منبع: اکونومیست
مصاحبهکننده : اکونومیست
تاریخ انتشار: ۱۷ مه ۲۰۲۳
مترجم: لیلا احمدی
➖➖➖➖➖➖➖➖
کیسینجر با اشاره به مانورهای دیپلماتیکی که کم و بیش "صلح" را در قرن نوزدهم حفظ کردهاند، اکنون به "بریتانیا و فرانسه" نظر دارد و از آنها میخواهد در کنار ایالات متحده باشند تا به طور استراتژیک دربارۀ توازن قوا در آسیا بیندیشند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
عصر ایران- رهبری سیاسی مقولهای بسیار بااهمیت است. کیسینجر به قدرت ویژۀ افراد باور دارد. فرانکلیندیروزولت (سیودومین رئیسجمهور ایالات متحده ۱۹۴۵-۱۹۳۳) قطعاً فردی دوراندیش بود که توانست آمریکای انزواطلب را برای جنگی اجتنابناپذیر علیه نیروهای محور آماده کند.
روزولت، آمریکای انزواجو را برای جنگ آماده کرد- کیسینجر
شارلدوگل (هجدهمین رئیسجمهور فرانسه ۱۹۶۹-۱۹۵۹) به فرانسه امیدی بیحد و حصر بخشید. جانافکندی (سیوپنجمین رئیسجمهور ایالات متحده ۱۹۶۳-۱۹۶۱) الهام بخشِ یک نسل بود. اتوفونبیسمارک (صدراعظم آهنینِ آلمان ۱۸۹۰-۱۸۷۱) اتحاد آلمان را مهندسی کرد، با تبحر و خویشتنداری به حکومت پرداخت و کوشید تا کشورش پس از برکناری او تسلیمِ تبوتاب جنگ نشود.
دوگل به فرانسه امیدی بیحد و حصر بخشید.-کیسینجر
کیسینجر اذعان دارد که اخبار ۲۴ساعته و رسانههای اجتماعی، استفاده از سبک دیپلماسی او را دشوار کردهاند. او میگوید: «فکر نمیکنم امروزه رئیسجمهور بتواند نمایندهای با ویژگیهای من انتخاب کند» و توضیح میدهد که ماندن در گیرودارِ این پرسش که "آیا گزینۀ پیش رو امکانپذیر است؟" اشتباهی اساسی است. به رهبرانی که با آنها مواجه بودهام، نگاه کنید. آنها هرگز با این پرسش مواجه نشدند. درعوض میپرسیدند: "آیا گزینۀ پیش رو لازم است؟"
او خاطرهای از وینستون لرد، یکی از کارکنانش در دولت نیکسون را به یاد میآورد. زمانی که ما در سیاست کامبوج مداخله کردیم، او میخواست استعفا دهد و من به او گفتم: «میتوانی استعفا بدهی و با پلاکاردی در اطراف این مکان راه بروی یا اینکه بمانی و به ما کمک کنی تا بحران جنگ ویتنام را حلوفصل کنیم». او تصمیم گرفت بماند...« چیزی که اکنون به آن نیاز داریم افرادی هستند که چنین تصمیمی میگیرند. تصمیم میگیرند بمانند، در این زمانه زندگی کنند، بر وضع موجود افسوس نخورند و کاری برای روزگارشان انجام دهند.»
رهبری بازتابِ فرهنگ سیاسیِ کشور است. کیسینجر مانند بسیاری از جمهوریخواهان، نگران است که نظام آموزش آمریکایی بر تاریکترین دوران آمریکا بنا شده باشد. او میگوید: "برای داشتن دیدگاه استراتژیک، باید به کشور خود ایمان داشته باشید. درک مشترک نسبت به ارزشهای آمریکایی از بین رفته است".
جانافکندی الهام بخشِ یک نسل بود- کیسینجر
او همچنین از این موضوع گلایه دارد که رسانهها فاقد قدرت، فاقد حس توازنبخشی و داوریاند. زمانی که او بر سر کار بود، مطبوعات جدلها و خصومتهایی داشتند، اما او همچنان با آنها گفتوگو میکرد. او میگوید: «آنها مرا دیوانه میکردند، "اما این بخشی از بازی بود... هرگز بیانصافی نکردند." امروزه وضع شبیه آن دوره نیست. رسانهها انگیزهای برای انعکاس وقایع و نقشآفرینیِ سیاسی ندارند. لازمۀ کار ما موازنه و اعتدال است. اینها را نهادینه کنید. اینها اهداف دیپلماسی هستند.»
بدتر از همه، ماهیت سیاست است. وقتی کیسینجر به واشنگتن آمد، عرف این بود که سیاستمدارانِ دو حزب با هم شام بخورند. او روابط دوستانهای با جورج مک گاورن، نامزد دموکرات ریاستجمهوری داشت. امروزه بعید است مشاور امنیت ملی چنین روابطی داشته باشد. جرالد فورد که پس از استعفای نیکسون به قدرت رسید، از آن دسته افرادی بود که مخالفانش میتوانستند مطمئن باشند که رفتار شایسته و محترمانهای در پیش میگیرد. "امروز از این خبرها نیست. هر ابزاری قابل قبول تلقی میشود".
بیسمارک اتحاد آلمان را مهندسی کرد- کیسینجر
کیسینجر میگوید: « فکر میکنم ترامپ و درحالحاضر بایدن "خصومتورزی" را به نهایت رساندهاند. او میترسد که وضعیتی مثل واترگیت به خشونت بینجامد و در چنین شرایطی آمریکا فاقد رهبری باشد. او میگوید: «فکر نمیکنم بایدن بتواند الهامبخش باشد... امیدوارم که جمهوریخواهان بتوانند فرد بهتری پیدا کنند.» او میگوید: «این لحظۀ بزرگی در تاریخ نیست و تأسفآور است، بهترین کار در چنین شرایطی استعفا (کنارهگیری کامل) است.»
او معتقد است که آمریکا شدیداً به تفکر استراتژیکِ بلندمدت نیاز دارد. "این چالش بزرگ ما است و باید آن را مدیریت کنیم. اگر این کار را نکنیم، پیشبینیهای شکست درست از آب در خواهند آمد.»
ما فرصت کمی داریم و فاقد رهبر شایستهایم. در این شرایط آیا چشماندازی برای همزیستیِ مسالمتآمیز چین و ایالات متحده وجود خواهد داشت؟
بایدن نمی تواند الهام بخش باشد، استعفا کند.- کیسینجر
کیسینجر میگوید: «همۀ ما باید بپذیریم که در دنیای جدیدی به سر میبریم؛ به همیندلیل هر کاری که انجام دهیم ممکن است اشتباه از آب درآید و هیچ تضمینی وجود ندارد.» با این حال اظهار امیدواری میکند و میگوید: «ببینید، من زندگی سختی داشتهام، اما سختی زمینه را برای خوشبینی و گشایش فراهم میکند و ازطرفی دشواری نوعی چالش است. همیشه نباید به چشم مانع به آن نگریست.»
او تأکید میکند که بشریت گامهای بلندی برداشته و این پیشرفت پس از زدوخوردهای فجیعی مثل "جنگ سی ساله"، "نبردهای ناپلئونی" و "جنگ جهانی دوم" حاصل شده است.
رقابت چین و آمریکا اما میتواند متفاوت باشد. تاریخ نشان میدهد که وقتی قدرتهایی از این نوع با یکدیگر مواجه میشوند، عادیترین نتیجه درگیری نظامی است. کیسینجر میگوید: «باید توجه کرد که این شرایط عادی نیست چون سطح تخریب متقابل بسیار بالا خواهد بود و داستان مداخلۀ هوش مصنوعی نیز وجود دارد».
پس راه حل چیست؟ «فکر میکنم این امکان وجود دارد که بتوانید نوعی نظم جهانی را بر اساس قوانینی ایجاد کنید که اروپا، چین و هند بتوانند به آن بپیوندند. این پیمان بهرۀ نیکویی از انسانیت و عقلانیتِ شماست. اگر عملیبودنِ مذاکرات لحاظ شود، درگیری میتواند به خوبی پایان یابد، یا دستکم فاجعهآمیز نباشد.»
"پیشبرد مذاکرات دیپلماتیک" وظیفۀ رهبران کشورهای ابرقدرت است. «امانوئل کانت به ما آموخته که صلح یا به مددِ فهم انسان اتفاق میافتد یا از رهگذر فاجعه. او فکر میکرد که صلح با عقلانیت شکل میگیرد، اما نمیتوانست آن را تضمین کند. این چیزی است که من هم کموبیش با آن موافقم.»
رهبران جهان مسئولیت سنگینی بر عهده دارند. این مسئولیت مستلزم واقعگرایی برای مواجهه با مخاطراتِ پیشرو، یافتن چشم اندازی برای دستیابی به تعادل بین نیروهای داخلی و خویشتنداری در استفادۀ حداکثری از قدرت تهاجمی است. «وضعیت کنونی چالشی بیسابقه و فرصتی عالی است. آیندۀ بشریت به اقدامات رهبران سیاسی بستگی دارد.»
گفتوگوی ما به پایان رسیده. فقط چند هفته تا جشن تولد صدسالگیِ کیسینجر باقی مانده. چشمکی میزند و میگوید: «بههرحال من دیگر نیستم تا ماحصل کار را ببینم». (مصاحبه قبل از سالروز تولد کیسینجر انجام شده و او اکنون 100 سالگی را پشت سر گذاشته است).