عصر ایران؛ جمشید گیل - در روزهای اخیر آیتالله نوری همدانی و روزنامۀ کیهان دربارۀ سکولار شدن مراسم عزاداری امام حسین هشدار دادند. اگر سعید حجاریان یا روزنامۀ شرق چنین هشداری داده بودند، احتمالا اصولگرایان میگفتند این اصلاحطلبان غربزده، میخواهند حساب عزاداران حسینی را از حساب نظام جدا کنند و این "رفراندوم مذهبی" را نادیده بگیرند.
ولی وقتی که خود اصولگرایان دربارۀ سکولار شدن مراسم عزاداری هشدار میدهند، یعنی پدیده به قدری پدیدار شده که قابل کتمان یا انکار نیست. چنین وضعی دست کم از یک دهه قبل آشکار بود.
گاهی دربارۀ عزاداری معقول و متناسب با شأن مؤمنان و امام حسین، تذکراتی به جوانان مذهبی داده میشد ولی خطر سکولار شدن عزاداری ماه محرم چندان پررنگ نبود. بیشتر خطر سکولار شدن حوزههای علمیه احساس میشد.
شاید یکی از دلایل سکولار شدن عزاداری در برخی از تکایا و هیئات، نفس تکرار مراسم عزاداری باشد. دو سه سال قبل، یکی از روحانیون با انتقاد از نحوۀ "حسین حسین" گفتنِ جوانان حین سینهزنی، پرسید کدام آدمی وقتی که پدرش فوت شده، به شکلی ریتمیک، گویی که در دیسکو مشغول رقصیدن است، اسم پدرش را تکرار میکند؟
احتمالا علتش این است که وقتی پدر آدمها از دنیا میرود، آنها مدتی عزاداری میکنند و نهایتا یکبار هم مراسم سالگرد فوت پدرشان را برگزار میکنند و بعد از آن، هر چقدر هم یاد و خاطرۀ پدرشان برایشان عزیز باشد، مراسم عزاداری برای او برپا نمیکنند. اما مراسم عزاداری ماه محرم، هر سال تکرار میشود و کسی که مثلا از ده سالگی تا هشتاد سالگی در این مراسم شرکت میکند، ممکن است برای تداوم حضورش در این مراسم، به نوآوریهایی نیز نیاز داشته باشد. به عبارت دیگر از عزاداری به مفهوم عام به نوعی آیین تبدیل شده است.
این نوآوریها، تا حدی هم فرمالاند. یعنی این طور نیست که فقط از شاعران بخواهیم شعرهای جدید و پرمغز بگویند. عزاداری ماه محرم، رسمی است که تجلی فیزیکی پررنگی هم دارد. به هر حال جوانان در دستههای عزاداری، متناسب با ریتم طبل و سنج، حرکت میکنند.
زنجیرزدن و سینهزدن هم نهایتا "حرکت"هایی است که رخ میدهند. حرکت و طبل و سنج و موسیقی و شور جوانی و میل به تجلی، عناصری هستند که ممکن است آیین عزاداری را تا حدی شبیه رقصی دستهجمعی کنند.
تعزیه در مراسم عزاداری امام حسین، در واقع حاوی تئاتر و موسیقی بوده. تئاتر در تمدن اسلامی که مستقلا وجود نداشته. موسیقی هم امر ممنوعهای بوده. ایرانیان چون سطح تمدنی بالاتری نسبت به اکثر مسلمین داشتند، هنر نمایش و هنر موسیقی را در پناه نام حسین (ع)، وارد مراسم عزاداری ماه محرم کردند.
بنابراین سکولاریسمی که امروزه حضورش در مراسم عزاداری احساس میشود، در ادامۀ همان پدیدههای مفقوده یا ممنوعهای مثل تئاتر و موسیقی، وارد مراسم عزاداری شده. اگر بعضی عزاداریها آمیخته شدهاند با آهنگها و نورپردازیهای خاصی که فضای "هیئت" را شبیه فضای "کنسرت" کرده، دلیلش احتمالا این است که برگزاری کنسرت در این کشور چندان آسان نیست و مهمتر اینکه، رقصیدن در کنسرت هم امر ممنوعی است.
موسیقی یا ترانهای که اجرایش در کنسرت ممنوع است، وارد مراسم عزاداری میشود. زنجیرزدن و سینهزدن و دایرهوار چرخیدن، همراه با ریتم موسیقیهایی که مورد تایید نیستند، طبیعتا شبیه نوعی رقص متناسب با موزیک میشود. ولو رقصی غمآلود و عاری از شادی و خنده.
چنین تحولی در حال وقوع است. قاعدتا اقشار مذهبی سنتگرا، مخالف این تحولاند. نگارنده هم دربارۀ آن قضاوتی ندارد. آنچه گفته شد، صرفا تبیینی جامعهشناسانه بود. یعنی در جامعهای که موسیقی و رقص امور مشکوک و ممنوعی هستند، بعید نیست که این چیزها در جاهایی ظاهر شوند که نباید.
البته هر مردم هر دورهای به آنچه از ابتدا دیدهاند، خو میکنند. کسانی که امروز نگران شباهت مراسم عزاداری به کنسرت موسیقیاند، با موسیقیِ مراسم تعزیه مشکلی ندارند. ولی اگر به عصر قبل از صفویه برگردیم، استفاده از موسیقیِ در مراسم عزاداری ماه محرم، احتمالا امر غریبی بوده و خودش نوعی انحراف محسوب میشده. ولی عزاداران به تدریج پذیرفتند که این طور هم میتوان عزاداری کرد.
در کنسرتهای موسیقی پاپ، معمولا آدمهای گردنکلفتی ایستادهاند تا مبادا جوانانی که کلی پول هم پرداختهاند بابت حضور در کنسرت، حرکاتی کنند متناسب با ریتم موسیقی. اما در هیئتهای عزاداری امام حسین، نمیتوان مشتی قلچماق را بر سر عزاداران گماشت که مبادا با ریتم موسیقی، چنین کنید یا چنان.
در واقع همان طور که در گذر زمان، موسیقی سنتی از طریق تعزیه وارد مراسم عزاداری ماه محرم شده، در ده پانزده سال اخیر آهنگهای پاپ ایرانی و در چند سال اخیر "فضای کنسرت پاپ" به بعضی از هیئتهای عزاداری راه یافته و احتمالا در آینده شاهد تشدید این همآمیزیِ نوظهور خواهیم بود.
همان طور که گذشتگان نتوانستند مانع همآمیزیِ "تئاتر" و "موسیقی" با "عزاداری" شوند، بعید است که ناراضیان فعلی نیز بتوانند جلوی آمیزشهای فرهنگی نوپدید را بگیرند. اینکه کاسهای زیر نیمکاسه ببینیم و بگوییم این تحول کار دشمن است، واقعیت را تغییر نمیدهد.
واقعیت این است که جوانان عزادار فعال در هیئات هم، در جهانی زندگی میکنند که سکولاریسم و مدرنیسم از در و دیوارش میبارد. بنابراین عجیب نیست که فرم عزاداری آنها نیز کموبیش مدرن و سکولار شود.
فرم سنتی عزاداری نیز، روزگاری مدرن محسوب میشد و چندان باب طبع سنتگرایان سدههای قبل نبود. البته تاکید بر اشعار پرمغز، اشعاری که سطحی و سخیف و خرافی نباشند، تاکید معقولی است. ولی نباید فراموش کرد که محتوا نیز مثل فرم کموبیش محتاج نوآوری است. به قول شاعر: سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر.