در هفدهمین نشست کمیته بینالدوَل پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس در شهر رباط مراکش، فرهنگ پهلوانی: بازیهای سنتی زورخانهای، ورزش و کشتی به نام دولت باکو به صورت پروندهای مستقل در یونسکو ثبت شد.
به گزارش فراز، رخدادی که با اعتراض و واکنشهای بسیاری از اساتید و کارشناسان میراث فرهنگی ایرانی مواجه شده است.
میراث ناملموس حقوق بشر یونسکو در توییتر رسمی خود به دولت باکو تبریک گفت و دراینباره نوشت: فرهنگ کشتی، بازیهای سنتی زورخانه، کشتی به تازگی در فهرست میراث ناملموس به ثبت رسیده است.
این در حالیست که آیینهای پهلوانی و زورخانهای که قدمت باستانی در ایران داشته و پیشینه آن به دوران هخامنشی بازمیگردد در ۲۵ آبان ماه ۱۳۸۹ در فهرست میراث معنوی یونسکو توسط ایران به ثبت جهانی رسیده بود.
در مهلت قانونی مرسوم نیز هیچ کشوری درخواست تشکیل پرونده مشترک و تبدیل به میراث معنوی مشترک دو دولت را مطرح نکرد.
تلاش باکو برای مصادره میراث معنوی ایرانیان درحالی صورت میگیرد که مدیرکل ثبت و حریم آثار و حفظ و احیاء میراث معنوی و طبیعی وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در واکنش به این موضوع به ایرنا گفته است: «اینکه دولت باکو پروندهای نزدیک به عنوان و موضوع پرونده ایران را ثبت کرده، از منظر کنوانسیون یونسکو در حوزه میراث فرهنگی ناملموس نه تنها خللی به پرونده ایران وارد نمیکند، بلکه بر ترویج بیشتر این عنصر فرهنگی ناملموس تاکید دارد.»
اما باکو نهتنها پیوستن به پروندهی پیشین که به نام ایران ثبت شده را نمیپذیرد بلکه به دنبال ثبت مستقل آن است.
سال گذشته باکو از یونسکو خواست ورزشهای زورخانهای را به نام این دولت ثبت کنند چرا که این ورزش را متعلق به خود و ورزش اجدادی خود میداند. این در حالی است که در یکسال گذشته فدراسیون زورخانهای ایران میتوانست با رایزنی جلوی این اقدام را بگیرد.
تاریخچه دستبرد باکو به میراث معنوی ایرانیان
آنچه دولت باکو به ثبت رسانده در واقع کپیبرداری از میراث اصلی ایرانی است. سرقت «موسیقی عاشیقلار»، «تار»، «هنر سنتی فرشبافی»، «چوگان»، «مینیاتور» و صدور هویت جعلی برای «نظامی گنجوی» تنها چند مورد از مجموعه مواردی است که باکو از میراث فرهنگی ایران به نام خود سند زده است.
«موسیقی عاشیقلار» در سال ٢٠٠٩ در سکوت ایران به نام دولت باکو ثبت شد و «هنر سنتی فرشبافی» آذربایجان و ساخت و اجرای تار نیز به ترتیب در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ به نام دولت باکو وارد فهرست جهانی میراث ناملموس یونسکو شد.
همسایه شمال غربی ایران در سال ۲۰۱۳ نیز پروندهای را با عنوان «چوگان؛ بازی سنتی با اسب در منطقه قرهباغ» در فهرست میراث درخطر به نام خود ثبت کرد.
همچنین پاویون دولت باکو در اکسپوی ۲۰۱۵ میلان کتاب نفیسی را شامل مینیاتورهای ایرانی با عنوان «مینیاتور آذربایجان» به بازدیدکنندگان عرضه کرد.
در این کتاب با امتناع از ذکر نام ایران، شهرهای اردبیل، تبریز، مراغه و ارومیه (در استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی و غربی ایران) تا ایروان (پایتخت جمهوری ارمنستان) و باکو، قلمرو هنر این کشور توصیف شده است.
نکتهی عجیبتر اینکه در این کتاب، تصویرهایی از کتابهای قدیمی خطی و نگارگری ایرانی بهعنوان نمونههایی از مینیاتور آذربایجان ارائه شده بود. آنها بروشورها و هدایای تبلیغاتی هم برای مخاطبان در نظر گرفته شده بود که مواردی از جمله عرضه فرش تبریز به عنوان یکی از صنایع دستی این کشور ذکر شده بود.
به جز اینها در اوایل آذرماه ۱۴۰۰ بود که خبرهایی مبنی بر حذف عنوان شاعر پارسی از دیوان شعر نظامی در دولت باکو و معرفی این شاعر ایرانی به نام شاعر ملی این کشور همسایه، در برخی خبرگزاریها و سایتهای خبری انتشار یافت و بار دیگر واکنشهای استادان زبان و ادبیات فارسی و ترکی و دلسوزان به میراث و فرهنگ اصیل ایران را برانگیخت.
دولت باکو همچنین در سال جاری اعلام کرد امسال کتاب «هفت پیکر» را برای ارسال به اروپا به زبانهای اسپانیایی، روسی و انگلیسی ترجمه کرده است و در توضیحات مربوط به نظامی گنجوی عنوان «شاعر پارسی » را برداشته و آن را «شاعر ملی جمهوری آذربایجان» خوانده است.
این در حالی است که به گفته مجتبی عالمخواه، پژوهشگر و استاد پیشین ادبیات دانشگاه های گیلان ۱۰۰ درصد اشعار نظامی به زبان فارسی است و اینکه نظامی ساکن گنجه بوده و این شهر در حال حاضر جزو قلمرو جمهوری آذربایجان است، دلیل بر ترک بودن این شاعر نیست.
باید اشاره کرد، سوای این پرونده، «فرهنگ چای، نماد هویت، مهماننوازی و تعامل اجتماعی» مشترک به نام ترکیه و جمهوری آذربایجان، «روایت ملانصرالدین» به نام جمهوری آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکیه، ترکمنستان، ازبکستان و «نخل خرما، دانش، مهارت، سنت و شیوه تهیه آن» به نام امارات متحده عربی، بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، موریتانی، مراکش، عمان، فلسطین، قطر، عربستان سعودی، سودان، تونس و یمن، ثبت جهانی شدهاند، بدون آنکه به اشتراکات و ریشه ایرانی آنها اشارهای شود و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی نیز نسبت به ثبت این پروندهها واکنش، اعتراض و یا حتی موضعی نشان دهد!
با توجه به آنکه پس از قطعیت ثبت، امکان درخواست برای تبدیل ثبت انحصاری به ثبت مشترک وجود ندارد، عملاً فرصت واخاهی ایران از دست رفته است؛ بنابراین، سوءمدیریت داخلی در این مورد کتمان ناشدنی است و انتظار میرود در این زمینه شاهد پاسخگویی مسئولان مرتبط باشیم.
آنچه اکنون باید به عنوان یک دغدغه و نگرانی در نظر داشت این است که آیا موارد مشابهی در آینده نزدیک ممکن است رخ دهد و تدبیری برای عدم تکرار چنین فجایعی وجود دارد یا متولیان فرهنگی کشور به سادگی از کنار این ماجرا میگذرند؟!