عصرایران؛ مصطفی داننده- درسه دهه 70، 80 و 90 بسیاری از سریالهای تلویزیون با محور موضوعات اجتماعی ساخته میشد. از پدر سالار، روزگار جوانی و در پناه تو تا فاصلهها، ستایش و خانه به دوش.
همه این سریالها یک هدف بسیار مهمی داشتند و آنهم پرداختن به مسائل اجتماعی که یا برای جامعه تازه بودند یا میتوانستند رنگ ناهنجاری به خود بگیرند.
به طور مثال سریالی مانند مجموعه همسران تلاش میکرد تا به روابط زن و شوهرهای ایرانی رنگ و بوی تازه بدهد.
در اوج مشکلاتی که خانوادههای ایرانی در دهه 80 با دختران تازه به بلوغ رسیده خود داشتند، کمال تبریزی سریال میسازد به نام«دوران سرکشی» که به مشکلات اجتماعی و رفتاری بلوغ دختران میپردازد. سریال به شدت ساختار شکنانهای که در عصر «آی فیلم» و سریالهای تکراری هم شاهد بازپخش آن نیستیم.
یا وقتی روابط عروسها با خانواده شوهر به مرحله جدیدی میرسد، صداوسیما با ساخت سریالی به نام «پدرسالار» سعی میکند به این موضوع بپردازد.
این نگاه نشان میداد مدیران آن زمان تلویزیون شناخت درستی از مشکلات اجتماعی جامعه داشتند و با اجازه به نویسندگان و کارگردانان خلاق و شناخته شده، سعی در هدایت هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی داشتند. آنها با علم بر اینکه تلویزیون مهمترین مرجع مردم است، به چنین بلوغی در تصمیم گیری رسیده بودند.
در این سالها اما مسئولان صداوسیما تقریبا مسائل اجتماعی جامعه را رها کردهاند و به دنبال ساختن سریالهای امنیتی هستند.
«گاندو»، «سرجوخه»، «خانه امن»، «ترور خاموش»، «تمام رخ» و حالا «حبیب» نمونههایی از این مجموعههایی با محور موضوعات امنیتی است.
در این میان اگر سریالی هم با موضوعات اجتماعی ساخته میشود آنقدر ضعیف است که حتی دستاندرکاران آن هم ساخته خود را نگاه نمیکنند چه برسد به مردم.
این تغییر رفتار به ویژه در زمانی که شبکههای اجتماعی گسترش بسیاری پیدا کرده است و ناهنجاریهای اجتماعی با توجه به فرهنگ کشورما در حال رشد است، کمی عجیب به نظر میرسد.
نکته تلختر این است که همه آنهایی که میتوانند به تلویزیون کمک کنند تا مسائل اجتماعی را به خوبی با زبان دوربین بیان کنند از دایره صداوسیما بیرون ماندهاند و یا تلویزیون با آنها کار نمیکند یا این افراد دیگر حاضر نیستند با تلویزیون کار کنند.
مدیران فعلی صداوسیما هیچ شناختی از جامعه ندارند و تنها به دنبال برآورده کردن نظرات بخش اندکی هستند که فاصله زیادی با بطن جامعه ایران دارد.
همراهی با ساز این جریان باعث شده تا باقی نظرات دیده نشود و همین منجر به در حاشیه ماندن تلویزیون در مسائل اجتماعی باشد و دیگر کسی به عنوان مرجع به صداوسیما نگاه نکند. این سبک مدیریت در هیچ کجای دنیا پیدا نمیشود که سازمانی مثل صداوسیما هم سرمایههای خود را از دست بدهد و هم مردمی که برای دیدن سریالهای تلویزیون خیابانها را خلوت میکردند.
شاید همین وجود نگاه امنیتی که جایگزین نگاه اجتماعی شده است، باعث بروز مشکلات عدیده امروز جامعه ایران شده است. شاید برگشت به دهه 80 و 90 راه حل مناسبی برای برون رفت از شرایط فعلی ایران باشد.