عصر ایران ؛ جعفر محمدی - حضور شهروندان افغانستانی در ایران، در ماه های اخیر به یکی از سوژه های مهم سیاسی و اجتماعی در ایران تبدیل شده است. گفته می شود تا قبل از روی کار آمدن دولت طالبان ، تعداد افغان های مقیم ایران 2 و نیم میلیون نفر بوده است ولی اینک، طبق اعلام مقامات رسمی تهران، تعداد آنها دو برابر شده و به 5 میلیون تن رسیده است؛ هر چند که برخی بر این باورند که به دلیل حضور قاچاقی برخی افغان ها، تعداد آنها بیشتر از رقم اعلامی است.
اگر بخواهیم به دور از افراط و تفریط در این باره تامل کنیم ، می توانیم به این نکات بپردازیم:
1 - جهان امروز، جهان مهاجرت است و کانون های بحران، مبدا مهاجرت اند. افغانستان طی حدود نیم قرن گذشته، کمتر روی آرامش دیده و به ویژه در 2 سال اخیر که حکومت سختگیر طالبان روی کار آمده است، شرایط زندگی در آن کشور برای مردم، بسیار دشوار شده است. بنابراین، افغانستان، تا آینده ای نامشخص، همچنان مهاجر فرست خواهد بود و کشورهای همسایه، بیش از بقیه متاثر از این وضعیت خواهند بود. پذیرش این واقعیت، مقدمه هر گونه تصمیم سازی و کنشگری در این باره است.
2 - بعد از پذیرش این واقعیت که ما تا سال های متمادی با پدیده مهاجران مواجه هستیم، اولین چیزی که انتظار می رود بدان پرداخته شود، سیاستگذاری در این زمینه است. به نظر می رسد نوعی بی سیاستی و انفعال در این باره وجود دارد کما این که فداحسین مالکی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی دیروز خبر داده که تازه بعد از مدت ها این کمیسیون درباره مهاجران افغان تشکیل جلسه داده است و گفته است که ورود زیاد مهاجران نگرانیهایی را ایجاد کرده است!
این که مردم برخی شهرها متوجه افزایش ملموس مهاجران شوند و رسانه ها در این باره گزارش های هشدار دهنده منتشر کنند و سپس مسوولان دریابند که انگارخبرهایی هست و تازه تشکیل جلسه دهند، بیش از افزایش مهاجران نگران کننده است.
3 - در سیاستگذاری راجع به مهاجران چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
الف) معیارهای پذیرش مهاجر باید به طور دقیق و شفاف تعریف شود و مهاجران بر اساس آن تقسیم بندی شوند. مهاجری که از بیم جان گریخته حتما با مهاجری که مثلاً برای تحصیل به ایران می آید متفاوت است. این که هر کسی با هر پیشنیه و هدفی به راحتی از مرز عبور کند و وارد کشور شود، در هیچ جای دنیا پذیرفته شده نیست. قاعدتاً باید متقاضیانی که حائز شرایط نیستند، از همان مرز بازگردانده یا عنداللزوم تا تعیین تکلیف نهایی، در کمپ های ویژه پناهندگان اسکان داده شوند.
ب) در مرزها باید مراکز بررسی هویت مهاجران تشکیل شود و به افرادی که اجازه ورود می یابند، اوراق هویتی و اجازه اقامت مدت دار داده و پرونده الکترونیک تشکیل شود و قوانین و مقررات مرتبط با مهاجران به آنها آموزش داده شود.
ج) باید سیاست مشخصی برای تقسیم جغرافیایی مهاجران تعریف شود. در ترکیه قانونی وجود دارد مبنی بر این که در هیچ محله ای نباید بیش از 10 درصد از ساکنان، مهاجر باشند و اگر منطقه ای به این حد نصاب برسد، حتی با خرید خانه در آن هم حق اقامت نمی دهند. جوامع باید به حفظ بافت جمعیتی شان اهمیت دهند.
باید شهرهای مناسب برای پذیرش مهاجران کاملاً مشخص و همزمان تعیین شود که ظرفیت هر شهر و منطقه برای اسکان مهاجران چقدر است. رها کردن مهاجران که هر کجا که دلشان خواست اقامت کنند، حتماً بی تدبیری است.
د) باید ضرب الاجل کوتاه مدتی برای مهاجرانی که به طور غیر قانونی در ایران زندگی می کنند، تعیین شود تا برای احراز هویت و ارائه اسناد اقامتی و ... به نهادهای مربوطه مراجعه کنند. بعد از آن، به طور جدی و فراگیر، هر مهاجر غیر قانونی باید دستگیر و فوراً از کشور اخراج و ممنوع الوورد شود. اقامت افراد با هویت ناشناخته، معنایی جز ناایمن کردن جامعه ندارد؛ خاصه آن که از حکومت طالبان بعید نیست افرادی را با هویت نامعلوم و در قالب مهاجر به ایران بفرستند تا در زمان لازم، ماموریت هایی را در ایران انجام دهند.
ه) با مشخص شدن هویت و محل اقامت و کار مهاجران، می توان از سازمان های بین المللی مرتبط با مهاجران و پناهندگان کمک های مالی گرفت و نیز زمینه انتقال برخی مهاجران به کشورهای ثالث را فراهم ساخت. همچنین بسته به بهبود شرایط در افغانستان می توان مهاجران در چارچوب های خاصی به کشورشان بازگرداند.
4 - همزمان با قانونمند شدن حضور مهاجران در کشور، باید با مهاجر ستیزی ، مبارزه کرد. مهاجر ستیزان مادام که نقدهایشان بر حضور غیر کنترل شده مهاجران است، محق هستند ولی بسیاری شان درگیر مسائل نژادپرستانه و ضد انسانی می شوند. حال آن که هر مهاجر، بیش از هر چیزی یک انسان است که به جبر روزگار و به تلخی وطن خود را ترک کرده و وارد دنیای رنج آور، ناشناخته و استرس زای غربت شده است.
وقتی مهاجری به طور قانونی و با رعایت الزامات و مقررات کشور میزبان در آن زندگی می کند، مادام که مرتکب جرمی نشده باشد، شایسته احترام و پذیرش است، به ویژه اگر همانند اکثر مهاجران افغانستانی باشد که شرافتمندانه در ایران کار می کنند و عهده دار بسیاری از امور سختی هستند که بسیاری از ایرانی ها زیر بار آنها نمی روند.
یادمان باشد که به جبر جغرافیا و الزامات سیاسی و امنیتی منطقه، ناگزیر به پذیرش مهاجران در کشورمان هستیم. مهاجر هراسی و مهاجر ستیزی، تنها به افزایش سطح تنش در کشور خودمان می انجامد.
قانونمند کردن مهاجرت به ایران و زندگی مسالمت آمیز و رفتار انسانی و محترمانه با کسانی که به این قوانین احترام می گذارند، خردمندانه ترین راه پیش روی ما برای تعامل با همسایگانی است که از بد حادثه اینجا به پناه آمده اند.
بسیار کامل و جامع فرموده اید.
ولی برادر عزیز بسیاری از هموطنان خودمان هنوز شناسنامه ندارند.
حالا شما با چه امیدی این انتظارات رو دارید
اگر یک ایرانی در افغانستان بخواهد زندگی کند مانند ایرانی ها که افغانی ها را پذیرش کردند آیا او را پذیرش خواهند کرد؟
متاسفانه نفرت از ایرانی و مهاجر ستیزی در اکثر افاغنه ای که بنده میشناسم وجود دارد ولی به دلیل جبر زمانه و شرایطشان در ایران قادر به نشان دادن ان نیستند.
به این مطلب باید قوانین بیمه، مالیات، ایمنی کار و ... برای مهاجران نیز اضافه شود.
یک از دلایلی که کارهای اجرایی شخصی بی اجر شده است، حضور بی ضابطه مهاجران در بازار کار و سوء استفاده کارفرمایان است.
چرا مشاغل سخت مثل کارگر ساختمان، سنگبری، باربری و ... باید به یک حقوق بخور و نمیر اکتفا کنند؟!
افغانی ها نیم قرن است که به بهانههای مختلف ، بدون هیچ ضابطه و قانون و نظارتی وارد خاک ایران می شوند و علاوه بر ایجاد بحران های غذایی، بحرانهای اقتصادی و بویژه در حوزه مسکن و کار و اشتغال را بوجود آورده اند.
در بعضی مناطق مشهد افغانی ها دارای ملک شخصی و مغزه و کسب و کارهای ور درآمد شده اند .
برخی مالکان هم ترجیح می دهند که ملکشان را به افغانی ها به رهن و اجاره بدهند ، چون پول بیشتری می دهند.
و از این قبیل معضلات در جامعه بسیار زیاد شده است.
اکنون تشخیص مهاجر افغانی از ایرانیان وطنی بسیار مشکل شده است.
میلیون ها نفر از از اتباع افغانی در ایران متولد شده و هیچ علاقه ای به بازگشت به کشورشان را ندارند.
تصور كن ٥٠ ميليون نفر پاي پياده راه بيافتن سمت ايران