روزنامه اعتماد با برشمردن مشکلات روزنامه نگاران نوشت: به قول حافظ «ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم» اما حقوق ماهانه دختر و مسوول دفتر فلان عضو محترم شورای شهر تهران که این روزها خبرش در موبایلها میچرخد، معادل 2 تا 3 خبرنگار است.
لااقل حقوق آن دختر خانم، سر ماه پرداخت میشود اما گاهی اهالی رسانه مجبورند چند ماه برای دریافت مواجبشان، نجیبانه و البته مجبورانه! تحمل کنند. از امنیت شغلی و تامین آینده و بیمه و نظایر اینها هم اگر نگویبم بهتر است، چون به یاد آوردنش هم حالمان را بد میکند.
همکاران رسانهای ـ فارغ از اینکه در کدام رسانه و کدام جناح مینویسند ـ مثل هر فعال عرصه سیاست و فرهنگ و اجتماع اشتباه میکنند. خطاهایشان گاهی شاید فاحش هم هست اما عنصر معنوی جرم (که دادگاهها براساس محققشدن آن محکومیت صادر میکنند) غالبا مفقود است. یعنی با جرات میتوان گواهی داد که نیت سوء و مجرمانه ندارند. با این حال آنها که احساساتیتر و کمتجربهترند ممکن است جایی تند هم بروند.
واقعا جامعه رسانه میخواهد یا نه؟ خبرنگار لازم دارد یا نه؟ و آیا اصحاب رسانه باید نماینده تفکرات مختلف باشند یا نه؟ اگر جواب این پرسشها منفی باشد کار خیلی راحت میشود. با تعطیلی رسانهها، فقط چندهزار نفر به جمعیت بیکار کشور افزوده میشوند. قطعا بیکارشدن این تعداد، آنقدر نرخ بیکاری را جابهجا نمیکند که مراکز رسمی دولت محترم، نگران منفیشدن شاخصهای اقتصادی باشند!
اما اگر جواب مثبت است و رسانه و رسانهچی نیاز کشور است و بدون آنها نمیتوان مفاهیمی چون «جهاد تبیین» را به نتیجه رساند، پس باید تحمل حاکمیت و تساهل و تسامح در برابر رسانهها نیز بالا برود.