۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۸۸۴۳۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۳ - ۱۰-۰۲-۱۴۰۲
کد ۸۸۸۴۳۱
انتشار: ۱۰:۳۳ - ۱۰-۰۲-۱۴۰۲
در سفر می‌توان شناخت؟

به خانه می‌رسند ولی چمدان می‌بندند

به خانه می‌رسند ولی چمدان می‌بندند
در زندگی روزمره آنقدر غوطه‌وریم که شاید نتوانیم زخم‌ها را ببینیم. سفر گاهی باعث می‌شود تا با فاصله‌گرفتن ازآنچه هست به آنچه باید باشد فکر کنیم. سفر از هر جهت پربار است. از فریادهایی که در سفر بر سر هم می‌کشید واهمه نداشته باشید. شاید به تولدی دوباره منجر شود. ارزشش را دارد.

عصر ایران؛ فردین علیخواه (عضو گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان)-  زن و مرد میانسالی در کنار جاده‌ای خارج از شهر روی زمین نشسته‌اند و با صدای بلند بر سر هم فریاد می‌کشند. از وسایل باربند ماشین می‌توان حدس زد که به سفر آمده‌اند. ظاهراً فقط می‌خواهند ناگفته‌ها را بگویند و سبُک شوند چراکه هیچکدام به حرف دیگری گوش نمی‌دهد. بی‌تردید همزمان نمی‌شود هم فریاد زد و هم به حرف دیگری گوش کرد اما چه شده است که آنها ترجیح داده‌اند ماشین را کنار جاده نگه دارند و علیرغم هرگونه خطری این‌چنین مستأصل روی شانۀ خاکی جاده بنشینند و خشم‌شان را خالی کنند؟

     سفر با ماشین شخصی آزمونی است برای پاسخ به این پرسش مهم که «من و تو» چند ساعت تحمل نشستن در کنار همدیگر را داریم. ماشین مانند تقدیر مشترکی است که به‌ناچار دو نفر را در کنار هم قرار داده است. در این موقعیت آنها نسبت به هم راه گریزی ندارند. ما در زندگی روزمره عادت نداریم کنار هم بنشینیم. این شامل همه اعضای خانواده می‌شود و منظورم فقط زن و شوهرها نیستند. ما در خانه اگر جرّ و بحثی پیش بیاید صحنه را ترک می‌کنیم. وقتی در خانه هستیم می‌توانیم بیرون برویم. می‌توانیم به اتاقی برویم و خودمان را به بهانه‌ای در آن حبس کنیم.

می‌توانیم حتی برویم دستشویی یا حمام و ساعتی در آنجا بمانیم. ولی وقتی با ماشین سفر می‌کنیم دیگر این فرصت‌ها را نداریم. ما ساعت‌ها باید کنار هم بنشینیم و به این‌طرف و آن‌طرف جاده خیره شویم. می‌دانم که برای مثال یکی می‌تواند خودش را با تلفن همراه سرگرم کند ولی خب چقدر؟ به‌هرحال فاصله دو نفر بسیار نزدیک است و سکوتِ چندساعته کُشنده خواهد بود و کسالت‌آور.

     من فکر می‌کنم که پس از سفر، طلاق‌ها رخ می‌دهند، پس از سفر قهرها شکل می‌گیرد. پس از سفر دلخوری‌ها و آزردگی‌ها در دل آدم‌ها لانه می‌کند. حاصل هر سفر فقط چشم‌های برّاق و شاداب، در روزِ پس از سفر نیست بلکه فاصله‌گرفتن‌ها هم می‌تواند از پیامدهای سفر باشد. هر سفری می‌تواند از جدایی‌ها حکایت کند. با هم به سفر می‌روند ولی بی‌هم به خانه برمی‌گردند. به خانه می‌رسند ولی به‌جای آنکه چمدان‌ها را باز کنند و لباس‌های کثیف را داخل ماشین لباسشویی بیندازند دوباره چمدان می‌بندند. 

     در سفر حرفی به ناآگاه گفته می‌شود. طعنه‌ای، کنایه‌ای، متلکی. گوینده هم نمی‌داند که این حرف می‌تواند زندگی‌ای را نابود کند. در ماشین شرایط نشستن به‌گونه‌ای است که دو طرف به‌صورت هم نگاه نمی‌کنند و شاید همین موقعیت است که باعث می‌شود حرف زدن آسان‌تر شود. حرفی کهنه و بیات که در زندگی روزمره فرصت بیان آن پیش نیامده است. حرفی که حکم شعلۀ آتش را دارد. گفته می‌شود و بعد حرف و حرف و حرف. انگار زخمی کهنه است که سر بازکرده است. حرفی که به هر دلیلی تاکنون گفته نشده و ای‌کاش گفته نمی‌شد.

فریاد زدن‌ها از ته حلق، «نگه‌دار نگه‌دار» گفتن‌ها در دل بیابان یا زیر بارانی شلاقی. هراس از تصادف، چون چشمهای عصبانی و خشمگین قدرت دید ندارد. خصومت و نفرت در جای‌جای ماشین احساس می‌شود. هر حرکت کوچکی می‌تواند به نزاعی بزرگ تبدیل شود. آدم‌هایی که با اشتیاق به سفر رفته‌اند با قهر برمی‌گردند. آنها در سکوتی زجرآور برمی‌گردند. سفرهایی سرشار از سکوتی تلخ که آبستن خبرهای بد است. در این لحظه ماشین تبدیل به اتاقی افسرده می‌شود.

     درست است که گفته‌اند «در سفر باید شناخت» ولی من فکر می‌کنم همیشه هم اینطور نیست. سفر رفتن، هنگامی‌که دو نفر هنوز وارد رابطه‌ای رسمی نشده‌اند با هنگامی‌که دو نفر رابطه‌ای رسمی و وسیع‌تر و تجربۀ زندگی چندین ساله دارند بسیار فرق می‌کند. در جاده ناگهان لاستیک ماشین پنچر می‌شود. این موقعیت در بین کسانی که هنوز رابطه‌ای رسمی و تجربۀ زندگیِ چندساله زیر یک سقف را ندارند معمولاً این‌گونه پیش می‌رود که با بگو‌بخند سعی می‌کنند مشکل را حل کنند. این اتفاق در حکم هیجانی است که آنها با هم دارند تجربه می‌کنند و حل آن باعث می‌شود به هم نزدیک‌تر شوند.

ولی در رابطه زن‌وشوهری که تجربه زندگی مشترک چندساله را دارند همان پنچری لاستیک و همان موقعیت، موضوعی برای نزاع و غرولند می‌شود. فرقی نمی‌کند. هرکدام لیچاری بارِ دیگری می‌کند. هر دو به دنبال یافتن مقصرند که اغلب به دیگری ختم می‌شود. منظور آنکه، هر مشکلی قبل از ورود به روابط رسمی می‌تواند دو نفر را بیشتر به هم وصل کند ولی پس از ازدواج هر مشکلی موضوعی برای تسویه‌حساب‌های شخصی می‌شود. هر مشکلی هرچند کوچک، زخم‌های عمیق را زنده می‌کند. برای همین می‌گویم که درستی این جمله که «در سفر باید شناخت» بستگی به موقعیت دارد.


     نزاع به هنگام رفتن به سفر یا رفتن به‌سوی مقصد، با نزاع به هنگام بازگشت از سفر می‌تواند فرق کند. ما با دو شکل متفاوت از نزاع طرف هستیم. نزاع‌های هنگام رفتن به‌سوی مقصد معمولاً عمیق‌تر و ریشه‌ای‌ترند. معمولاً مربوط به زندگی دو نفرند. ولی نزاع‌های هنگام بازگشت به‌سوی خانه بیشتر به حرف‌ها و حدیث‌هایی برمی‌گردد که در مقصد بیان‌شده است. 


     سفر، به شکلی اختلال در زندگی روزمره است. انگار زندگی روزمره متوقف می‌شود و زندگی دیگری، هرچند موقت، آغاز می‌گردد. ما خودمان را از موقعیتی که هستیم جدا می‌کنیم. در سفر، خانه، کار، دوستان به حالت تعلیق درمی‌آیند. انگار برای روزهایی چشمهایمان را می‌بندیم و به خواب می‌رویم و در خواب تصاویری متفاوت می‌بینیم. به همین دلیل سفر بسیار اهمیت دارد. اساساً هر نوع اختلالی در زندگی روزمره هرچند ممکن است آزاردهنده و همراه با مشقّت باشد ولی می‌تواند پربار هم باشد. ما لحظه‌ای توقف می‌کنیم و به پشت سر خیره می‌شویم. گویی چراغ‌قوه‌ای پرنور به زندگی‌مان می‌تابانیم.

در زندگی روزمره آنقدر غوطه‌وریم که شاید نتوانیم زخم‌ها را ببینیم. سفر گاهی باعث می‌شود تا با فاصله‌گرفتن ازآنچه هست به آنچه باید باشد فکر کنیم. سفر از هر جهت پربار است. از فریادهایی که در سفر بر سر هم می‌کشید واهمه نداشته باشید. شاید به تولدی دوباره منجر شود. ارزشش را دارد.

برچسب ها: سفر ، مسافرت ، چمدان
ارسال به دوستان