۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۸۷۰۵۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۸ - ۲۹-۰۱-۱۴۰۲
کد ۸۸۷۰۵۹
انتشار: ۱۳:۰۸ - ۲۹-۰۱-۱۴۰۲

سیدعباس نبوی، عضو دفتر تحکیم وحدت: رعایت «کرامت» لجوج، معترض و معاند واجب است/ دین اسلام «گداپرور و فقیرپرور» نیست/ مسئول «بی کفایت» جامعه را به تباهی و سقوط می کشاند

سیدعباس نبوی، عضو دفتر تحکیم وحدت: رعایت «کرامت» لجوج، معترض و معاند واجب است/ دین اسلام «گداپرور و فقیرپرور» نیست/ مسئول «بی کفایت» جامعه را به تباهی و سقوط می کشاند
در نظام جمهوری اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب بنا بود همزمان دو مسیر را جلو ببریم، یکی مسیر «خودسازی و رشد فردی و اجتماعی آحاد افراد جامعه» و مسیر دوم «نظام مدیریتی و سالم سازی نظام مدیریت» در همه عرصه هایی که در سیاست، اقتصاد، فرهنگ، تعلیم و تربیت وجود دارد.
حجت الاسلام و المسلمین سیدعباس نبوی از اعضای هئیت مؤسس دفتر تحکیم وحدت و رئیس مؤسسه تمدن و توسعه اسلامی، می گوید: رعایت کرامت ذاتی معارض، معاند، لجوج، معترض، شلوغ کن و اذیت کن، لازم و واجب است. حتی رعایت کرامت مجرمی که بالاترین جرم ها را انجام داده تا زمانی که به مجازات برسد، واجب است و کسی به صرف اینکه امور ناباب و ناهنجاری در جامعه در حال وقوع است، نمی تواند کرامت افراد را زیر پا بگذارد و از رفتارهای حیوانی در مقابل افراد استفاده کند. کما اینکه در بحث امر به معروف و نهی از منکر هم آمده که باید با مراتبی امر به معروف و نهی از منکر انجام شود؛ اما متأسفانه در این زمینه بخش متدین و مذهبی جامعه نه آموزش خوبی دیده اند و نه زبان و لسان آماده ای برای این کارها دارند، بنابراین با مشکل به هم ریختگی های متعدد مواجه می شویم.
 
این استاد حوزه و دانشگاه معتقد است که امروز ادبیات بسیاری از خطبا و ائمه جمعه تغییر پیدا کرده و لسان حجب الهی در زبان و ادبیاتشان نیست.
 
آقای نبوی همچنین تأکید دارد که هر کسی که راه را بر مشاغل دیگران تنگ می کند، هر کسی که شغلی را از دیگری سلب می کند، هر کسی که منافع خود را به مشاغل دیگران ترجیح می دهد و با فرصت جویی، منافع خود را تأمین می کند و برای دیگران فرصت سوزی می کند، بداند این شیوه و روش ضد و مقابل با حقیقت و روح ماه رمضان است.
 
متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین سیدعباس نبوی را می خوانید:
 
* ماه رمضان و قرآن کریم برای مسئولان و کارگزارن، چه آموزه های معرفتی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی دارد و در این زمینه ها چه سفارشاتی به مسئولین شده است؟ 
 
در نظام جمهوری اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب بنا بود همزمان دو مسیر را جلو ببریم، یکی مسیر «خودسازی و رشد فردی و اجتماعی آحاد افراد جامعه» و مسیر دوم «نظام مدیریتی و سالم سازی نظام مدیریت» در همه عرصه هایی که در سیاست، اقتصاد، فرهنگ، تعلیم و تربیت وجود دارد.
 
در مسیر «خودسازی و رشد جامعه» و «نظام مدیریتی سالم» ناموفق بودیم
 
ایام الله، ایام اختصاصی برای رشد و سازندگی و ساخته شدن افراد است که مهم ترین آن ماه مبارک رمضان می باشد بنابراین جایگاه ماه رمضان، جایگاه بسیار مهم و تعیین کننده ای است، اما بایستی به سمت عمق رشد و معنویت حرکت کنیم. به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی ما مهم ترین وظیفه ای که در این  دنیا داریم، حرکت به سوی خدا و خودسازی برای حرکت به سوی خداست. البته این تعبیر علامه طباطبایی، فشرده ی مضمون روایات فراوانی است که امیرالمومنین علی(ع) و سایر ائمه اطهار(ع) فرمودند. به هر ترتیب فعلاً در هر دو بخش یعنی «خودسازی و رشد فردی و اجتماعی آحاد افراد جامعه» و «نظام مدیریتی و سالم سازی نظام مدیریت» ناموفق هستیم.
 
در بخش عمق رشد و معنویت و تربیت بسیاری از حرکت ها، فعالیت ها، برنامه ها و مجالس و مناسک در حد شکل، فرم و ظاهر متوقف شده و در بخش سالم سازی مدیریت هم به گونه ای که بتواند در عرصه های مختلف، مدیریت سالم و خادمی برای جامعه باشد، دستاوردهای خوبی نداریم و باید بررسی و ارزیابی کنیم که چرا چنین است.
 
بنده پاسخ خلاصه ای به این مطلب دارم و آن اینکه افراد شاخص و راهنمای جامعه اگر به خودسازی خود ارزش و اهمیت جدی ندهند و برای این امر بهای عمیقی در گذران زندگی قائل نشوند، از باقی اقشار جامعه توقعی نیست که بخواهند به ژرفای رشد و معنویت توجه کنند و برای رسیدن به آن تلاش نمایند. متأسفانه ما یک یا دو نسل از بزرگان اهل معنویت و عرفان را از دست دادیم و افرادی جایگزین این بزرگان نشدند. بسیاری از روحانیون و خطبای ما زبان و مسیرشان، مسیر معنویت، رشد و سازندگی باطن و درون نیست و خیلی از مسایل حالت سرگرمی و اوقات فراغات پیدا کرده است. ضروری است به آموزه های ماه رمضان برگردیم و از ژرفای این ایام الله و درجات بلندی که خداوند به عنوان ضیافت الله قرار داده، استفاده کنیم.
 
* حاکمان، کارگزاران، سیاستمداران و قدرتمندان باید از ماه رمضان چه آموزه هایی دریافت کنند تا بتوانند یک حاکمیت اخلاقی، انسانی، عدالت محور، قانون گرا و پاسخگو درست کنند؟
 
همه چیز به عبادت خالصانه و صادقانه بر می گردد. اینکه درجه و عمق خلوص این عبادت در حال حاضر در سطح جامعه به چه میزان است را نمی دانم؛ بیشتر بیمناک هستم از اینکه بخواهد به مقدار زیادی همرنگ شدن با موج و جماعت با ظواهر مذهبی را نشان دهد.
 
اگر کارگزاران واقعاً تکالیف دینی را صادقانه و خالصانه انجام دهند آنچه مربوط به خدمت به مردم هست را نیز به صورت واقعی و صادقانه انجام خواهند داد و هر چقدر نسبت به جنبه های تکالیف دینی خود اهل ظاهرسازی و نمایش باشند، طبیعی است در اموری که وظایف رایج و تعیین شده مسئولیت هایشان هست نیز نمایشی کار می کنند یا به تعبیر بهتر، از کسی که از خدا نمی ترسد و در منظر نظارت الهی غیر صادق است و نمایشی رفتار می کند، چه توقعی است که نسبت به مردم صادقانه رفتار کند. بنابراین بنده در این بحث به دنبال معیارها و شاخص های متعدد و متنوع نمی گردم، یک شاخص همه چیز را روشن می کند، خداوند در قرآن کریم فرمود: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ؛ چرا به آنچه ادعا می کنید، عمل نمی کنید.» بسیار مورد خشم و طرد الهی است که مطالبی را بگویید که به آنها عمل نمی کنید. بنابراین باتوجه به آنچه که دستگاه گسترده نظام جمهوری اسلامی در قوای مختلف دارد، یک توقع از کارگزاران این دستگاه گسترده می توان داشت و آن توقع عبودیت خالصانه و صادقانه به همان مقدار که می خواهند و می توانند؛ اصلاً نمی خواهیم این عبودیت را به انباشت و مجموعه سنگینی از تکالیف و وظایف تبدیل کنیم.
 
مرحوم شیخ مفید کتاب هایی در مورد وظایف مردان و زنان نوشتند، ایشان ابتدای این کتاب‌ها نوشتند که خداوند بیش از عمل به واجبات و پرهیز از محرمات، تکلیف بیشتری از انسان مسلمان و مکلف نمی خواهد. حال مستحبات و درجات بالاتر بماند برای کسانی که از واجبات فارغ شدند و بتوانند به مستحبات بپردازند.
 
اگر همین یک شاخص بتواند راه خود را باز کند، ما بخش اعظمی از آنچه که باید تأمین کنیم را تأمین کردیم؛ اما متأسفانه به هر علت و دلیلی که در جای خود باید بررسی و آسیب شناسی و ارزیابی شود، راهی که طی شده به نقطه ای رسیده که ریاکاری و نمایش چهره های مختلف از یک شخص که خود را در درون نظام حکومت یک نوع نمایش دهد و در محافل دیگر طوری نمایش دهد، در میان افراد گسترده شده و بعضاً رفتارهای عجیب و غریب از برخی سر می زند، به عنوان نمونه برخی روی پیشانی خود نشانه هایی از سجده و مُهر ایجاد می کنند تا بگویند ما اهل ایمان هستیم، این رفتارها، لطمه بزرگی به ما می زند.
 
* براساس آموزه های قرآن کریم و ماه مبارک رمضان، در زمینه «عمل به وعده ها و مسئولیت پذیری و شفافیت» چه سفارشات و توصیه هایی به حاکمان، مسئولین و سیاستمداران شده و عمل نکردن به وعده ها چه آسیب هایی در چه عرصه هایی به دنبال دارد؟
 
در قرآن در دو بخش، خداوند علاوه بر صیغه فعل امر، امر را با لفظ نیز آورده است. به عنوان مثال خداوند می فرماید: «صلوا»؛ صلوا فعل امر و صیغه امر از لفظ صلاه است یعنی نماز بخوانید. اما در دو قسمت فرموده است: «یأمر» یعنی هم به صورت صیغه امر استعمال کرده و هم در لفظ حقیقت امر را بیان می کند که یکی در مورد «عدالت» است که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» در واقع خداوند در این آیه سوره نحل امر را با بیان مستقیم آورده است.
 
مورد دیگر درباره «پذیرش مسئولیت هاست» که می فرماید: «یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها؛ امر می کند که امانت ها را به اهلش بسپاریم» و اهل امانت یعنی کسی که دارای صلاحیت سپردن امانت است.
 
بنابراین در این قسمت آن چنان بیان الهی مهم بوده که تأکید بزرگی نسبت به تعهد مسئولیت و انجام مسئولیت و درستی پذیرش و ادای مسئولیت در قرآن کریم بیان شده است.
 
در آیات متعدد دیگر نیز به اهلیت اشاره شده است. وقتی کسی کاری را برعهده می گیرد، باید اهل صلاح و صلاحیت آن کار باشد و آن کار را به درستی انجام دهد و نتیجه آن را به صورت خدمت به جامعه ارائه کند. در روایات هم مسایل متعدد و بیان های عجیبی در روایات است. به عنوان مثال امیرالمومنین علی(ع) در مورد تعلیم و تربیت می فرمایند: «فلیَبدأ بتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِهِ؛ باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد.»
 
یا در مورد عهده دار شدن مسئولیت هدایت جامعه، آنجا که شرط علمیت در حد اعلمیت را بیان می کند و می فرماید؛ اگر کسی مسئولیت ولایت و هدایت جامعه را برعهده می گیرد و در جامعه افرادی اعلم باشند که چنین مسئولیتی را برعهده بگیرند و جامعه را هدایت کنند، مسیری که شخص کمتر صلاحیت دار خواهد رفت، مسیری است که جامعه را به تباهی و سقوط می کشاند.
 
بنابراین در قرآن و روایات در مورد اهلیت مسئولیت و درست انجام دادن مسئولیت و تطبیق صحیح و واقعی معیارهایی که برای پذیرش این مسئولیت هست و افرادی که این مسئولیت را می پذیرند، بسیار مورد تأکید و توجه واقع شده است.
 
امیرالمومنین علی(ع) هم در زمانی که خلیفه اول عهده دار خلافت شد و هم در دوره خلفای دوم و سوم مکرر در خطبه های مختلف به این مساله اشاره می کرد که شما، کسی که اهلیت جانشینی پیامبر(ص) را بیش از همه و به طور قاطع داشت، کنار زدید و خلافت و ولایت جامعه را از مسیر خود خارج کردید.
 
بنابراین این مسأله بسیار واضح، روشن و بدیهی است. در بحث عقلی و تجربی نیز به مقدار زیادی این نتایج و مطالعات و مباحث مطرح شده و بر مساله اهلیت در مسئولیت، صلاحیت در مسئولیت، درست انجام دادن مسئولیت و پاسخگو بودن نسبت به مسئولیت ها، تأکیدات مکرر شده است. از این جهت منابع اسلامی ما دارای غنا و اعتبار تاریخی بسیار قوی است.
 
* قرآن درخصوص «محور قرار دادن کرامت انسانی» و اهتمام به «رفتار و سلوک اخلاقی با مردم» چه آموزه هایی برای حاکمان و مسئولین دارد؟
 
ما در تفکر کلامی و فقهی، در باب تعریف کرامت انسان دو نگرش داریم و چون مساله بسیار مهم است این دو نگرش تبدیل به دو مسیر کاملاً متفاوت شده و هر بار هم که تجربه می شود، مسیر های متفاوتی ایجاد می کند. نگرش اول این است که بنا بر آیات قرآن کریم که می فرماید: ما انسان را خلیفه خدا بر روی زمین قرار دادیم؛ یعنی حضرت آدم(ع) و فرزندانش بنی آدم را خلیفه قرار دادیم و بعد به آنها کرامت و ارزش ذاتی دادیم، فرق کرامتی که خداوند به انسان داده با باقی موجودات، این است که انسانی که از ناحیه خداوند به اراده الهی کرامت ذاتی دریافت کرده، اصل حیثیت وجودیش دارای حرمت و اعتبار می شود، در حالی که حیوانات دیگر این کرامت ذاتی را از خداوند دریافت نکردند و اصل حیثیت وجودیشان دارای کرامت، اعتبار و ارزش نیست.
 
اگر کسی به عمد یا به خطا مثلاً حیوانی را بکشد، می توان در این باره بحث کرد که چرا یک حیوانی که دارای حیات است و به تعبیر سعدی، جان شیرین دارد را بی دلیل کشته است. و یا اگر حیوانی به انسانی حمله کند و فرد به منظور محافظت از خود، این حیوان را بکشد، نمی گویند که تو مجرم هستی و نمی گویند که تو یک اقدام ذاتاً پلیدی که قابل رفع و شست و شو نیست، انجام دادی، می گویند یک نفس حیوانی که می شد کشته نشود را کشتی. اما در مورد انسان این چنین نیست و به تعبیر قرآن کریم کشتن بی دلیل یک انسان نظیر کشتن همه انسانهاست. کرامت ذاتی انسان، اولین قدمی که به وجود می آورد، مساله حرمت جان و سپس حرمت عوارض وجود اوست.
 
این یک نگرش در میان متکلمین و مفسرین است که بیشتر در عقلیه و امامیه این نگرش یافت می شود. نگرش مقابلی داریم که شیعیان از آیات و سپس در روایات پیامبر(ص) و برخی معصومین مورد استناد قرار می دهند و براساس تفسیری که از این روایات دارند، می گویند قرآن کریم فرمود: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»؛ کَرَّمْنَا به معنای حرمت جان نیست، به معنای حرمت عوارض وجود نیست، کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ یعنی ما از میان حیوانات، بنی آدم را برجسته قرار دادیم و او را مورد خطاب قرار می دهیم و برایشان پیامبر(ص) فرستادیم، اما هیچ کدام از این عنایات الهی موجب حرمت جان نمی شود بنابراین آنچه که در آیات و روایات وارد شده در مورد کفار، منافقین، مرتدین و کسانی که موازین دینی را زیر پا می گذارند، قائل به عدم کرامت وجودی هستند و فرض اولی را بر این می گذارند که اگر بتوان آنها را از بین برد، بهتر است که آنها را نابود کنیم. به عنوان مثال در آنجایی که در آیه شریفه از زبان پیامبر خدا می فرماید: «لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً؛ خدایا از این کفار یک نفر روی زمین نگذار.» البته در تفسیر نگرش متکلمین و مفسرین عقلیه یعنی خدایا ما دعا می کنیم که به اراده خودت کفار را روی زمین باقی نگذار، اما نه اینکه استنباط کنیم علاوه بر دعا، ما هم باید همین کار را کنیم و از آنها کسی را روی زمین باقی نگذاریم.
 
نگرش اول شواهد بسیار فراوانی دارد به خصوص هم در آیات و هم در دعاها و مضامینی که ما در جنبه های توجه و توسل معنوی مورد توجه قرار می دهیم که دائماً خداوند از باب کرامت ذاتی که برای انسان قرار داده، هشدار می دهد که تو خودت به خودت بپرداز، اهل توبه و انابه باش، اگر خداوند به انسان کافر و غافل و ملحد عمر می دهد، فرصت و امکانات می دهد، نباید حالتی پیدا کند که موجب عصیان شود و باز هم در انتها می فرماید رحمتش واسعه است. با این نوع کفران ها رحمت را دریغ و متوقف نمی کند.
 
در دعای مستحب بعد از نمازهای واجب در ماه رجب آمده است: «یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ؛ ای خدایی که عطا می کنی به کسی که درخواست نمی کند و حتی کسی که خدا را نمی شناسد و قبول ندارد.»
 
یا در دعای مستحب ماه مبارک رمضان که در دعای ابوحمزه ثمالی هم آمده که می فرماید: «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ؛ همیشه رحمت خدا بر غصبش سبقت می گیرد.»
 
اجازه نداریم با هر نوع انحراف و راه باطل «کرامت» افراد را زیر پا بگذاریم
 
بنابراین براساس کرامت ذاتی انسان که قرآن کریم و روایات قبول دارند و بنده هم به همین نظر هستم، این نوع انحراف ها و کفرها در جامعه، ابتلایی برای مومنان است که می خواهند برای این وضعیت ها چه کنند و چگونه می توانند این وضعیت ها را تغییر دهند و تغییرش هم به طرد، حذف، کوبیدن و نابودن کردن نیست بلکه می توان جلوی مفاسد واضح را گرفت. طبع، فطرت و وجدان انسان می پذیرد که جلوی مفاسد واضح را بگیرد، اما اینکه با هر نوع انحراف و راه باطل و مسیری که منتهی به جوانبی از کفر و کفران نسبت به خداوند می شود، کرامت افراد را زیر پا بگذاریم، برای این مطلب دلیلی وجود ندارد کما اینکه ائمه(ع) در میان جامعه خود زندگی کردند و بسیاری از وقایع در آن جوامع اتفاق می افتاد، کسانی از اهل ادیان سابقه یا حتی ادیان انحرافی بودند مثل دسته ای از صابئین که در مناطقی از بین النهرین ریشه داشتند و در عراق زندگی می کردند، وقتی بخشی از ائمه(ع) در دوران هایی به عراق می آمدند و در مناطق شهرهای منطقه عراق فعلی مثل سامرا، یا مناطقی که حضرت رضا(ع) تا طوس پیمود، با فرقه هایی مواجه می شدند که در رفتار شخصی و اجتماعی، بالاترین محرمات غیر قابل تحمل را انجام می دادند؛ اما هیچ گاه برخورد ائمه(ع) اینطور نبود که به صورت یک نوع مواجهه و حذف و کوبیدن فوری و مستقیم با آنها مواجه شود. حتی در میان این فرقه ها، فرقه هایی بودند که تشکیل خانواده و زوجیت در بین محارم را جایز می دانستند و به صورت طبیعی در بینشان وجود داشت، اما در همین موارد هم با مواجهه و برخورد کوبنده و نابودکننده در سیره ائمه مواجه نیستیم. بنابراین هم در آیات و روایات و هم در سیره ائمه، مساله رعایت کرامت افراد بسیار مهم است تا جایی که تبدیل به دو مصاف محاربه و تقابل شود. البته زمانی که مساله تبدیل به یک مسیر تقابل و محاربه تنگانگ شود، آنجا دیگر جنگ دو طرفی است و طبعاً جنگِ اعمال و تقابل قدرت است، یک طرف پیروز و طرف دیگر مغلوب می شود، و طرف مغلوب باید اراده اش از صحنه حذف شود.
 
اما در شرایط طبیعی زندگی مدنی، مساله رعایت کرامت انسان ها بسیار مهم است. این بحث دامنه بسیار گسترده ای دارد که ساعت ها مبحث را می توان دنبال کرد. بنده مبحث تفصیلی در بحث کرامت در نظام اجتماعی اسلام و الگوی پیشرفت اسلامی را تدوین کردم که شاید کار منحصر به فردی باشد، در آنجا منابع بسیار گسترده ای را مورد استناد قرار دادم. هم از روایات ائمه در جوامع روایی شیعه و هم آنچه در جوامع روایی اهل سنت بیان شده است، در نهایت مساله به جایی می رسد که در روایاتی می فرماید، اگر حاکمیت، حاکمیت عدل اسلامی بود یعنی سر منشأ جامعه، مشروع و اسلامی و عادلانه و درست بود، آن وقت خیلی نمی ‌توان در مورد خطاهای بخش هایی از جامعه حساسیت به خرج داد و پافشاری کرد. البته بیان روایت بسیار عجیب است و اگر بخواهیم آن را در جامعه مطرح کنیم، خیلی ها حتی برخی از مذهبی ها نیز تحمل نمی کنند ولی ما می خواهیم دین را دنبال کنیم، نمی خواهیم از خود دین بسازیم.
 
امام صادق(ع) در روایتی می فرمایند: « إِنَّ اَللَّهَ یَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّهً دَانَتْ بِإِمَامٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا ظَالِمَهً مُسِیئَهً؛ خداوند حیا می کند، ملتی را که رهبر عادل و متقی انتخاب می کنند و سرمنشأ جامعه را دست غیرعادل و غیرمتقی نمی دهند، اما در میان خودشان بسیار فسق و فجور و جور و ستم می کنند را عذاب دهد! چون رهبری را دست یک شخص عادل و متقی می دهند.
 
سپس می فرماید: وَ إِنَّ اَللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَ أُمَّهً دَانَتْ بِإِمَامٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتْ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّهً تَقِیَّهً؛ اگر این امت رهبری را به دست امامت یا رهبر فاجر و فاسق و ظالم بدهند، اما خودشان دائماً اهل صواب و برّ و نیکی باشند، خداوند حیا نمی کند از اینکه چنین امتی را عذاب کند.
 
رعایت کرامت ذاتی معارض، معاند، لجوج، معترض، شلوغ کن و اذیت کن، لازم و واجب است
 
بنابراین بحث کرامت، مبحث بسیار مهمی است و آنچه که می توان به صورت خلاصه بیان کرد این است که رعایت کرامت ذاتی معارض، معاند، لجوج، معترض، شلوغ کن و اذیت کن، لازم و واجب است. حتی رعایت کرامت مجرمی که بالاترین جرم ها را انجام داده تا زمانی که به مجازات برسد، واجب است و کسی به صرف اینکه امور ناباب و ناهنجاری در جامعه در حال وقوع است، نمی تواند کرامت افراد را زیر پا بگذارد و از رفتارهای حیوانی در مقابل افراد استفاده کند. کما اینکه ما در بحث امر به معروف و نهی از منکر هم داریم که باید با مراتبی امر به معروف و نهی از منکر انجام شود. متأسفانه در این زمینه بخش متدین و مذهبی جامعه ما نه آموزش خوبی دیده اند و نه زبان و لسان آماده ای برای این کارها دارند، بنابراین با مشکل به هم ریختگی های متعدد مواجه می شویم.
 
* در شرایط فعلی آیا بازنگری مسئولین و مردم نسبت به آموزه های قرآن و سیره اخلاقی و مردمی پیامبر اکرم (ص) و سیره عدالت خواهانه ی علی ابن ابی طالب (ع) لازم و ضروری است؟ به چه دلیل؟
 
شرایط سختی به وجود آمده به دلیل اینکه فاصله میان دعاوی و ادعاهای نظام اداره کشور با آنچه که در عمل اتفاق می افتد، بسیار زیاد است. بنابراین بخش های مهمی از مردم و جوانان اقبال نشان نمی دهند و همراهی ندارند و به زبان عامیانه هر زمان، هر مساله ای مطرح می شود، می گویند که ابتدا فلان مساله را حل کنید. بنابراین اگر بخواهیم به سه رکن اساسی معنویت و رشد در قرآن کریم که عبارت است از «عدالت و تقوا و مراعات و رعایت حقوق دیگران» برگردیم، مسیری لازم است که دوباره الگوهای لازم و شخصیت های برجسته در این قسمت را بتوانیم به دست بیاوریم، که در حال حاضر به مقدار زیادی آن را از دست داده ایم.
 
شهر تهران و منطقه ری، ریشه و بنیان ادامه تشیع است، برخلاف آنچه که عموم در جاهای دیگر به دنبال حقیقت تشیع امامیه می گردند، حقیقت تشیع امامیه در منطقه ری و شهر تهران حفظ شده است. مرحوم کلینی که کافی کلینی را تدوین کرد، ایشان اهل یکی از روستاهای اطراف شهرری به نام کلین است. مرحوم صدوق که کتاب های ایشان مربوط به روایات از ابتدای قرن چهارم هجری می‌شود و بخش بزرگی از روایات ما و به خصوص در روایات اخلاقی و مدنی و اجتماعی توسط ایشان جمع آوری شده، اهل منطقه شهر ری است؛ پدر و پسر در منطقه ابن بابویه و در حقیقت به نوعی بین قم و این منطقه در تردد بودند. مرحوم شیخ طوسی که از طوس به بغداد رفت و حوزه نجف را برپا کرد، شخصیتی است که از ایران به آن منطقه رفته است.
 
در صد سال اخیر و در شهر تهران، شخصیت های معنوی بسیار بزرگی داشتیم، هرکدام به صورت قطب معنوی در محله و منطقه خود درخشش وجودی و معنایی داشتند، خیلی ها را از دست دادیم، هیچ کسی هم جایگزین آنها نشده مانند مرحوم آقای لواسانی، سید مرتضی لنگرودی، مرحوم علم الهدی که در خیابان خراسان بودند. مرحوم آقای شعرانی و در منطقه خیابان شهدای فعلی مرحوم شیخ محمد علی شاه آبادی تا همین این اواخر که امثال حاج آقا مجتبی تهرانی بودند.
 
لذا ما در این مورد بسیار لطمه خوردیم و صدمه دیدیم و اگر بخواهیم به سیره عدالت و تقوا برگردیم ابتدا افرادش را لازم داریم، نیازمندیم نسل جدیدی در این مسیر رشد پیدا کند. با سازماندهی و حضور در اتاق های ستادی، رشد و معنویت به دست نمی آید و عدالت و تقوای فردی و اجتماعی توسعه پیدا نمی کند؛ بنابراین ما نیاز داریم که به این سیره برگردیم.
 
ضمناً جوانانی هم که می آیند و وارد موج عدالتخواهی می شوند، خیلی از اوقات نگاهشان این است که مظالم و ظلم ها و منافع نامشروعی که عده‌ای تصاحب کردند یا به اصطلاح رایج بخور و بخورها را افشا و مطرح کنند. من با اصل اینکه مسایلی را افشا کنند مخالف نیستم، اما خیلی سخت است که در این مسیر شخص بتواند تقوا و عدالت را به درستی رعایت کند، خیلی سخت است که برای تخریب دیگری، تکیه به جایی نکند که نوع همان جای اولی که به آن تکیه می کند با آن جایی که تخریب می کند، خیلی فرقی نکند. بنابراین به همان تعبیری که امیرالمومنین می فرمایند: وقتی شما در مسیر عدالت می آیید، اولین اتفاقی که می افتد این است که شما را مثل دیگ جوشان می جوشاند و تمام آنچه که باطل است در کنار شما ذوب می کنند و می سوزانند که از درون این دیگ بجوشید و از زیر بالا بیایید و شما را خالص کند.
 
قرار گرفتن در سیر عدالت و تحقق عدالت کار بسیار سختی است، اما انقلاب اسلامی به مقدار زیادی مدیون جریان و موجی است که به سمت عدالت و تقوا حرکت کرد و وقتی این جریان رها شد و تبدیل به سازماندهی و رقابت های نادرست و اشتباه شد، حتی اگر به بن بست و توقف هم نرسد اما رکودهای آن را همه متوجه می شویم، به طوری که یک جاهایی خیلی از مسیرها راکد شده و در درون خودش فرو رفته است. مکرر این مساله مطرح شده که در دوران کنونی به خاطر سازماندهی ها، حضور پر شمار افراد از جوان و میان سال و مسن در برنامه ها و مناسک مذهبی خیلی فراوان تر از قبل از انقلاب است، ولی من چیزی را در عمق وجودم از دوره کودکی و نوجوانی در قبل از انقلاب و بعد هم در دوران جوانی تاکنون و بعد از انقلاب را خوب احساس کردم و آن اینکه آنچه در قبل از انقلاب در میان متدین و انقلابیون بود، در رشد و معنویت بسیار عمق داشت، کمترین مقدارش را که باز می کردیم، بخش هایی بزرگی از جامعه را به سمت خود حرکت می داد و جذب می کرد، اما آنچه که امروز انجام می دهیم حتی بهترین نوع تلاش هایی که برای رشد معنوی انجام می دهیم، در بخش سطحی بودن و حضور در این مناسک متوقف می شود و امکانات ما هدر می رود.
 
من گاهی اوقات در ایام اعتکاف در برنامه های اعتکاف که برگزار می شود دعوت می‌شوم. خودم به خاطر معذوریت شخصی که دارم و قضایایی که از دوره جنگ و جبهه برایم اتفاق افتاد، نمی توانم در اعتکاف شرکت کنم، ولی به این مراسم دعوت می شوم و گاه می بینم که از من می پرسند ما این سه روز چه کاری می توانیم انجام دهیم که بتوانیم به جنبه های معنوی بهتر برسیم؛ یا خیلی از اوقات حرف هایی مطرح شده، برخی از خطبا مطرح کردند که یکی از بهترین کارها در اعتکاف این است که بنشینیم و با هم حرف بزنیم! مطرح کردن این سخنان از خطبا عجیب بود، چرا که اعتکاف برای خداست و همه آن توجه معنوی به خداست و اگر هم بناست فعل جمعی در اعتکاف انجام دهیم، برای این است که حرکت جمعی و خالصانه به سوی خدا بسیار ارزش دارد و مانند حالت محشر می ماند. در اعتکاف باید رسیدگی های شخصی کنیم؟! می توانیم بعداً که اعتکاف تمام شد با هم در کارها و نیازهای افراد همراهی و همدردی کنیم.
 
معتقدم سطح معنویت از عمق به سطح محدودی رسیده و لطمه های بزرگی در جامعه از این مساله می خوریم
 
من یادم است که برخی از بزرگان مثل مرحوم سیدمرتضی لنگرودی که در مسجد میدان قیام تهران سال های طولانی اقامه نماز می کرد و گاهی تفسیر و روایت می گفت، نحوه طرح یک مطلب توسط ایشان کافی بود که یک نوع تلاطم روحی در شنونده و کسانی که مشتاق برنامه بودند و از مباحث ایشان استفاده می کردند به وجود بیاید.
 
مرحوم آقای خندق آبادی در مسجد خیابان مولوی بود که همیشه دعا می کرد و در صحبت ها و مطالب و مواعظ خود به جمع می گفت که من را دعا کنید، من از خدا خواسته ام که سر نماز بمیرم و ایشان در سجده آخر نماز عشاء فوت کرد.
 
مرحوم آقای فومنی بزرگ را داشتیم که در خیابان خراسان در مسجد فومنی اقامه نماز می کرد.
 
به خدا برگشتن نمی تواند به صورت چارچوب برنامه، برنامه ریزی شود
 
بنابراین برای اینکه به خدا برگردیم باید مسیر را تغییر دهیم و توجه داشته باشیم که به خدا برگشتن نمی تواند به صورت چارچوب برنامه، برنامه ریزی شود، چون هاله برنامه غلبه می کند به آنچه مربوط به مسیر بازگشت به خداست. باید درست و مستقیم به خدا برگردیم و این مسیر را در پیش بگیریم.
 
لسان حجب الهی در زبان و ادبیات برخی از خطبا و ائمه جمعه نیست
 
امروز ادبیات بسیاری از خطبا و ائمه جمعه تغییر پیدا کرده، لسان حجب الهی در زبان و ادبیاتشان نیست. باید به مردم بگوییم که اگر می خواهید به سمت خدا حرکت کنید، خودتان راهتان را پیدا کنید و از میان مجموعه تلاشی که حوزه های علمیه و روحانیت انجام می دهد، هر مقداری که می توانید به نحوه مناسب و موجه استفاده کنید و از روحانیون، خطبا و اهل معرفت و عرفان و از شخصیت هایی که اهل بیان اخلاق هستند، استفاده کنید. مطمئنم در این صورت شرایط جامعه به کلی تغییر خواهد کرد.
 
* در ایام ماه رمضان نسبت به رسیدگی به نیازمندان و فقرا بسیار تأکید شده، از منظر قرآن چرا در یک جامعه ای فقر به وجود می آید و سپس گسترش می یابد؟ قرآن برای رفع فقر چه راهکاری ارایه داده است؟
 
تعبیر قرآنی این است که فقر نتیجه سازوکار شیطانی در جامعه است. یعنی عوامل شیطانی غلبه می کنند و فقر در جامعه حاصل می شود. امیرالمومنین علی(ع) هم بیان فرمودند: «ثروت بسیاری ندیدم مگر اینکه در کنارش حق فقیری ضایع شده باشد». همچنین حضرت فرمودند: «تهیدستى گرسنه نماند، مگر به سبب این که ثروتمند از حقّ او بهره‌مند شده است.»
 
عبارت حضرت بسیار ظریف است و بدین معناست که مسیر و فرایند به گونه ای است که ثروت از فقیر گرفته می شود و در جیب غنی ریخته می شود. بنابراین اگر حق کار و زحمت و دست رنج افراد جامعه درست ارزیابی و ادا نشود، نظام فقر و غنا و شکاف طبقاتی شکل می گیرد.
 
این نظام دست رنج باید از ضعیف جامعه حمایت کند
 
در این شرایط دو راه در پیش داریم، در قرآن و روایات به هر دو راهکار توصیه شده و بحث عقلایی است. راه اول این است که این نظام دست رنج، از ضعیف جامعه حمایت کند. دست رنج ها را به گونه ای متوازن کنیم که شخص بتواند معیشت خود را تأمین کند، در این صورت بخش بزرگی از فقر در جامعه از بین می رود. باید آنچه مربوط به قدرت، حکومت و الزام قانون و موازین است، حامی ضعیف باشد. در سال های اخیر در این زمینه بسیار لطمه خوردیم،. بنده براساس مبنای تفسیری و فقهی قائل به این هستم که نظام دست رنج در جامعه اسلامی نباید فاصله بیش از یک تا سه داشته باشد. یعنی دست رنجی که پرداخت می شود و نظام به رسمیت می شناسد، سه برابر حداقلی باشد که قبول و تأیید می کنند و بالاتر از سه برابر قابل پذیرش نیست.
 
نمی بینم که به سمت جهت گیری های درست و صحیح حرکت شود
 
مدتی است این بحث مطرح است که آوار را دولت قبلی درست کرده و دولت سیزدهم باید آواربرداری کند. قرار بود چند ماه که می گذرد دولت سیزدهم دیگر حرف از گذشته نزند، اما از تشکیل دولت نزدیک به دو سال گذشته و به گفته برخی از مسئولین دولت فعلی، دولت هنوز در حال آوار برداری است. با توجه به شواهد نمی بینم که به سمت جهت گیری های درست و صحیح حرکت شود. وقتی وزیر بهداشت به رییس جمهور نامه می نویسد که پرداخت حق طبابت به پزشکانی که در بیمارستان ها کار می کنند، تا سقف 15 برابر حداقل حقوق، مناسب نیست چون برخی از پزشکان قبول نمی کنند و دست رنج بیشتری را مطالبه می کنند و دولت اجازه دهد تا 21 برابر پرداخت شود و رییس جمهور هم این درخواست را می پذیرد و امضا می کند و بدین معناست که به برخی پزشکان بیمارستان ماهیانه تا 105 میلیون تومان پرداخت شود. من مخالف این نیستم که به پزشکی که دارای توانمندی و صلاحیت شغلی خاص و ویژه ای است، حق مالی متناسب با تخصص وی پرداخت شود، اما در این موضوع با سه مورد کاملاً مخالفم و خلاف قرآن و روایات است. اولین مساله اینکه عنوانی درست شود و این عنوان بر تمام افراد تطبیق نکند، اما مزایا را به تمام افراد بدهند که در این صورت فاصله طبقاتی بسیار جدی به وجود خواهد آمد.
 
دوم اینکه برخی از پزشکان بنا نیست عنوان ویژه ای دریافت کنند. حتی بر اساس مبانی فقهی درخصوص آنچه مربوط به تکالیف عینی و مستقیم او در جامعه هست، حق برخورداری های ویژه ندارد، نظیر امام جماعت، فقیه، مجتهد و مرجع تقلید که حق ندارد بابت اینکه مقاله علمیه یا رساله عملیه نوشته تا مردم تکالیف دینی خود را بدانند، مبالغ آنچنانی دریافت کند.
 
نکته سوم اینکه فرض کنید که اهل تخصص، تکنوکراسی و فن سالاران در جامعه از حق خود با این اوضاع تورمی کوتاه نمی آیند، اما شما حق ندارید دستمزد کارگر را سرکوب کنید، حق ندارید آنچه که مربوط به دست رنج واقعی اوست را ضایع کنید، حتی اگر نمی توانید مستقیم بپردازید باید غیرمستقیم برای او فکری کنید و راه حلی را دنبال کنید.
 
بنابراین در یک جمع بندی برای رسیدگی به فقرا و نیازمندان، اولاً باید حق آنها را بدهیم. به کسانی وا مانده و مسکین شدند و همه دارایی خود را ناخودآگاه از دست دادند، با استفاده از زکات، خمس، کفاره و صدقات رسیدگی کنیم.
 
نکته دیگر اینکه نباید با از بین بردن حق اصلی و اساسی عده ای در نظام برخورداری و تعیین دستمزدها، بخش بزرگی از جامعه را به تهی دستان و فقرا تبدیل کنیم و سپس همه را به سمت مواسات و کمک رسانی و همدردی به این افراد سوق دهیم. همگی  می دانیم که دولت ها، ثروت های خفته ملی بسیار بزرگی در اختیار دارند، زمین و امکانات و شرکت های دولتی بسیاری در اختیارشان هست و در بسیاری از بخش های اقتصادی شریک هستند. هر دولتی که بر سر کار می آید، این ثروت و امکانات را در اختیار دارد و می تواند با برنامه ریزی های درست فقر و بسیاری از دیگر مشکلات را برطرف کند. اما اگر برنامه ریزی درستی نداشته باشد، آوار جدیدی شکل می گیرد و سیل فقرای جدید در جامعه به وجود می آید و مشکلات و گرفتاری ها چندین برابر می شود و دولت برای پرداخت حقوق و گذران هزینه مالی خود، از موتور افزایش نقدینگی استفاده می کند و این امر جامعه را به بحران شدید می کشاند.
 
دین اسلام گداپرور و فقیرپرور نیست
 
مسئولین باید توجه داشته باشند که دین اسلام اگرچه نسبت به رسیدگی به فقرا و نیازمندان بسیار توصیه کرده است، اما دین اسلام، دین گداپروری و فقیرپروری نیست.
 
به پایان ماه مبارک رمضان نزدیک می شویم و توصیه می شود که همه مردم با پرداخت زکات فطره  و کفاره به فقرا، بخشی از مشکلات این قشر جامعه را برطرف کنند، اما این امر دلیلی نیست بر اینکه مسئولین به وظایف اصلی خود در این زمینه عمل نکنند و نسبت به ریشه های اصلی فقر در جامعه بی توجه شوند.
 
 هر کسی که راه را بر مشاغل دیگران تنگ می کند، هر کسی که شغلی را از دیگری سلب می کند، هر کسی که منافع خود را به مشاغل دیگران ترجیح می دهد و با فرصت جویی، منافع خود را تأمین می کند و برای دیگران فرصت سوزی می کند، بداند این شیوه و روش ضد و مقابل با حقیقت و روح ماه رمضان است. حقیقت رمضان این است که روزه بگیریم و گرسنگی و تشنگی را تحمل کنیم تا همدرد شویم و بتوانیم از مسیر این همدردی، راه زندگی و حیات طیبه سالم و معیشت درست را هم برای خودمان و هم برای دیگران باز کنیم و راه را بر دیگران نبندیم.
برچسب ها: نبوی ، تحکیم وحدت
ارسال به دوستان