عصرایران؛ رضا غبیشاوی - "نوبت شما هم می رسد" این جمله معروف معمر قذافی رهبر لیبی در نشست 2008 سران اتحادیه عرب در دمشق بود. او با اشاره به حمله امریکا به عراق و اعدام صدام گفته بود: "چرا درباره دار زدن صدام حسین تحقیق نمی کنیم؟ رهبری یک کشور عربی دار زده می شود و ما تماشاگر هستیم چرا؟ چگونه اجازه می دهیم رئیس یک کشور عربی و عضو اتحادیه عرب، دار زده شود آمریکایی ها با همکاری صدام علیه خمینی جنگیدند آمریکایی ها دوست صدام بودند اما به عراق حمله کردند و رئیسش را اعدام کردند... دیک چنی و رامسفلد دوست صدام بودند اما او را دار زدند شما و ما دوست آمریکا هستیم و آمریکا با دار زدن ما هم موافقت خواهد کرد؟"
قذافی سپس خطاب به سران کشورهای عربی گفت: "نوبت شما هم می رسد ... اما آن کس که بیرون از سالن است بهتر از داخل، می شنود."
در این لحظه، رهبران عرب خندیدند... دوربین تلویزیونی هم نشان داد رهبر میزبان یعنی بشار اسد رئیس جمهوری سوریه و دیگر سران کشورهای عربی هم خندیدند.
سخنرانی قذافی در نشست 2008 اتحادیه عرب در دمشق - او با انتقاد از اعدام صدام، خطاب به سران کشورهای عربی گفت "امریکایی ها دوست صدام بودند اما به عراق حمله کردند و او را دار زدند ... نوبت شما هم می رسد"
آنها این سخنان قذافی را جدی نگرفتند و آن را بخشی از عادت سرهنگ به حاشیه سازی دانستند. قذافی در هر نشستی بین المللی جنجال می آفرید و توجه ها را جلب می کرد. در نشست سازمان ملل متحد، منشور سازمان ملل را پاره و پرتاب کرد... در نشست اتحادیه عرب هم وسط جلسه، سیگار برگ روشن کرد ...
گذر زمان نشان داد هشدار قذافی که همه به آن خندیدند واقعیت داشت و حتی سر خودش هم آمد. در آن جمع دو نفر فقط این هشدار را جدی گرفتند. بشار اسد و شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه پادشاه بحرین.
زین العابدین بن علی رئیس جمهوری تونس، حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر، معمر قذافی رهبر لیبی و علی عبدالله صالح رئیس جمهوری یمن همه در آن زمان در مقام خود بودند اما هیچ کدام در نشست جدید اتحادیه عرب در جده نیستند شاید چون حرف قذافی را گوش نکردند.
3 سال بعد از سخنرانی 2008 قذافی، بهار عربی، وزیدن گرفت. ابتدا زین العابدین بن علی با اعتراضات مردمی روبه رو شد و وقتی اعتراضات به پایتخت رسید، بعد از 24 سال حکمرانی، فرار را بر قرار ترجیح داد و به عربستان سعودی رفت و در تبعید خودخواسته ماند و درگذشت. اعتراضات تونس تنها 27 روز طول کشید.
حسنی مبارک هم با اعتراضات میدان التحریر روبه رو شد و بعد از 30 سال ریاست جمهوری، روز هفدهم اعتراضات از سمت خود کناره گیری کرد اما فرار نکرد در کشورش باقی ماند زندان رفت؛ محاکمه شد؛ محکوم و تبرئه شد و در نهایت در بیمارستان درگذشت.
عکس یادگاری از سران کشورهای عربی در سال 1389 در نشست اتحادیه عرب در سرت لیبی - از راست: حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر، معمر قذافی رهبر لیبی، علی عبدالله صالح رئیس جمهوری یمن و زین العابدین بن علی رئیس جمهوری تونس
وقتی بهار عربی به لیبی رسید معمر قذافی رهبر لیبی خود را آماده کرده بود. قذافی در اولین واکنش به معترضان در سخنرانی که به "من انتم" مشهور شد مخالفان را به موش توصیف کرد و گفت: شما کیستید؟... و بعد وعده داد "شهر به شهر، کوچه به کوچه، خانه به خانه و اتاق به اتاق" آنها را دنبال کند و بکوبد. این کار را هم کرد اما دخالت ناتو مانع شد.
البته لیبی نه در داخل و نه در خارج مخالف برجسته یا قابل ذکری نداشت اما آنچه روی داد عجیب بود. نیمی از کابینه و وزیران و اکثر سفرا و مقامات ارشد کشور به انقلابیون پیوستند. تمرکز اعتراضات مردمی در شهر بنغازی دومین شهر بزرگ لیبی بود. قذافی از ارتش علیه معترضان استفاده کرد. با مسلسل های ضدهوایی و بمباران جنگنده های ارتش به جنگ مردم معترض رفت و در نتیجه با خشم و حرکت معترضان، بنغازی از سیطره دولت قذافی خارج و به پایتخت انقلابیون تبدیل شد.
ارتش تازه نفس قذافی برای تصرف و بازگرداندن بنغازی به دروازه های شهر رسیده بودند که همان زمان مجوز شورای امنیت سازمان ملل برای دخالت نظامی در بحران لیبی صادر شد و دقایقی بعد جنگنده های فرانسوی، ارتش قذافی را بمباران کردند و ورق برگشت. شهر بنغازی نه تنها سقوط نکرد و دوباره به کنترل قذافی درنیامد بلکه با کمک دخالت نظامی ناتو، انقلابیون توانستند در مدت 6 ماه به طرابلس برسند و پایتخت هم سقوط کرد. قذافی به شهر مادری اش "سرت" فرار کرد اما آن جا هم به دست تعدادی از مخالفان مسلح افتاد و به ضرب گلوله کشته شد.
جنازه اش را ابتدا در معرض مردم قرار دادند تا برای همه ثابت شود او واقعا مرده است. سپس در نقطه ای نامعلوم از بیابان دفن کردند. پسرانش زندانی یا فراری شدند. همسر و دختران و باقی مانده خانواده او هم به عمان رفتند و آنجا در پناهندگی و تبعید زندگی می کنند. اگر دخالت ناتو و جنگنده های فرانسوی نبود ارتش قذافی شهر بنغازی را دوباره می گرفت و انقلابیون را سرکوب و نابود می کرد و اعتراضات به پایان می رسید. احتمالا قذافی تا الان هم در قدرت بود و با پوشیدن لباس های رنگی و اسکورت دختران محافظ نظامی پوش در نشست جدید اتحادیه عرب در جده شرکت می کرد؛ در سالن نشست سیگار برگ روشن می کرد و با سخنان و رفتارهای عجیب و غریبش توجه دوربین ها را جلب می کرد اما نشد که بشود.
در یمن هم اعتراضات علیه علی عبدالله صالح رئیس جمهوری و همه کاره کشور اوج گرفت نه سرکوب معترضان نتیجه داد نه وعده اصلاحات ... با دخالت عربستان سعودی، علی عبدالله صالح از قدرت کناره گیری کرد. اتفاقات بعدی یکی بعد از دیگری یمن را به سمت درگیری و جنگ داخلی کشاند. حملات ارتش عربستان سعودی به یمن در حمایت از یک طرف علیه طرف دیگر، به وخامت شرایط افزود. علی عبدالله صالح از شهر صنعا پایتخت فرار کرد و در جاده کشته شد.
در بحرین معترضان شیعه علیه حکمرانی خانواده سنی آل خلیفه و پادشاه شیخ حمد بن عیسی به خیابان ها آمدند. آنها علیه برنامه های دولت بحرین برای تغییر ترکیب و نسبت جمعیتی مردم شیعه و سنی در کشور معترض بودند. آنان می گفتند دولت بحرین با لغو تابعیت شیعیان و اعطای تابعیت به شهروندان سنی دیگر کشورها، به دنبال کاهش نسبت جمعیت شیعیان و افزایش نسبت مردم سنی است. اتهاماتی که البته دولت بحرین آنها را رد می کند.
پادشاه بحرین با خشونت با معترضان برخورد کرد. عربستان سعودی برای حمایت از سرکوب معترضان به این کشور نیروی نظامی فرستاد. مشت آهنین پادشاه بحرین علیه معترضان جواب داد و با بر جای ماندن کشته و زخمی و زندانیان سیاسی و شکنجه، اعتراضات تمام شد و او در قدرت ماند و در نشست جدید اتحادیه عرب هم حاضر شد.
اتفاقات تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین این گونه بودند: اولی فرار کرد؛ دومی محاکمه و تحقیر شد؛ سومی جنگید اما با دخالت نظامی خارجی، شکست خورد و کشته شد؛ چهارمی از قدرت کنار رفت و کشته شد اما در بحرین پادشاه سرکوب کرد و ماند.
بشار اسد از بحران و جنگ داخلی سوریه عبور کرد. بحران و جنگ داخلی که از مطالبه اصلاحات، اعتراضات سیاسی و راهپیمایی شروع شد و به مخالفت مسلحانه و ظهور گروه های مخالفان مسلح، گروه های مسلح، تروریستی، داعشی و القاعده ای رسید. مخالفان تصور کردند با مخالفت و اسلحه و فشار رسانه می توانند بشار اسد را به کناره گیری از قدرت وادار کنند در حالی که دولت سوریه قوی تر از این بود. این تصور اشتباه را کشورهای عربی مثل عربستان سعودی و قطر و امارات هم داشتند و وارد قمار فشار نظامی - سیاسی بر بشار اسد و دولت سوریه شدند اما بازنده بیرون آمدند البته به هزینه نابودی زیرساخت ها و کشتار مردم و جنگ داخلی تمام عیار ...
بشار اسد از بحران و جنگ داخلی عبور کرد و در قدرت باقی ماند. بحرانی که نیم میلیون کشته برجای گذاشت؛ 7 میلیون آواره و پناهجو برجای گذاشت؛ سوریه را نابود کرد اما بشار اسد باقی ماند و بعد از 12 سال در نشست اتحادیه عرب شرکت کرد؛ نشستی که خبری از "زین العابدین بن علی" از تونس، قذافی از لیبی، "حسنی مبارک" از مصر و "علی عبدالله صالح" از یمن نیست چون حرف قذافی را جدی نگرفتند.
حضور بشار اسد رئیس جمهوری سوریه در نشست اتحادیه عرب در جده عربستان سعودی - اردیبهشت 1402
بشار اسد در عکس یادگاری نشست جدید سران اتحادیه عرب در جده - 29 اردیبهشت 1402
Twitter @RezaGhbeishawi
در تحلیل یک نکته جا ماند که چرا بشار اسد با وجود همه مخالفتها، تسلیح تسلیحاتی بی حد و حصر شورشیان، پشتیبانی تمام قد رسانه ای علیه تو، مخالفت همه همسایه ها و اراده تمام قد آمریکا و اروپا بر سرنگونی او و وجود دشمنی مسلح به نام اسرائیل در همسایگی ماند؟ چون ایران نخواست او به اراده خارجی برود. ولی بحرین همه جز اکثریتی مظلوم و بی پناه می خواستند شاهش بماند. با دخالت خارجی عربستان و آمریکا شاه را نگه داشتند. این دو زمین تا آسمان با هم فرق دارند. ماندن این کجا و ماندن آن کجا؟!
احتمالات یکسری ملاحظاتی داشتید