عصر ایران؛ رضا شاهملکی- ۲۵۴۸ سال پیش در چنین روزی ، سپاه ۴۰ هزار نفری ارتش کمبوجیه شاه هخامنشی (به روایتی ۵۰ هزارنفر) در صحرای مصر منطقه سیوا ناپدید شد. به بهانه این حادثه شگفتآور جهان باستان، نگاهی به زندگی کمبوجیه دومین شاه هخامنشی بیندازیم.
کمبوجیه /کبوجیه/کامبوزس 1 (502-530 پیش از میلاد) پسر بزرگ کوروش و جانشین او است. بازتاب شخصیتش در منابع یونانی به صورت شاهی نالایق و ظالم آمده اما اگر بر کتیبهای کهنه و کمتر شناخته شده از مصر باستان ، جایی که کمبوجیه در 525 به تصرف درآورد و به قلمرو هخامنشی افزود نظری بیفکنیم ، یعنی کتیبهای معاصر که بر تنه مجسمه یک نجیبزادۀ مصری حک شده ، درخواهیم یافت که مصریان او را چنین داوری نمیکردند. آنها او را همچو فرعونی مصری پذیرفته بودند.
کمبوجیه پیش از مهمترین سفر جنگی خود یعنی فتح مصر، همان سفر بیبازگشت، درگیر داستانی پیچیده شد که در تواریخ روایتی پر طنین دارد و با زندگی او گره خورده: ماجرای بردیا...
کوروش پسر دیگری داشت به نام بردیا. نشانههایی در دست است که مردم تابعه بردیا را دوست میداشتند. هرچند گزارشهای هرودوت از این ماجرا بسیار مفصل و به همراه کتیبه بیستون مهم ترین منابع تاریخنگاری این حادثه هستند، اما پیداست که نتوان تمامی روایتهای افسانه گونه هرودوت را پذیرفت.
بهترین پژوهشی که به طور مجزا بر این حادثه تمرکز کرده و آن را از جهات گوناگون بررسی نموده کتاب (قیام گئوماته) اثر یوزف ویسهوفر است.2
باری، خلاصه داستان این است که کمبوجیه بنا بر عللی که شاید مهمترین آن ترس از محبوبیت بردیا بود، اورا در نهان به قتل رساند. (کمبوجیه که پیش از شاهی و از جانب پدر نزدیک به هشت سال بر بابل فرمان رانده بود چندان به اخلاق خوش و مدارای پدر شناخته نمیشد.)
کتیبه بیستون و گزارش داریوش قتل بردیا را پیش از لشکرکشی به مصر ذکر کرده اما هرودوت آن را در خلال حضور کمبوجیه به مصر آورده است.3
طی فرایندهای بعدی یکی از مغان یعنی گئوماته نامی، که از قتل نهانی بردیا نیز آگاه شده بود، خود را بردیا خواند. این همان است که در تاریخ به بردیای دروغین یا به قول هرودوت (اسمردیس دروغین) معروف شده.
کمبوجیه که بنابر گزارش کتیبه بیستون وقتی به مصر رفته بود «دل مردم از او برگشته بود» ماجرا را شنید و چون از قتل برادر با خبر بود ولی آن را جز با معدودی از نزدیکان محرم خویش در میان نگذاشته بود، 4 به شتاب از مصر به سوی ایران بازگشت.
بردیای دروغین نیز در همان حال به بخشیدن مالیاتها و مهربانی با مردم تابعه مشغول شده بود. کمبوجیه در بین راه جایی در بیابان های سوریه و به گفته برخی دیگر در نزدیکی بابل، به شکلی مبهم درگذشت و نتوانست در بازگشت به ایران ماجرا را مدیریت کند. مرگ کمبوجیه بر پیچیدگی ماجرای بردیا افزود... زرین کوب مینویسد : «شاید حقیقت بعضی جزییات این طغیان برای همیشه جزو اسرار تاریخ بماند» 5 (تاریخ مردم ایران ص139)
کمبوجیه زمانی که بر تخت نشست با شورشهایی رو بهرو شد . شورشهایی از مللی که تازه به تابعیت هخامنشیان درآمده بودند و او چهارسال را صرف فرونشاندن آنها کرد. سپس چشم بر فتح مصر دوخت. "کلمان هوار" مینویسد :« مصر تنها کشور متمدن شرق بود که تا آن زمان ایرانیان هنوز با مردمش برخورد نکرده بودند » (ایران و تمدن ایرانی ص 51»
"آماسیس" فرعون مصر با شنیدن نیت پادشاه هخامنشی نگران شد. او در داخل مملکت خود نیز موقعیت مناسبی نداشت و درگیریهایش مانع از تمرکز او بر ماجرا میشد. پس برای دفاع با تعدادی از جزایر یونانی همدست شد، هرچند چندان توفیقی در این اتحاد نیافت. کمبوجیه لشکرکشی را پی گرفت و با قبایل بیابانی عرب در نزدیکی غزه همپیمان شد تا اورا از پشت سر حمایت کنند و البته با آوردن هزاران شتر و مشکهای آب سپاهش را در عبور از صحرا یاری دهند. اینچنین از بیابان بین فلسطین و مصر گذشت و به مصر درآمد.
از بخت بد مصریان، آماسیس که نوشتهاند در میدان جنگ سربازی دلیر بود درگذشت و پسرش "پسامتیک سوم" که منابع بر بیلیاقتی او گواهند جانشینش شد. در نبرد معروفی در "پلوزیوم" بر کرانهی نیل ایرانیان پیروز شدند و پسامتیک گریخت.(525 پ.م)
شهر ممفیس با اندکی مقاومت گشوده شد و اینچنین مصر برای نخستین بار در قلمرو ایران هخامنشی درآمد. پسامتیک علیرغم امان یافتن ، تلاشهایی برای توطئه چینی نمود و جان بر سر این تحرکات نهاد و اعدام شد. کمبوجیه، "آریاند" یکی از بلندپایگان پارسی را بر حکومت مصر گماشت.
فتح مصر برای کمبوجیه دست آورد بزرگی بود. پیش از آن تدبیرهایی را نیز از کمبوجیه دیده بودیم که نشان از برخی روحیات پدر داشت: او با سیاست ورزی "آماسیس" فرعون مصر را در بین متحدانش منزوی کرده بود.
در پی فتح مصر اهالی لیبی نیز خود را مطیع ایرانیان اعلام نمودند. کمبوجیه چنان که مورخین جدیدتر با بررسیهای تاریخی بیشتر اظهار کرده اند به آیینهای مصری احترام گذارد، هرچند گویا چندان با کاهنان مصری و سلطه معابد سر سازگاری نداشت و فعالیت های آنها را محدود کرده بود.6 همین گروه کاهنان محرک مصریان علیه کمبوجیه در شورشها بودند. این رویدادها به گفته "رالف گارثویت" : «میتواند منبع پیش داوری و ضدیت هرودوت با کمبوجیه و نیز سرچشمه عقاید یونانیان درباره مقایسه فرمانروایی کوروش با فرزندش شده باشد.» (تاریخ سیاسی ایران ص82)
" دیاکونوف" اشاره دارد که کبوجیه در مصر «همان سیاستی که پدرش در بابل داشت را ادامه داد » (تاریخ ایران باستان ص 90) مصریان نیز اورا در زمره فرمانروایان مشروع خویش شناختند. در ابتدای مقاله هم اشاره شد که برخی کتیبههای باقی مانده مارا به این معنی رهنمون میکند.
کمبوجیه در ادامه فتح مناطق بیشتری در آفریقا را هدف گرفت و عزم تصرف نوبیا (حبشه و شمال آفریقا) را کرد. لشکرکشی او با موفقیت همراه نشد .چند ناکامی و نیز تندخویی ذاتی او بر رکحیاتش تاثیر گذارد. چنانکه برخی مدعی شدند در آخر کار دیوانه شده بود... اخبار شورش گئوماته نیز که از ایران رسید سخت سراسیمهاش کرد. به شتاب راه بازگشت به ایران را در پیش گرفت اما هرگز به ایران نرسید.. او در راه کشته شد. کتیبه بیستون مینویسد که او به دست خود کشته شد. آیا خودکشی کرده بود؟
در باب احوال او باید گفت منبع اصلی ما هردوت است که البته چنان که "لیندزی آلن" نیز اشاره دارد چندان با کمبوجیه بر سر مهر نیست. (تاریخ امپراطوری ایران ص63)
زندگی او بیش از واقعیت بافسانه همراه شده.او به خشونت متهم است حال آنکه اسناد معاصر مصری خلاف این را میگویند. کمبوجیه اندیشه کشور گشاییهای پدر را در سر داشت هرچند تدبیر اورا نداشت.
بعید نیست در مصر و در آخر کار به راستی دیوانه شده باشد زیرا دست به لشکر کشیهای محیرالعقول زد. کمبوجیه با خودکامگی فرمان میراند اما به گفته "پیرنیا" در (تاریخ ایران باستان) قدرت حفظ خود را نیز داشت و این را در بدو ورود به مصر شاهدیم.
چنین مینماید که او خود را با سنتهای بومی مصر هماهنگ کرده بود و مانند پدرش از بلندپایگان همان سرزمین برای اداره امور بهره گرفته بود، هرچند پس از چند لشکر کشی ناکام آن اخلاق نیک نخستین را دیگر به همراه نداشت. کمبوجیه سخت به توسعه قلمرو ایران علاقه داشت . زرین کوب اشاره دارد: «کمبوجیه در بین تمام فاتحان آسیایی که پیش از او به سرزمین فراعنه آمدند تنها کسی بود که توانست تمام دره نیل را تسخیر کند » (تاریخ مردم ایران ص136)
سالها پیش گزارشهایی منتشر شد حاکی از آن که بقایای لشکر خسته کمبوجیه در زیر تلی از خاکهای صحرا یافت شده...کمبوجیه پیش از ناکامی در فتح نوبیا سپاهی ۴۰ یا ۵۰ هزار نفری برای تصرف واحه آمون به سمت لیبی فرستاده بود اما آن سپاه در بیابان گم شد و هرگز خبری از آن نیامد. میتوان اما همچنان امیدوار به بازگشت لشکر کمبوجیه به ایران بود. حدود ۱۵ سال پیش بقایایی از سپاهیانی مدفون شده در بیابانهای مصر یافت شد. آیا اینها لشکر گمشده کمبوجیه بودند؟
--------------------------------------------------------
پی نوشت
1.آنطور که هرودوت و "دیودور سیسیلی" نوشته اند.
2.قیام گئوماته/ یوزف ویسهوفر/ ترجمه هوشنگ صادقی
.3 حسن پیرنیا با تمرکز بر دلایلی تاریخی ادعای هرودوت را رد میکند. ایران باستان ج1 ص484
4.روشن است که نمیخواسته مردمان بدانند در نبود او کسی از خاندان کوروش در ایران حضور ندارد و راه را برای سرپیچیهای احتمالی باز بگذارد.
5.همین ابهامات به شاعری چون احمد شاملو جرات برداشت های نادرست تاریخی از واقعه داد.
6. کاتوزیان اشاره دارد که: «بنا بر روایات قدیم نسبت به عقاید دینی و فرهنگ مصریان نابردباری نمود اما پژوهش های تازه تر این نظریه را تا حدی تعدیل کرده اند» ایرانیان ص39