کیهان در مطلبی با عنوان «رسانه، دلار و سندروم کوری» نوشت: روانشناسان میگویند، تمرکز بیش از حد روی یک «موضوع» یا یک «نقطه»، باعث کوری و دیده نشدن موضوعات و نقاط دیگر میشود. (رجوع شود به نظریه گوریل نامرئی) این نکته روانشناسی، در مبحث رسانه نیز بهشدت مطرح است. وقتی رویدادی رخ میدهد که برای افراد یک جامعه «مهم» است، و رسانهها روی آن متمرکز میشوند، رویدادهای دیگر که چهبسا اهمیت بیشتری هم داشتهاند دیده نمیشوند چرا که، رسانهها روی آنها تمرکز لازم را نداشتهاند.
تحولات و رویدادهای مهمی طی هفتهها و ماههای گذشته در کشور رخ داده که فقط یکی از بدترین آنها، بهدلیل تمرکز شدید برخی رسانهها، بیش از سایر موضوعات دیده شده و بسیاری نیز که آرامبخش، غرورانگیز و امیدآفرین بوده، بهدلیل عدم توجه کافی رسانهها دیده نشدهاند. به عبارتی اتفاقات مهمی طی ماههای گذشته در کشور رخ داده که اهمیت آنها، کم از خبر «نوسانات ارزی» نبوده، ولی چون برخی رسانههای داخلی و دوستان خارجیشان یا از اساس سانسورش کردهاند یا روی آن مانور کمتری دادهاند، یا حتی به تحریف آن پرداخته و وارونه روایتشان کردهاند، آنطور که باید دیده یا شنیده نشدهاند.
یکی از این اتفاقات مهم، اجرای فاز نخست احیای دریاچه ارومیه است. موضوع خشک شدن این دریاچه، در ایامی نهچندان دور مهمترین سوژه برخی رسانههای داخلی و بعضا حتی رسانههای خارجنشین بود. آنقدر مهم که عدهای آن را تبدیل به مسئله اول کشور میکردند. برخی از گردانندگان این رسانهها با همین سوژه، چندین انتخابات برگزار کردند!
آنقدر روی این موضوع در رسانههایشان مانور داده شد که، اهمیت احیای این دریاچه، نقل محافل عمومی و مردم کوچه و بازار شد و در میهمانیهای خانوادگی نیز از اهمیت آن گفته میشد. این دریاچه الان احیا شده است. برای راهاندازی فاز اول احیای این دریاچه، حدود ۳۸ کیلومتر تونل و ۱۱ کیلومتر کانال زده شده است. یعنی بزرگترین طرح زیستمحیطی خاورمیانه!
سؤال این است: اگر خشک شدن دریاچه ارومیه آنقدر اهمیت داشت، احیای آن طی روزهای گذشته چرا دیده نشد؟ همین حالا سری به آرشیو این روزنامهها بزنید و صفحه نخست روز شنبه، ششم اسفندماه را ببینید. ببینید جریاناتی که خشک شدن این دریاچه را مسئله اول کشور کرده بودند، رساندن آب به این دریاچه را چقدر پوشش دادهاند!
در حوزه نظامی نیز طی هفتههای اخیر اخبار غرورانگیزی منتشر شد که بیرون از ایران بیش از داخل کشور دیده شد. این موفقیت نظامی آنقدر مهم است که، مقامات و کارشناسان غربی را به واکنش توام با غافلگیری واداشت: تولید موشک هایپرسونیک. کارشناسان نظامی میگویند این جدیدترین تکنولوژی جنگافزار در دنیاست که «شاید» بهصورت عملیاتی فقط روسیه در جنگ اوکراین استفاده کرده است. موشکهایی که بهدلیل سرعت بالای حرکت و پرواز در بالای جو زمین فرصت ردیابی را از هر پدافندی میگیرند. این موشک از یک قابلیت علمی بزرگ بهرهمند است و در حال حاضر کشورهایی، چون روسیه، چین و آمریکا نمونههایی از آن را دارند و ایران هم چند ماهی است که ساخت این موشک را به پایان رسانده است. این خبر چقدر دیده شد؟!
رویداد غرورآفرین بعدی راجع به یک پیشرفت حیرتانگیز دیگر در رصدخانه ملی ایران بود. کارشناسان این حوزه طی همین چند ماه گذشته اعلام کردند تلسکوپ رصدخانه ملی ایران با قابلیت رصد اجسام پر نور با فاصله ۷ میلیارد سال، نورگیری شد و قدرت محققان و دانشمندان تحت تحریم ایران را به رخ جهانیان کشاند. «پیشرفت ایران در اوج تحریمها شگفتانگیز است.»
این بخشی از گزارش مجله علمی ساینس در واکنش به رصد موفق اولین نور از تلسکوپ رصدخانه ملی ایران بود. تلسکوپی در کلاس جهانی که با ثبت دو تصویر از کهکشان آرپ ۳۸۲ در فاصله ۳۲۰ میلیون سال نوری و کهکشان NGC ۲۳ در فاصله ۱۷۳.۵ میلیون سال نوری علاقهمندان به نجوم را شگفتزده کرد. چند درصد از مردم این خبر را دیدند؟ چند درصد از میزان اهمیت این پیشرفت آگاهی یافتند؟ این خبر مهم، چگونه دفن شد و به افکار عمومی نرسید؟!
خبر بعدی، در حوزه صنعت نفت و پتروشیمی بود. مهندسان و محققان صنعت نفت تحت تحریم ایران اولین پالایشگاه فراسرزمینی به نام الپالیتو را در ونزوئلا با ظرفیت پالایش روزانه ۱۰۰هزار بشکه نفت خام میدانهای کشور راهاندازی کردند. این پالایشگاه مشتری نفت ایران نیز هست و در دیگر پالایشگاهها نیز فروش نفت ایران با کمک صدور خدمات فنی و مهندسی مهندسان ایرانی افزایش خواهد یافت.
طی هفتهها و روزهای گذشته، در حوزه سیاست خارجی نیز، جمهوری اسلامی ایران، چند دستاورد بزرگ و بعضا بینظیر داشت: سفر آقای رئیسی به چین برای عملیاتی شدن سند جامع مشارکت راهبردی و عقبنشینی کشورهای عربی- بخوانید غرب- در مقابل یکی از محورهای اصلی مقاومت یعنی سوریه. خبر اول یعنی سفر آقای رئیسجمهور از سوی این جریان بهشدت پوشش داده شد منتها، بهعنوان یک اشتباه و شکست! آنها تا توانستند علیه این سفر جوسازی کردند و لابهلای این جوسازیها، آدرس آویزان شدن به غرب را دادند. راجع به خبر دوم نیز، فعلا سکوت و سانسور را برگزیدهاند.
سفر رؤسای مجلس کشورهای عربی و برخی وزرای خارجه این کشورها به دمشق، و دعوت رسمی از سوریه برای بازگشتن به «خانه عربی» اتفاق کمی نیست. تقریبا همان کشورهایی که به قول نویسنده مجله اکونومیست، دهها میلیارد دلار برای براندازی بشار اسد هزینه کرده بودند، نمایندگانشان به دمشق رفتند و از این کشور خواستند به اتحادیه عرب بازگردد! این خبر، چقدر در رسانهها پوشش داده شد؟!
به این اخبار، خبرهای رونمایی از موشک کروز پاوه با برد دو هزار کیلومتر، پهپاد شاهد ۱۴۹ پهپاد پهنپیکر با ۲۱ متر طول بال و ۳۵ ساعت مداوم پرواز، تأسیس ۲۳۰ شرکت دانشبنیان توسط متخصصان ایرانی که به کشور بازگشتهاند، بازگشت ۲۵۰۰ نفر از نخبگان به کشور و. را هم اضافه کنید.
حالا بازگردیم به موضوع اصلی خودمان. با استناد به یک نکته و نظریه روانشناسی گفتیم، تمرکز شدید روی یک نقطه، باعث دیده نشدن نقاط دیگر میشود. عرض کردیم برای مطالعه مبسوط در این حوزه رجوع کنید به نظریه «گوریل نامرئی» در کتاب «تفکر کند و تفکر سریع» نوشته پروفسور دانیل کانمن. معتقدیم کسانی که بهدنبال آنند، همه توجهات روی یک خبر «بد» متمرکز شود در واقع بهدنبال دیده نشدن اخبار و تحولات خوبند. چرا که اخبار و تحولات خوب برای این طیف، تهوعآفرین است! چون همان تمرکز شدیدی که به آن اشاره کردیم، باعث کوری خودشان هم میشود.
عقل، اخلاق و اصول حرفهای رسانهای ایجاب میکند همه این اخبار را کنار هم دید، بعد قضاوت کرد. آدم کور نمیتواند تحلیل کند. آن جریان سیاسی بدنام، بدسابقه و تمام شدهای که، با نیم نگاهی به انتخابات پیشرو، نوسانات ارزی را «فرصتی برای احیای خود» میبیند و با ابزار رسانه و دروغ و شایعه، بر این نوسانات دامن میزند، آنقدر کور شده که متوجه نیست خود نیز در این جامعه زندگی میکند و نباید به تورم و نوسانات ارزی دامن بزند.
مطالعه تاریخِ بحرانهای بزرگ اقتصادی جهان بهویژه بحرانهای دهه ۳۰ و ۴۰ میلادی غرب نشان میدهد، «اتحادِ» جریانهای مختلف تاثیرگذار- از سلبریتی بگیر تا روزنامهنگار و سیاستمدار و فیلمساز و نخبگان- از جمله دلایل مهم عبور از بحران بوده است. «شرایط بحرانی»، زمان «انتقاد» و «ارائه راهحلهای کارشناسی» است نه «عقدهگشایی» و «تسویه حسابهای سیاسی» آنهم از سوی جریانهایی که جزو متهمان ردیف اول بروز چنین بحرانهاییاند.
شما بفرمایید! کسانی که بحران را فرصتی برای بازگشت به قدرت دیدهاند و با قدرت جادویی رسانه، بد را خوب و خوب را بد «جا» میزنند، به بحران اقتصادی دامن میزنند، در حالی که هیچ چیز قابل افتخاری در کارنامهشان دیده نمیشود، بهجای پاسخگویی به یک دهه ویرانی، در شکل و شمایل یک کارشناس خبره ظاهر شده و «تئوری توسعه پایدار» میبافند، کذب بودن دهها خبرشان طی همین دو هفته گذشته اثبات شده و بعضا وادار به عذرخواهی و اصلاح شدهاند، بویی از اخلاق و انسانیت بردهاند؟
مخاطب نکته پایانی این یادداشت، دولت محترم است که طی یک سال و نیم گذشته، بیش از ۸ سالِ برخیها تلاش کرده و در برخی حوزهها، به نتایج خوبی هم رسیده است. دولتی که فقط در یک فقره، تلفات روزانه ۸۰۰ نفر از کرونا را به صفر رسانده است و کشورمان را در این حوزه، جزو پرافتخارترین کشورهای دنیا قرار داده است. ظرفیت عظیمی در کشور وجود دارد که میتوان با استفاده از آنها، از این «فتنه اقتصادی» هم عبور کرد و آن چیزی نیست جز، کارشناسان خبره، مومن و غیرلیبرال... چقدر از مدیران دولتهای سابق در بدنه دولتی باقی مانده است؟ وضعیت سفرای کشورمان در برخی کشورهای مهم چگونه است؟ آیا این مدیران و سُفرا با سیاستهای دولت همراهند یا ساز خود را میزنند؟ چندبار از اساتید متعهد دانشگاهها و کارشناسان خبره دعوت به عمل آمده تا برای عبور از این وضع، کمک حال دولت و ملت باشند؟
قطعا بخشی از وضعیت اقتصادی که در آنیم، حاصل تحریمها و توطئههاست، اما این تحریمها و توطئهها، بیش از چهل سال است که وجود دارند. آن زمینههای داخلی که باعث میشوند، این توطئهها موثر واقع شوند، آیا شناسایی شدهاند؟ اتاق جنگ اقتصادی آمریکا، وزارت خزانهداری است. اتاق جنگ اقتصادی ما کجاست؟