قطبالدین صادقی در مراسم بزرگداشت محمدرضا شجریان گفت:شجاعت محمدرضا شجریان مثالزدنی بود. شخصیت اجتماعی او سه بار نمود پیدا کرد. سه بار شجاعانه نه گفت؛ یک بار در دوره ایران قبل از انقلاب اسلامی که به رادیو و تلویزیون به خاطر کثرت ابتذال اعلام جنگ داد و گفت که دیگر صدای او را پخش نکنند. یک بار بعد از انقلاب اسلامی که بعضی از افراد میخواستند موج موسیقیهای اجتماعی و فرهنگی را در کانال تبلیغاتی برای بعضی از احزاب بیندازند که شجاعانه ایستاد و به آنها هم نه گفت. بار سوم زمانی بود که رو در روی رادیو و تلویزیون کنونی ایستاد و اجازه نداد آثارش پخش شود. این شهامت او که سه بار ایستاد و نه گفت، نشان از اعتماد به نفس و تفکر اندیشمند و نظاممند او داشت که موضع گیریهای به موقع برای فرهنگ و هنر و موسیقی یک تشخص و مقام اجتماعی بسیار بزرگی پدید بیاورد.
به گزارش ایسنا، او به بیان دو خاطره پرداخت و گفت: من هیچوقت شانس همکاری با او را نداشتم ولی از جشن هنر سال ۵۲ که او را دیدم و تا زمانی که فوت کرد هر از چند گاهی در محافلی او را میدیدم. او یک مراقبت بزرگ در زندگی شخصی خود و یک رژیم فرهنگی حیرتانگیز داشت و شایسته این بود که به این مقام برسد. یادم است رایزن فرهنگی فرانسه ما را دعوت کرده بود و داشتم با او صحبت میکردم که چه شد که دوباره با لطفی کار میکند و او گفت: «هنوز از لطفی موزیسینتر نیست» و بعد همانطور که حرف میزد به من گفت که ایرادی ندارد به تراس برویم؟ تعجب کردم سالنی بزرگ بود که خیلی از بزرگان فرهنگ و هنر هم بودند. به خاطر دارم که پاییز بود و هوا کمی سرد بود. سوال کردم که چرا به اینجا آمدیم؟ گفت چند نفر آنجا سیگار میکشیدند. من همانجا یک باریکلای بزرگ گفتم. هنرمند یعنی این. مثل شاعر که اولین وظیفه او حراست زبان است، اولین وظیفه او نیز پاسداری از تنی بود که مرکز فضیلت و اندیشه بود و حتی برای چند سیگاری به هوای باز رفت.
صادقی ادامه داد: به خاطر دارم آقای شجریان در اصفهان کنسرتی در عالیقاپو داشت که سفیر فرانسه او را دعوت کرده بود و مقابل همه مهمانها شروع به ستایش او کرد و کلماتی که استفاده میکرد آنقدر با احترام و مهر بود که من در ترجمه آن کلمات کم آوردم. سپس خود آقای شجریان شروع به صحبت کرد و آنقدر با فروتنی و تواضع صحبت کرد که باز هم من کم آوردم. میخواهم بگویم در دو مرحله، هم در ستایش و هم پاسخش چه دنیای وصف نشدنیای وجود داشت. آقای شجریان اصالت فرهنگی داشت و این اولین فضیلتی بود که او داشت؛ یک فضیلت مثالزدنی. توانایی فنی حیرت انگیز و مقام اجتماعی هم دیگرشاخصههای او بود.
شجریان از «مطرب» استاد ساخت
یونس شکرخواه نیز در سخنانی بیان کرد: من فکر میکنم یکی از بزرگترین اتفاقاتی که برای موسیقی ایران رقم خورد، این بود که آقای شجریان کشیدگی دامن موسیقی را از یک پدیده سمعی خارج کرد. شاید در یک تاریکی مطلقی این اتفاق صورت گرفت که اساسا ارتباطی به صورت بصری وجود نداشت. او موضوع را از حالت حس شنیداری وارد حوزه هنر کرد. او تاکید شدیدی بر تقدم معنا بر فرم داشت. او انسانی چند بعدی بود و به همین سبب هم دوستان مختلفی از حوزههای مختلف داشت.
او ادامه داد: آقای شجریان رعایت مخاطب داشت و بی دلیل با تحولات اجتماعی همراه نبود. شاهد بودم یک بار در ساند چک حتی روی دو صندلی آخر سالن نشست و صدا را چک کرد. او همه جنبه مخاطب را در نظر میگرفت. آقای شجریان فرامتن را خوب درک میکرد و این باعث میشد موقعیتها را به مقصد تبدیل کند. او به مقصد رسید و تردید نکرد. او فهمید که متن باید به فرامتن و حاشیه گره بخورد. «مرغ سحر» وقتی موفق شد که مخاطب به متن گره خورد. او فهمید راه سختی را جلو میرود و توانست از «مطرب» استاد بسازد؛ استاد محمدرضا شجریان!
غلامحسین امیرخانی نیز که سالها سابقه رفاقت با محمدرضا شجریان را داشته است، گفت: با خانواده گاه توفیق این را داشتیم که آقای شجریان به منزل ما در طالقان میآمدند. روزی یک کسی از همشهریان ما دسترسی به مکانیکی نداشت آمد و گفت: «شنیدهام مهمان دارید؛ شاید یکی از آنها مکانیکی بلد باشد، ماشین من خراب شده است». در همین حین من فکر میکردم که چه کمکی میتوان کرد که شجریان فورا گفت من بلدم و مهلت نداد و یک ساعت بعد با دستان چرب و سیاه آمد.
امیرخانی ادامه داد: روزی دیگر هم به پیکنیک با خانواده در طالقان رفته بودیم. عصر که میخواستیم برگردیم، اتومبیل حدود ۱۰۰ متری جلوتر پارک شده بود و باید باقی راه را پیاده میرفتیم. به همین جهت وسایل را بستهبندی کردیم و جوانها بردند. رختخوابی که بزرگتر بود را روی دوشش گرفت و رفت. یک جا به یک سربالایی تند رسیدیم شروع کرد به خواندن یک غزل که آدم در حالت عادی به سختی میخواند. مقصودم این است که بگویم او همیشه درصدد این بود که خودش را روی ترازو بگذارد و خود انتقادگر دقیقی بود و پیش از اینکه کسی از او نقد کند خودش این کار را میکرد. او اصلا به دنبال خودنمایی نبود. او شاگردی هنر را کرد و به معنای واقعی دین خود را به هنر ادا کرد.
در مراسم بزرگداشت سومین سالگرد درگذشت محمدرضا شجریان هنرمندانی همچون حمیدرضا نوربخش (خواننده)، داوود گنجهای (نوازنده کمانچه)، آرش امینی (رهبر ارکستر)، علی جهاندار (خواننده)، یونس شکرخواه (روزنامهنگار)، غلامحسین امیرخوانی (خوشنویس)، داریوش پیرنیاکان (آهنگساز)، عباس مجیدی (مجسمهساز)، فاضل جمشیدی (خواننده) و ... حضور داشتند و این مراسم در خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در پایان این رویداد از سردیس محمدرضا شجریان که توسط مریم نجفی ساخته شده است، رونمایی شد.