بحران غزه برای من به شدت یادآور تهاجم اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ است. من در آن زمان مسئول میز اعراب و اسرائیل در وزارت خارجه بریتانیا بودم. از زمانی که سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در سال ۱۹۷۰ از اردن بیرون رانده شد و به نیروی مسلط در جنوب لبنان تبدیل شد، تنش در مرز شمالی اسرائیل افزایش یافته بود.
Peter Ricketts دیپلمات سابق بریتانیایی در روزنامه فایننشال تایمز نوشت: هر عملیات نظامی متفاوت است، اما هیچ یک کاملاً بی سابقه نیست. مقایسه با جنگهای گذشته میتواند چگونگی وقوع درگیریهای کنونی را روشن کند، بهویژه اگر سیاستگذاران همان اشتباهات را تکرار کنند.
به گزارش انتخاب در ادامه این مطلب آمده است: بحران غزه برای من به شدت یادآور تهاجم اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ است. من در آن زمان مسئول میز اعراب و اسرائیل در وزارت خارجه بریتانیا بودم. از زمانی که سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در سال ۱۹۷۰ از اردن بیرون رانده شد و به نیروی مسلط در جنوب لبنان تبدیل شد، تنش در مرز شمالی اسرائیل افزایش یافته بود.
تلاش برای ترور سفیر اسرائیل در لندن در ژوئن ۱۹۸۲ بهانهای را که آریل شارون وزیر دفاع اسرائیل به دنبال آن بود را فراهم کرد تا سازمان آزادیبخش فلسطین را از لبنان بیرون براند. نیروهای اسرائیلی تهاجم گستردهای را انجام دادند - به مدت هفت هفته، بخش غربی بیروت را محاصره کردند، جایی که مقر «ساف» بود و غذا، آب و برق را قطع کردند. ایالات متحده که به طور فزایندهای از حملات اسرائیل به اهداف غیرنظامی انتقاد میکرد، توافقی را امضا کرد که بر اساس آن رهبران ساف و حدود ۱۴۰۰۰ جنگجو، لبنان را در ماه اوت و سپتامبر به مقصد تونس ترک کردند.
برای لحظهای کوتاه به نظر میرسید که شارون به پیروزی قابل توجهی دست یافته است. سپس همه چیز خراب شد. بشیر جمیل، رئیس جمهور منتخب جدید لبنان و متحد اسرائیل، ترور شد. در اقدامی تلافی جویانه، حامیان جمیل، غیرنظامیان فلسطینی را در اردوگاههای آوارگان صبرا و شتیلا قتل عام کردند.
تحت فشار دولتهای آمریکا و اروپا و افکار عمومی، دولت اسرائیل نیروهای خود را از بیروت عقب راند. (خروج تقریباً کامل در سال ۱۹۸۵ رخ داد.) این امر باعث شد که دولت ضعیف و بیثبات لبنان قادر به جلوگیری از کنترل و تسلط سوریه بر این کشور یا حضور حزب الله با حمایت ایران که خود را در جنوب مستقر کرده نباشد.
تجربه اسرائیل در لبنان با درسی دردناک که ایالات متحده و بریتانیا بعداً در افغانستان، عراق و لیبی آموختند، مطابقت داشت. مداخلات نظامی به تنهایی اهداف سیاسی را محقق نمیکند. بیرون راندن یک دشمن از قدرت بدون برنامهای قابل اجرا در مورد آینده، به امنیت بیشتر منجر نمیشود.
سخنگویان اسراییل در مورد اینکه در صورت توقف جنگ در غزه چه برنامهای دارند، چیزی نگفته اند. تاکید آنها بر نابودی حماس و سپس ایجاد مرز غیرقابل نفوذتر با منطقه حائل بوده است.
دولت بنیامین نتانیاهو به شدت به یک استراتژی برای ثبات در غزه نیاز دارد تا به امنیت پایدار دست یابد. پس از پایان جنگ، نیاز شدید به کمکهای بشردوستانه و بازسازی وجود خواهد داشت. باید یک تشکیلات موقت ایجاد شود که بتواند نظم را حفظ کند و بر ظهور یک رهبری معتدلتر فلسطینی که بتواند از منافع مردم غزه دفاع کند، نظارت کند.
این پروسه بسیار سختی است. روابط اسرائیل با سازمان ملل آنقدر بد است که تصور اداره سازمان ملل بر این سرزمین دشوار است. کشورهای خلیج فارس و دیگر دولتهای میانه رو عربی تنها منبع قابل تصور بودجه و پرسنل برای انجام چنین وظیفهای هستند. اما این تنها در صورتی اتفاق میافتد که اسرائیل با شیوهای که جنگ را جلو برد و با همکاری با کسانی که ممکن است مایل به تحمل بار پس از جنگ باشند، این امکان را فراهم کند.
در آغاز جنگ ۱۹۸۲ لبنان، مناخیم بگین، نخست وزیر اسرائیل وعده داد که این جنگ ۴۰ سال صلح را به ارمغان خواهد آورد. در این دوره، حزب الله به تهدیدی بسیار قویتر از حماس برای امنیت اسرائیل تبدیل شد. تصمیمات هفتههای آتی تعیین میکند که آیا شهروندان اسرائیل و غزه میتوانند امیدوار باشند که در امنیت زندگی کنند یا در یک چرخه بیپایان خشونت گرفتار بمانند.