندانی مثل هاگا میسرا و فاچز انگیزهای برای تفکر دربارهی این مسائل دارند. آیا حق با آنها است؟ آیا اشتباه میکنند؟ آیا تمدن کهکشانی در حال توسعهای در راه شیری وجود دارد؟ شاید هرگز نتوانیم به این پرسشها پاسخ بدهیم اما باید به جستجو ادامه دهیم.