۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۸۵۳۱۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۹ - ۱۶-۰۱-۱۴۰۲
کد ۸۸۵۳۱۲
انتشار: ۰۹:۵۹ - ۱۶-۰۱-۱۴۰۲

«مذاکره» چه نقشی در گذار به دموکراسی دارد؟

«مذاکره» چه نقشی در گذار به دموکراسی دارد؟
زمانی که حکومت بر اپوزیسیون تفوق دارد و به هر دلیلی به این نتیجه می‌رسد که باید کشور را به سوی دموکراسی هدایت کرد، مذاکرۀ اپوزیسیون-حکومت کمرنگ می‌شود و فرایند گذار عمدتا مبتنی بر گفت‌وگوها و مذاکرات جناح‌های درون حکومت است.

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - مذاکره در بسیاری از تجربه‌های گذار به دموکراسی در جهان، نقشی اساسی داشته است. مطابق تقسیم‌بندی مشهور هانتینگتون، گذار به دموکراسی گاه در اثر حملۀ نیروی خارجی (مداخلۀ بیگانه)، گاه در اثر تفوق اپوزیسیون (فروپاشی)، گاه در نتیجۀ اقدامات اصلاح‌طلبانۀ حکومت اقتدارگرا (تغییر شکل: استحاله) و گاه در اثر همکاری اپوزیسیون و حکومت (جابجایی) محقق می‌شود.

مذاکره معمولا هنگامی در گذار به دموکراسی نقش اساسی دارد که نوعی موازنۀ قوا بین حکومت و اپوزیسیون دموکراسی‌خواه بوجود آمده باشد و طرفین ناچار شوند برای رهایی کشور از درافتادن به ورطۀ آشوب و سرکوب، پشت میز مذاکره بنشینند. آفریقای جنوبی و لهستان نمونه‌های بارز چنین گذاری بوده‌اند.

زمانی که حکومت بر اپوزیسیون تفوق دارد و به هر دلیلی به این نتیجه می‌رسد که باید کشور را به سوی دموکراسی هدایت کرد، مذاکرۀ اپوزیسیون-حکومت کمرنگ می‌شود و فرایند گذار عمدتا مبتنی بر گفت‌وگوها و مذاکرات جناح‌های درون حکومت است.

عکس این وضع زمانی رخ می‌دهد که اپوزیسیون بر حکومت تفوق دارد و حاضر نیست پشت میز مذاکره بنشیند و به حاکمان اقتدارگرا امتیاز بدهد. در این حالت فرایند گذار عمدتا مبتنی بر گفت‌وگو و مذاکرات لایه‌های مختلف اپوزیسیون خواهد بود.

زمانی هم که عامل خارجی دموکراسی را برای استبدادزدگان داخلی به ارمغان می‌آورد، دیگر اساسا جایی برای مذاکرۀ حکومت-اپوزیسیون باقی نمی‌ماند. در این حالت احتمالا گفت‌وگوها و مذاکراتی بین عامل خارجی و اپوزیسیون دموکراسی‌خواه رژیم غیردموکراتیکِ سرنگون‌شده درمی‌گیرد.

سه فرایند تغییر شکل، فروپاشی و مداخلۀ بیگانه، که مبتنی بر عدم موازنۀ قدرت بین اپوزیسیون و حکومت‌اند، هر چند که خالی از مذاکره نیستند ولی مذاکرات این سه فرایند عمدتا نه معطوف به "گذار به دموکراسی"، بلکه معطوف به "تحکیم دموکراسی"اند.

به بیان دقیق‌تر، هدف مذاکره در این سه فرایند قبولاندن ضرورت گذار به دموکراسی نیست بلکه کمّ‌وکیف و چندوچون دموکراسی است که موضوع مذاکره واقع می‌شود. مثلا در کرۀ جنوبی، رژیم غیردموکراتیک در سال 1987 فرو پاشید ولی مذاکرات معطوف به "تحکیم دموکراسی" تا پنج سال پس از آن ادامه یافت.

درگیری پلیس با مردم در کرۀ جنوبی، 1987

«مذاکره» چه نقشی در گذار به دموکراسی دارد؟

مذاکرات مربوط به "تحقق دموکراسی"، گاه آشکار است و گاه پنهان. در آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا از سال 1986 وارد مذاکره با نمایندگان دولت شد اما مذاکراتش تا سال‌های 89-1988 تقریبا مخفی و مستور بود. در لهستان نیز مذاکرات اصلی حکومت و اتحادیۀ همبستگی در خفا و به دور از پوشش خبری رسانه‌ها انجام می‌شد.

علاوه بر این، مذاکرات گاه رسمی‌اند و گاه غیررسمی. مذاکرات ماندلا و یارانش با دولت آفریقای جنوبی تا سال 1990، غیررسمی بودند.

گاهی عناصر خارجی نیز در مذاکرات بازیگران داخلی حضور دارند. پیش از آغاز مذاکرات رسمی در آفریقای جنوبی، هیأتی متشکل از سیاستمداران خارجی با سران کنگرۀ آفریقای جنوبی مذاکره کردند تا اطمینان یابند که حمایت جهان غرب از دموکراتیک شدن آفریقای جنوبی و به قدرت رسیدن سیاهان در این کشور، منجر به وقوع جنایت علیه شهروندان سفیدپوست نمی‌شود.

«مذاکره» چه نقشی در گذار به دموکراسی دارد؟

همچنین در جریان مذاکرات نیز نمایندگانی از سازمان ملل و اتحادیۀ اروپا بر روند مذاکرات ماندلا و دولت دکلرک نظارت داشتند.

برخی بر این باورند که روشن شدن چراغ مذاکره در فرایند گذار، به معنای دموکراتیزاسیونِ عاری از خشونت است. حال آن‌که تجربه‌های عینی گذار به دموکراسی، حاکی از امکان مذاکره در عین وقوع خشونت است.

در اسپانیا در 1979 در حالی که مذاکرات معطوف به تحکیم دموکراسی در جریان بود، بیش از 460 نفر در درگیری‌های سیاسی جان خود را از دست دادند. 63 نفر از این عده نیز تظاهرکنندگانی بودند که در درگیری با پلیس دولت خوان کارلوس، که خود رهبری گذار به دموکراسی را بر عهده داشت، کشته شدند.

خوان کارلوس، پادشاه اسپانیا، رهبری گذار به دموکراسی را در این کشور بر عهده گرفت

«مذاکره» چه نقشی در گذار به دموکراسی دارد؟

یا در نمونۀ شگفت‌انگیز آفریقای جنوبی، مذاکرات و مبارزات تا مدتی در کنار هم پیش می‌رفتند. ماندلا و دکلرک در حالی مشغول مذاکره با یکدیگر بودند که پلیس دکلرک سیاه‌پوستان بی‌پناه و بی‌گناه را به خاک و خون می‌کشید و یاران ماندلا در کنگره، در مقام تلافی، علیه پلیس و دولت عملیات مسلحانه انجام می‌دادند.

خشونت در آفریقای جنوبی، پیش از توافق بر سر دموکراسی در این کشور

«مذاکره» چه نقشی در گذار به دموکراسی دارد؟

چانه‌زنی‌های رایج در مذاکرات، کاملا با قدرت طرفین مذاکره مرتبط است. مثلا نظامیان برزیل در مقایسه با نظامیان اروگوئه، از قدرت بیشتر و موقعیت بهتری برخوردار بودند و توانستند لقمۀ بزرگتری از سفرۀ مذاکره بردارند و به عمر رژیم نظامی در کشورشان خاتمه دهند؛ اما ضعف قدرت و موقعیت نظامیان در اروگوئه، سبب شد که آن‌ها توان و امکان اخذ امتیازات بزرگ را نداشته باشند و به کسب حداقل‌ها اکتفا کنند و به اتمام عمر رژیم نظامی در اروگوئه رضایت دهند.

به عقیدۀ برخی از صاحب‌نظران، گذارهای مبتنی بر مذاکره، معمولا شانس بیشتری برای رسیدن به مرحلۀ تحکیم دموکراسی دارند. مطابق این رای، چنین گذارهایی هر چند که با سرعت کمتری پیش می‌روند و گاه به نتیجه رسیدن مذاکرات در آن‌ها چندین سال به طول می‌انجامد، ولی نفس مذاکره بر سر دموکراسی، نوعی تمرین دموکراسی است و به همین دلیل معمولا دموکراسی‌های برآمده از مذاکره، ثبات بیشتری دارند.

"مذاکره برای مذاکره"، مرحله‌ای است که در اکثر گذارهای مبتنی بر مذاکره پدیدار می‌شود. در این مرحله طرفین مذاکره نه تنها شناخت بیشتری از شخصیت و اندیشۀ یکدیگر پیدا می‌کنند، بلکه نوعی حرکت به سوی همدلی و مفاهمه را نیز تجربه می‌کنند.

مذاکره برای مذاکره، در واقع تمرین تفاهم و سازش است و شرط تحقق آن، برخورداری از صبر دموکراسی‌خواهانه است.

شاید یکی از علل موفقیت‌آمیز بودن و به نتیجه رسیدن گذارهای مبتنی بر مذاکره، تلاش طرفین مذاکره برای اثبات توانایی خود در "تأسیس دموکراسی به شیوه‌ای مدنی" است.

هنگامی که نمایندگان نیروهای اجتماعی پشت میز مذاکره می‌نشینند، نیک واقفند که اکنون جهانی به نظارۀ آن‌ها نشسته است. ناکامی طرفین مذاکره در توافق برای ایجاد دموکراسی در کشورشان، نه تنها اعتبار حکومت و اپوزیسیون را به صورت جداگانه مخدوش می‌کند، بلکه نشانۀ ناتوانی یک ملت در گشودن آغوش خویش به روی دموکراسی است.

مهم‌ترین ضامن گذار به دموکراسی در روند مذاکرات، توانایی طرفین در رسیدن به "پیمان‌های گذار" است. پیمان‌های گذار معمولا باب خشونت و انتقام‌گیری را در دوران دموکراتیک آینده می‌بندند.

 این پیمان‌ها بویژه زمانی که نظامیان می‌خواهند قدرت را در ازای تحقق دموکراسی رها کنند، اهمیتی استراتژیک دارند؛ چراکه نظامیان همواره نگران بررسی عملکردشان از منظر حقوق بشری‌اند. اخذ تضمین‌های لازم از نیروهای اجتماعی دموکراسی‌خواه، امنیت روانی لازم برای بازگشت نظامیان از کابینه (یا از عرصۀ قدرت سیاسی) به پادگان را فراهم می‌آورد.

 

 

 

ارسال به دوستان