عصر ایران؛ احمد فرتاش - آفریقای جنوبی کشوری است با شکافهای اجتماعی فراوان. منهای شکاف نژادی، این کشور همواره با شکافهای قومی و زبانی نیز مواجه بوده است. 81 درصد جمعیت آفریقای جنوبی را سیاهپوستان و 9 درصد را سفیدپوستان تشکیل میدهند. باقی جمعیت نیز متشکل از رنگینپوستان و آسیاییها است.
شکافهای مذکور، بخصوص شکاف نژادی، تا پیش از به قدرت رسیدن نلسون ماندلا چونان تیشههایی بر ریشۀ وحدت ملی در آفریقای جنوبی فرو میآمدند.
دیکتاتوری سفیدپوستان در این کشور از سال 1948 با اعلام سیاست "برتری سفیدپوستان" و اجرای برنامۀ سختگیرانۀ جداییِ نژادی، تشدید شد. این تحول، رادیکالیزه شدن مبارزات "کنگرۀ ملی آفریقا" را در پی داشت؛ کنگرهای که در سال 1912 برای تامین حقوق دموکراتیک سیاهان تاسیس شده بود.
در اواخر دهۀ 1940، روشنفکران جوان آفریقای جنوبی، همچون نلسون ماندلا و الیور تامبو، توانستند نقش فعالتری در کنگره ایفا کنند. در مارس 1960 بسیج اعتراضآمیز سیاهپوستان از سوی "کنگره"، منجر به کشتار 70 نفر در ژوهانسبورگ و ممنوعیت فعالیت "کنگره" شد.
"حزب ملی" (حزب حاکم سفیدپوستان)، قوانینی را تصویب کرد که حقوق فردی و آزادی بیان مخالفان را بیش از پیش محدود میکردند.
تداوم مبارزات در دهههای 1960 و 1970 در کنار اعتصابات صنعتی و نافرمانیهای مدنی، عقبنشینی "حزب ملی" از آپارتاید را به دنبال داشت.
در 1983 بوتا، نخستوزیر وقت، امتیازاتی را به رنگینپوستان و آسیاییتبارها داد و در 1985 با تعمیم اصل "شهروندی آفریقایی"، بخشی از حقوق دموکراتیک سیاهپوستان را به رسمیت شناخت. با این حال لیبرالیزاسیون بوتا نتوانست وحدت ملی را در جامعۀ پر از خشونت و نفرت آفریقای جنوبی تامین کند.
اقداماتی نظیر عدم شرکت سیاهان در انتخابات شوراهای محلی و تحریم فروشگاههای سفیدپوستان در کنار تحریمهای اقتصادی کشورهای غربی، راه گفتوگو و مذاکره بر سر تحقق دموکراسی را در آفریقای جنوبی هموار کرد.
در 1989 دکلرک جانشین بوتا شد. دکلرک ماندلا را آزاد و ممنوعیت فعالیت کنگرۀ ملی آفریقا را لغو کرد. در 1993 قانون اساسی موقتی به مدت پنج سال برای انتخاب "دولت وحدت ملی" تهیه شد که به موجب آن، تداوم حضور احزاب سفیدپوست در قدرت، هر چند به صورت جناح اقلیت، تضمین شد.
در آستانۀ انتخابات 1994 به جز سفیدهای افراطی، سایر نیروهای اجتماعی و گروههای سیاسی مطابات خود را تعدیل کردند تا نخستین انتخابات دموکراتیک در آفریقای جنوبی برگزار شود.
نخبگان سیاسی آفریقای جنوبی با درک اهمیت حیاتی دموکراسی برای این کشور، جدلهای خرد را فرو نهادند و جدالهای کلان را تعدیل کردند. تمایل نیروهای اجتماعی به مصالحه برای عبور از خشونت و خونریزی و نیز وابستگی اقتصادی متقابل سفیدها و سیاهها به یکدیگر، در کنار واقعبینی ماندلا و دکلرک، راه را برای گذار به دموکراسی و تشکیل دولت وحدت ملی در آفریقای جنوبی باز کرد.
بدینسان کشور آکنده از شکاف و اختلاف آفریقای جنوبی، با مبنا قرار دادن تمایلات و فرایندهای دموکراتیک، توانست به وحدت ملی دست یابد؛ وحدتی که در طول دوران طولانی آپارتاید به هیچ وجه در آفریقای جنوبی وجود نداشت.
شکافهای اجتماعی به دو دستۀ ساختاری و تاریخی تقسیم میشوند که هر کدام میتوانند فعال یا غیرفعال باشند. شکاف سیاه و سفید در آفریقای جنوبی، در واقع یک شکاف ساختاری فعال بود که با تحقق نظام سیاسی دموکراتیک، به شکافی غیرفعال بدل شد.
در واقع با رخت بر بستن دیکتاتوری سفیدپوستان، دموکراسی سیاهان توانست آن شکاف اجتماعی بحرانساز را غیرفعال کرده و آغوش آفریقای جنوبی را به روی وحدت ملی بگشاید.