عصر ایران - رتوریک (Rhetoric) عبارت است از فن سخنرانی و بلاغت و اقناع یا هنر ترغیب؛ کاری که با تکیه بر زباندانی و سخنوری و قدرت استدلال صورت میگیرد و معمولا یکی از ابزارهای لازم برای سیاستمداران و دولتمردان برجسته است.
این واژه را ابتدا ارسطو در یکی از کتابهایش، که نام کتاب هم "رتوریک" بود، مطرح کرد و آن را به معنای فن سخنرانی به کار برد.
در یونان باستان نطق و سخنرانی اهمیت زیادی در عرصۀ اجتماعی و سیاسی داشت و سخنرانان زبردستی حضور داشتند که میکوشیدند با قدرت سخنوری، مخاطبان خود را متقاعد کنند. یکی از دلایل این امر، وجود دموکراسی مستقیم در آتن بود که به مردم اجازه میداد در مجلس آتن، که جلساتش در یکی از میدانهای شهر برپا میشد، گرد هم آیند و دربارۀ مسائل دولتشهرشان بحث کنند.
در این جلسات، هر شهروندی طبیعتا میکوشید نظر خودش را درست جلوه دهد و شهروندانی که بلاغت و سخنوری بیشتری داشتند، شانس بیشتری هم برای متقاعد کردن دیگران به پذیرش نظر خودشان داشتند.
با این حال در دولتشهرهای غیردموکراتیک نیز رتوریک رایج بود چراکه اساسا یونانیان باستان اهل فضل و فرهنگ بودند و سوفیسم نیز در میان آنها به رتوریک دامن میزد. سوفسطاییان کسانی بودند که گاه از نظراتی دفاع میکردند که شهود اخلاقی و عقل سلیم، آن نظرات را رد میکرد ولی قدرت استدلال و سخنوری آنها موجب میشد مخاطبانشان نهایتا با آنها موافق شوند.
اصطلاح سفسطه از همین جا پیدا شد و باید گفت که موفقیت سفسطه بدون رتوریک یا فن بلاغت و "خوب سخن گفتن" (نه سخن خوب گفتن) ناممکن است.
رتوریک در واقع "سخنگفتن به نحو موثر و متقاعدکننده" است ولی به تدریج تبدیل به یک دانش ادبی شد که انشانویسی یکی از مشتقات آن بود. به این معنا، کسی که خوب انشا مینویسد و یا نویسندهای که نوشتارش خواندنی است، افرادی قلمداد میشدند که دستی در دانش رتوریک داشتند و همین سبب میشد که آنچه مینویسند، مقبول واقع شود؛ ولو آنکه منطقا قابل دفاع نباشد.
رتوریک به معنای فن بلاغت، شاخهای از ادبیات محسوب میشود ولی برای یک سخنران، صرفا جذابیت متن سخنرانیاش کافی نیست؛ بلکه او باید بتواند آن نوشتار موثر را با لحنی موثر القا کند و به خورد مخاطبان و مستمعانش دهد.
بنابراین رتوریک صرفا وابسته به کلمات نیست بلکه حس پشت کلمات نیز در آن تاثیرگذار است. سیاستمدار یا دولتمرد یا روشنفکری که برای مردم سخن میگوید، اگر درخشانترین جملات را نیز با بیانی غیرموثر ایراد کند، کارش چو زلف یار پریشان و درهم است!
بلاغت از جمله فنون ادبی است که سه شاخۀ "معانی"، "بیان" و "بدیع" را در بر میگیرد. "بیان" را خطابه یا ریطوریقا ترجمه کردهاند. به این معنا، رتوریک یعنی فن "بیان"، که یکسوم "بلاغت" است. ولی بسیاری هم معتقدند رتوریک یعنی بلاغت؛ چراکه بیان خوب به تنهایی کافی نیست بلکه سایر شاخههای بلاغت نیز باید در کار باشند تا سخن عمیقا موثر افتد.
در بین دولتمردان مشهور، وینستون چرچیل فردی بود که رتوریک قابل توجهی داشت. چرچیل نویسندهای زبردست بود که جایزۀ نوبل ادبیات را هم در دهۀ 1950 کسب کرد. او در جریان جنگ جهانی دوم، روزانه 5000 کلمه خاطرات جنگ را مینوشت و ضمنا سخنرانیهای موثرش را هم خودش مینوشت. متن سخنرانیهای او غنای ادبی بالایی داشتند و او آنها را با بیانی موثر در نطقهای رادیوییاش ایراد میکرد.
در همان دوران جرج ششم، پادشاه انگلیس، که لکنت زبان هم داشت، با کمک مربی فن بیانش، توانست مشکل لکنت زبانش را حل کند و سخنرانیهای رادیویی موثری برای مردم بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم ایراد میکرد که در حفظ روحیۀ آنها برای تحمل مصائب جنگ موثر بودند.
اگر صرف "بیان" مد نظر باشد، چرچیل و جرج ششم هر دو رتوریک قابل قبولی داشتند ولی اگر علم "معانی" (شاخۀ دیگر بلاغت) را هم لحاظ کنیم، چرچیل چون خودش نویسندۀ سخنرانیهایش بود و ضمنا سخنرانیهایش غنای ادبی بیشتری داشتند، در قیاس با جرج ششم، رتوریک غنیتری داشت.
در بین روشنفکران ایرانی، دکتر علی شریعتی رتوریک درخشانی داشت و با تکیه بر قلم و کلامش حین سخنرانیهایش، پرمخاطبترین روشنفکر تاریخ ایران شد. تیراژ کتابهای شریعتی در تاریخ روشنفکری ایران، بالاتر از تیراژ کتابهای هر روشنفکر دیگری بوده است.
این تیراژ بالا صرفا محصول قلم او نبود بلکه محصول بیان او نیز بود. اما جدا از این دو عنصر، شخصیت کاریزماتیک و چهرۀ خاص او نیز در جذب آن همه مخاطب موثر بودند.
برخلاف شریعتی، مهندس بازرگان روشنفکر مذهبییی بود که رتوریک برجستهای نداشت و صرفا قلم میزد یا سخن میگفت برای اینکه نکاتی را به مخاطبانش بیاموزد یا آنها را به سمتی که درست میدانست، هدایت کند. او نوشتاری ساده و بیانی نه چندان موثر داشت البته امروزه به نظر میرسد مواضع فکری و سیاسی بازرگان مفیدتر از شریعتی بوده.
همین که شریعتی آن قدر تاثیرگذارتر از بازرگان بود، تا حد زیادی نشان میدهد که رتوریک عمدتا جنبههای عاطفی وجود انسان را هدف میگیرد. قطعا فیلسوف بلندپایهای مثل کانت، اگر سخنرانی میکرد، در قیاس با سخنرانان برجستهای مثل موسولینی و هیتلر و کاسترو، رتوریک ضعیفی میداشت.
ویلفردو پارتو، جامعهشناس ایتالیایی، معتقد بود عقل فقط یکی از عوامل موثر در سیاست است. او عواطف انسانها را هم یکی از علل بسیار مهم در اتخاذ مواضع سیاسیشان میدانست. این عواطف با تکیه بر فن بلاغت و هنر ترغیب و اقناع و اقامۀ استدلالهایی که موثرند ولی لزوما دقیق و درست نیستند، تحریک میشوند.
با این حال رتوریک را نباید یکسره منفی دانست. رتوریک سلاحی است در دست دولتمردان و رهبران سیاسی و روشنفکران و سایر افراد مشهور و پرمخاطب در هر جامعهای؛ سلاحی که میتوان از آن به خوبی یا به بدی استفاده کرد.