هممیهن نوشت: تلویزیون که همواره مدعی است هویت حرفهای هنرمندان، ستارهها و چهرههایش از برکت وجود آنهاست و گویی برنامهسازان و مجریانی که برنامهای تلویزیونی را برند میکنند، طفیلی آن هستند، حالا آنقدر کفگیرش ته دیگ خورده که دست بهدامن افرادی مثل مهران رجبی و بشیر حسینی برای اجرای مسابقههایی بهاسم «خودمونی» و«رویانیوم» شده است.
وقتی عرصه را بر عادل فردوسیپور تنگ کردند تا او را از مدار خود خارج کنند، میگفتند برنامه «نود» متکی به مجری و تهیهکننده آن نیست، اما شبکه سه با اجرای میثاقی تا این لحظه نتوانسته برنامه جذاب و پرمخاطبی مثل «نود» تولید کند. همچنان که نتوانسته خلأ عدم همکاری رضا عطاران و حسن فتحی با تلویزیون در سریالسازی را با کارگردان و بازیگر کاربلدی که بتوانند سریالی خیابان خلوتکن بسازند، پر کند!
ازآنسو ممنوع ازکاری برخی مجریان تلویزیونی مثل فرزاد حسنی هم با حضور مجریان تازهوارد، جبران نشد. همچنان که هنوز هیچ گوینده خبریای به اندازه محمدرضا حیاتی نتوانسته ظهور کند که مخاطب پای شنیدن اخبارش بنشیند. حالا میتوان عیار تلویزیون در نسبت با چهرهها و ستارههایش را سنجید. قطع همکاری برخی از آنها با صداوسیما ازیکسو و ممنوع ازکار و تصویر شدن برخی دیگر از آنها ازسوی خود صداوسیما، کار را بهجایی رسانده که تلویزیون مجبور شده کسی مثل بشیر حسینی را برای اجرای یک مسابقه دعوت کند؛ آنهم در کنار مهران رجبی که بهقول خودش در همه کانالها هست، جز کانال کولر!
بشیر حسینی که فارغالتحصیل دانشگاه امام صادق است و بهواسطه علی فروغی بهصحنه آمد، بهعنوان داور «عصر جدید» به چهرهای شناختهشده تبدیل شد؛ حالا وارد عرصه اجرا شده و در برنامه «رویانیوم» شبکه سه حضور یافته است. به گفته سازندگان، این برنامه با رویکرد علمی و آموزشی تولید شده و قصد دارد با روشهای جذاب و سرگرمکننده، مفاهیم و موضوعات علمی را مطرح کند.
شمایل و نوع اجرای او در این برنامه و اساسا اینکه او به عنوان یک استاد دانشگاه و کارشناس فرهنگی و رسانهای در کسوت یکمجری ظاهر شده، این قضاوت را پررنگ میکند که ظاهرا او بیش از اینکه دغدغه سوادرسانهای داشته باشد، سودای رسانهایشدن داشته و از کارشناس به مجری تبدیل شده است. تبدیلشدنی که میتوان آن را یک استحاله هویتی دانست. اگر مولفهها و شاخصهای یک مجریحرفهای را در نظر بگیریم، بشیر حسینی هیچ نسبتی با آن ندارد. نهتنها صدای خوبی ندارد که جنس و تن صدایش برای خیلیها آزاردهنده است. از لحاظ چهره و فیزیک هم در شمایل یکمجری، جذاب نیست و کاریزمای لازم برای جذب مخاطب را ندارد. ضمن اینکه برخی دیدگاههای او برای بسیاری از مردم، دافعهبرانگیز است و مجموعه این ویژگیها نهتنها باعث افتمخاطب برنامه میشود، بلکه جایگاه خود را بهعنوان یک چهره آکادمیک و دانشگاهی مخدوش میکند.
ازآنسو حضور پررنگ مهران رجبی در سریالها، این بازیگر را به یکی از چهرههای پرکار و البته تکراری تلویزیون تبدیل کرده است. همچنین رجبی پای ثابت برنامههای تلویزیونی است و بهعنوان مهمان در برنامههای مختلف حضور دارد. اکنون این بازیگر پرکار در جدیدترین تجربه خود بهعنوان مجری، اجرای مسابقهای بهنام «خودمونی» را برعهده گرفته است. قطعا با موضعگیری او درباره اتفاقات اخیر، مهران رجبی چنان از چشم مردم افتاده که وقتی چشمشان به تصویر او در قاب تلویزیون میخورد یا آن را خاموش میکنند یا کانال را عوض میکنند. کسی که مردم او را از خودشان نمیدانند، نمیتواند مجری مناسبی برای اجرای برنامه «خودمونی» باشد. واقعیت این است که تلویزیون برای جلبنظر مخاطب و جلوگیری از ریزش مخاطبانش بهویژه در این شرایط بحرانی که افکارعمومی اعتماد خود به رسانهملی را از دست داده، با آوردن بشیر حسینی یا مهران رجبی -که در میان مردم محبوبیت ندارند یا محبوبیت خود را از دست دادهاند- یک نوع خودزنی رسانهای است. جالب اینکه صداوسیما چند وقت پیش اتاقفکری تشکیل داده بود تا بهزعم خود با حضور کارشناسان حوزههای مختلف به استراتژی اثربخشی در تولید محتوا و جذابیت برنامههای خود برسد، اما در عمل دقیقا رویکردی را برگزیده که بهجای جذب حداکثری به دافع برانگیزی ختم میشود. صداوسیما در وضعیتی قرار دارد که باید مشروعیت و اعتماد ملی نسبت به عملکرد خود را ترمیم کند. آنچه اکنون میبینیم، دست خالی تلویزیون برای حضور چهرههای دوستداشتنی و مورد وثوق مردم در برنامههایش است. مقبولیت رسانهملی در تحول گفتمانی آن است، نه تحکیم شیوههای پیشین.