هرچه با تنهایی من آشنا تر می شوی
دیرتر سر میزنی و بی وفا تر می شوی
هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی
من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی
مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی
عشق قلیانی است با طعم خوش نعنا دو سیب
می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی
یا سراغ من میایی، چتر و بارانی بیار
یا به دیدار من ابری نیا ، تر میشوی