«خودشیفتگی» یا «نارسیسیسم» واژهای است که امروزه بسیار بیشتر از گذشته مورد استفاده قرار میگیرد. در قالب جلسات درمانی با مراجعانم، تا حدودی به کلماتی همچون «خودشیفتگی» یا «نارسیسیسم» نیز اشاره میشود.
دکتر رامانی دورواسولا– روانشناس بالینی آمریکایی- «خودشیفتگی» را به «دود غیر مستقیم سیگار» تشبیه میکند، به این معنا که اگر شما نیز در مجاورتِ آن قرار داشته باشید، بیمار میشوید!
افرادِ «خودشیفته» یا «نارسیسیست» از جایگاهِ قابلتوجهی برخوردار هستند. بنابراین امروزه، چنین کلماتی بسیار بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند؛ زیرا سطح آگاهی جامعه از ماهیتِ این کلمات، همچنان در حال رشد و گسترش است. عنوانِ «خودشیفته» در بسیاری از موارد برای اشاره به افرادی استفاده میشود که بیش از حد خودبزرگبین و متکبر به نظر میرسند.
همچنین این احساسِ روزافزون وجود دارد که «خودشیفتگی» در سراسر جهان، بهخصوص در بین جوانان، رو به افزایش است؛ هر چند که اغلب تحقیقات روانشناختی این عقیدهی کلی را تایید نمیکنند.
بر اساس دیدگاه شخصی، در گذشته این حجم آگاهی از اصطلاحات و رفتارها وجود نداشت و چنین برچسبزنیهایی انجام نمیشد، اما در حال حاضر، درست یا نادرست، از این برچسبها استفاده میشود.
چیزی که بهعنوان افزایش میزان خودشیفتگی در جهان تعبیر میشود، شاید تنها نوعی ناتوانیِ افراد در بیانِ جملهی «اشتباه میکنم» باشد.
شاید یکی دیگر از دلایل این باشد که افراد نمیتوانند همواره کارها را به روش خودشان انجام دهند. یک نوع تحتتاثیر قرار دادن احتمالیِ کودکان که به آنها گفته میشود قادر به انجام هر کاری هستند، بدون اینکه مجبور باشند برای تحققِ آن کارها تلاش کنند.
«خودشیفتگی» به معنای دقیق کلمه، در یک «طیف» مورد بررسی قرار میگیرد؛ یک طیف با حضور اکثریت مردم در جایی نزدیک به میانه و تعداد اندکی در دو سوی افراطی آن.
ویژگیهای یک فرد خودشیفته
توصیف کردن فردی که زمان زیادی را صرف صحبت کردن در مورد خود میکند یا به نظر میرسد هرگز به خودش بهعنوان یک فرد خودشیفته شک نمیکند، باید کار آسانی باشد؛ اما واقعیت امر این است که «خودشیفتگی» یا «نارسیسیسم» بسیار پیچیدهتر از اینهاست. «خودشیفتگی» به معنای برخوردار بودن از عزت نفسِ اضافی نیست، بلکه بر پایه ناامنی و تزلزلِ درونی استوار است.
در افراد خودشیفته، نشانههایی از جمله حرص و طمع برای دریافت قدردانی یا تحسین، تمایل به قرار گرفتن در مرکز توجهات و انتظار برخورد ویژه- که منعکسکنندهی جایگاه بالاترِ خیالی است- وجود دارد. این موارد با احساس عظیمِ خودمهمپنداری، عدم همدلی با دیگران، خودکامگی، سطحینگری و تمایل به کنترل یا استثمار دیگران همراه است.
نکتهی جالبتوجه این است که تحقیقات نشان میدهد برخی از افراد بسیار خودشیفته، بهسادگی این موضوع را میپذیرند که عمدتا افراد خودخواهی هستند، اما در قبال دیگران از رفتارهای خود غافل هستند.
اصلا جای تعجب نیست که سطوح بالای «خودشیفتگی» میتواند به روابط عاشقانه، خانوادگی یا حرفهایِ شما آسیب بزند.
تفاوت بین «خودشیفتگی» و «اختلال شخصیت خودشیفته» چیست؟
«اختلال شخصیت خودشیفته (NPD)» بهطور تقریبی یک درصد از کل جمعیت را تحتتاثیر قرار میدهد، این میزان شیوع، از زمانی که متخصصان شروع به اندازهگیری آن کردهاند، همچنان تغییر نکرده است.
ذکر این نکته ضروری است که حصولِ یک عدد واقعی در این زمینه، کار دشواری محسوب میشود. زیرا بعید است که فردی با «اختلال شخصیت خودشیفته (NPD)» یا ویژگیهای خودشیفتگیِ شدید هرگز به دنبال کمک باشد و از این طریق تشخیص داده شود.
با این وجود، این اختلال زمانی شکبرانگیز محسوب میشود که عملکرد روزانهی فرد را مختل سازد و بر زندگی روزمرهی او تاثیر بگذارد. چنین عملکرد ناسازگاری، عموما به دلیل فقدان همدلی در فرد خودشیفته، به تنش در روابط منجر میشود. از طرفی دیگر، این احتمال وجود دارد که این ناسازگاری، به صورتِ «مخالفتجویی» ظاهر شود؛ به این معنا که فرد مبتلا به «اختلال شخصیت خودشیفته»، دیگران را پست و ناچیز میبیند و ممکن است نسبت به نظرات، مخالفتها یا پرسشگریِ شما از تحمل کافی برخوردار نباشد.
افراد مبتلا به «اختلال شخصیت خودشیفته (NPD)» از پنج یا بیش از پنج ویژگیِ زیر برخوردار هستند:
احساس عزت نفسِ کاذب
خیالپردازی دائمی در مورد بهتر بودن از دیگران
آنها معتقدند که از دیگران خاصتر هستند یا اینکه فقط باید با افراد بلندمرتبه معاشرت داشته باشند
نیاز ارضا نشدنی نسبت به تملق و تحسین
احساس حقبهجانب بودن تمایل به بهرهگیری از دیگران در مسیر رسیدن به آن چیزی که میخواهند
عدم همدلی
خودبزرگبینی یا غرور بیش از حد
حسود بودن یا احساس حسادت در داوریِ رفتار دیگران
انواع دیگر خودشیفتگی چیست؟
خودشیفتگی آشکار یا مجلل
«خودشیفتگی مجلل» احتمالا همان تصویر عمومی است که اکثر مردم از یک فرد خودشیفته دارند. این نوع خودشیفتگی همچنین میتواند بهعنوان یک «عامل» شناخته شود. در روانشناسی، خودبزرگبینی به معنای داشتن یک احساس برتریِ غیرواقعی است. بنابراین «خودشیفتگی مجلل» شامل مواردی همچون مبالغه کردن در مورد تواناییهای خود، ادعای تسلط بر دیگران و برخورداری از احساس عزت نفسِ عموما کاذب است که کلیهی این موارد، غالبا به قیمت آسیب رساندن به دیگران تمام میشود. یک شخصیت سوءاستفادهگر، در جستجوی نقاط ضعفِ دیگران، بهشدت رقابتجو و نمایانگر تمایلات خصمانه است.
در این نوع خودشیفتگی، افراد احتمالا نسبت به خود احساس خوبی دارند و در زمینهی ارزیابی هوش هیجانی خود اغراق میکنند. این یکی از عجیبترین اقداماتی محسوب میشود که چنین افرادی به آن روی میآورند، زیرا هوش هیجانی در این افراد، مشخصا بسیار پایین است.
«خودشیفتههای مجلل» میتوانند جذاب باشند اما اغلب فاقد همدلی هستند. در زمینهی مکالمات، آنها با دیگران احساس همدردی نمیکنند؛ بلکه هدفشان این است که بر دیگران برتری یابند. شاید علت این امر «اشتیاق به توجه» در این افراد باشد؛ بنابراین آنها از تماشای آسیبدیدگی و سردرگمیِ دیگران لذت میبرند.
خودشیفتگی آسیبپذیر یا پنهان
خودشیفتگی پنهان، بهعنوان «خودشیفتگی گنجه» یا «خودشیفتگی کمد» نیز شناخته میشود.
برخلافِ «خودشیفتههای مجلل»، این افراد خجالتی و متواضع هستند، علیرغم اینکه هنوز بهشدت خودمحور هستند. آنها میتوانند کمرو و معذب، بهوضوح پریشان و مضطرب، دارای حساسیت فوقالعاده نسبت به ارزیابی دیگران و با حسادت مزمن ظاهر شوند. این افراد، مشتاقِ بهرسمیت شناختن و تقدیر کردن از دیگران هستند و در مقابل انتقاد، حالت تدافعی شدیدی به خود میگیرند؛ زیرا از یک ترس عمیق رنج میبرند و احساس میکنند که بهاندازه کافی خوب نیستند و این احساس را در وجود خود نهادینه میکنند. افرادی که «خودشیفتهی پنهان» هستند، غالبا بهشدت قابلترحم هستند و خودشان معتقدند که رنجشان بدتر از رنج دیگران است. آنها تمایل دارند خود را قربانی نشان دهند و میتوانند بهسرعت گریه کنند یا بهقصد جلب توجه به سازماندهیِ یک بحران بپردازند.
رفتارهای فریبنده آنها به صورت یک خشمِ انفعالی نمایش داده میشود. آنها همچنین به مقابله با اضطراب یا افسردگی تمایل دارند.
خودشیفتگی بدخیم
«خودشیفتگی بدخیم» درست همانطور که از عنوانِ آن پیداست، با فریبکاری و بدجنسی همراه است و بهواسطهی وجود علائم سادیسم و پرخاشگری، شدیدترین نوعِ خودشیفتگی محسوب میشود. «خودشیفتگی بدخیم» که اغلب با خودشیفتگی مجلل» مرتبط است، ممکن است علاوه بر بسیاری از ویژگیهای مشترکِ خودشیفتگی، با ویژگیهای «اختلال شخصیت ضداجتماعی» همراه باشد.
این افراد به دلیلِ رفتارهای پرخاشگرانه، خصومتآمیز، پارانویا، سادیستیک و غیرانسانی با اطرافیان، غالبا با سایکوپاتها و جامعهستیزها اشتباه گرفته میشوند. این نوع افراد نهتنها از لحاظ جسمانی، عاطفی، مالی و جنسی به شما آسیب میزنند، بلکه کَکشان هم نمیگزد و پشیمان نمیشوند. آنها نهتنها از «احساس همدلی» تهی هستند، بلکه با تماشای افرادی که از درد و ناراحتی به خود میپیچند، لذت میبرند. آنها تمام زندگی خود را صرف تکمیل آن دسته از مهارتهایی میکنند که باعث میشود آنها را به خودشیفتههای بهتری مبدل کند. چنین افرادی، بیشتر از دیگران مستعد سوءمصرف مواد یا اعتیاد هستند.
در این بخش از مقاله، به «زیرمجموعههای خودشیفتگی» اشاره شده است که ممکن است نسبت به آنها شناخت داشته باشید. این موارد به سه گروه اصلی تقسیم میشوند:
خودشیفتگی اغواکننده
افرادِ مبتلا به «خودشیفتگی اغواکننده»، قدرت تملق را درک میکنند و این باعث میشود که آنها به «توجه مثبت» تمایل داشته باشند. آنها، اشخاص مدنظرِ خود را سخاوتمندانه در تحسین و هدایا غرق میکنند تا ستایش و تحسینِ موردنظرِ خود را به دست بیاورند. هنگامی که آنها از یک فرد، در قبال اقدامات خود، تحسین کافی را دریافت نمیکنند، با کنار گذاشتن او و رفتن بهسمت یک هدف جدید هیچ مشکلی ندارند.
خودشیفتگی جمعی
از ویژگیهای مشترکی که بین بسیاری از خودشیفتهها وجود دارد، میتوان به «شکاف عمیق» بین نحوهی نگاه آنها به خود و نحوهی رفتار آنها اشاره کرد. افرادی که از ویژگیهای «خودشیفتگی جمعی» برخوردار هستند، خود را بسیار باسخاوت و نوعدوست میدانند، اما کاملا برعکس رفتار میکنند. آنها هنگام مشاهدهی بیعدالتی یا بدرفتاری با دیگران، شاید خشمگین شوند، اما همین دیدگاه را در مورد رفتار خود اِعمال نمیکنند.
خودشیفتگی ستیزهجو یا متخاصم
«رقابتجویی» یک ویژگی شخصیتی است که با بسیاری از تیپهای خودشیفته مرتبط است، اما این ویژگی بهخصوص در مورد افرادی که «خودشیفته متخاصم» هستند، بسیار قابلتوجه است. این افراد بهواسطهی اعتماد ضعیفی که نسبت به دیگران دارند، تمایل دارند که اطرافیان خود را بهعنوان رقیب ببینند، به طور مکرر با دیگران بحث کنند و اغلب تعاملات اجتماعی را به شکلِ یک «رقابت» در نظر بگیرند.
خودشیفتگی جنسی
افرادی که «خودشیفته جنسی» هستند، احساس میکنند که حق آنهاست که نیازهای جنسی خود را برآورده کنند. دیدگاه آنها نسبت به رابطه جنسی، یک دیدگاه «خودمحور» است و به مهارتهایی مانند رقم زدنِ یک رابطهی عاطفی تمایل ندارند؛ بنابراین به نیازهای شریک زندگی خود نیز علاقهی چندانی نشان نمیدهند. آنها تواناییها و مهارتهای خود را در س ک س، عمدتا بیش از آنچه که هست، ارزیابی میکنند؛ زیرا نسبت به پارتنر خود چندان آگاه و هماهنگ نیستند. با این وجود، به پارتنر خود بهمنظور نمایشی که قرار است در رختخواب اجرا کنند، نیاز دارند. آنها انتظار دارند که تمجیدهای فراوانی دریافت کنند و ممکن است نسبت به اتفاقاتی مانند «طرد جنسی» با عصبانیت واکنش نشان دهند. همچنین آنها در ازای هدیه دادن یا رفتارهای خوب خود، انتظار برقراری رابطه جنسی دارند و به همین خاطر شما را تحتفشار قرار میدهند، فریب میدهند یا ذهن شما را زیرکانه تحتتاثیر قرار میدهند تا در نهایت با آنها رابطهی جنسی برقرار کنید. اگر شما نیازهای جنسی آنها را برآورده نکنید، آنها این حق را برای خود قائل هستند که در جای دیگری رابطهی جنسی داشته باشند و تقصیرها را گردن شما بیندازند.
خودشیفتگی نمایشی
نیاز به توجهِ مداوم برای این افراد، درست مانند یک گودال بیانتهاست. آنها تصور میکنند از لحاظ جسمی و فکری بهتر از دیگران هستند. چنین افرادی به دیگران- حتی دوستان و خانوادهی خود- با دیدهی تحقیر مینگرند. آنها بهشدت به مادیات وابسته و دچار تعصبِ طبقاتی هستند. چنین افرادی تصور میکنند بسیار خاص هستند و نیاز افسارگسیختهای دارند که همواره مورد تحسین قرار گیرند.
خودشیفتگی بیشهوشیار
این نوع از خودشیفتهها نسبت به زبان بدن، واکنشهای صورت، لحن و واکنشهای دیگران بهشدت حساس هستند. آنها تمایل دارند تمام مسائل را به خود بگیرند و از این بابت رنجیدهخاطر شوند؛ بنابراین آنها نسبت به «انتقاد» حساس هستند. این افراد، مستعد احساساتی از قبیل شرم یا تحقیر هستند و میتوانند دچار خودکمبینی باشند. آنها احتمالا توجهات را بهسمت دیگران معطوف میسازند و ترجیح میدهند که خودشان در مرکز توجه نباشند.
همانطور که گفته شد، خودشیفتگی در یک «طیف» تعریف میشود.
اشاره کردن به آن ویژگیهایی که میتوانند شما را بهعنوان یک خودشیفتهی مجلل، آسیبپذیر یا بدخیم طبقهبندی کنند، الزاما به این معنا نیست که شما از یک اختلال سلامت روان رنج میبرید. این ویژگیها، در مقادیر کم، حتی ممکن است به شما یک برتریِ سالم در جهت پیشرفت عطا کند؛ چیزی که بهعنوان «خودشیفتگی سالم» شناخته میشود.
خودشیفتگی سالم
بله… «خودشیفتگی سالم» نیز وجود دارد! هر فردی در وجود خود، از مقداری «خودشیفتگی سالم» بهره میبرد، از دستاوردهای خود احساس غرور میکند و تمایل دارد که آن دستاوردها را با دیگران به اشتراک بگذارد؛ زیرا بابت این کار، احساس خوبی دریافت میکند. «خودشیفتگی سالم» به معنای برخورداری از احساس سزاوار بودن و آگاهی از این موضوع است که شما به فضاهای خاصی تعلق دارید و لایق چیزهای خوب هستید؛ هرچند این احساسات با واقعیت همخوانی نداشته باشند.
بزرگ جلوه دادن خود، بسیار مثبت است و در شرایطی میتواند شما را به موفقیت در بسیاری از زمینههای زندگی سوق دهد.