محمدفاضلی جامعهشناس که در پنجمین کنفرانس حکمرانی و سیاستگذاری عمومی از علل عقبماندگی ایران خصوصا در دهههای اخیر سخن میگفت به چالشهای موجود در جامعه ایران پرداخت.
به گزارش خبرآنلاین محمدفاضلی جامعهشناس گفت: وضع کنونی جامعه ما محصول دو موضوع است: ابتدا بوروکراسی که به گمان من در ۴۰ سال گذشته، هرچقدر جلوتر آمده، وضع اش بدتر شده است، به این دلیل که اول اینکه نظام گزینش و نظام ایدئولوژی سیاسی دائم یک جناح را نامطلوب شمرده و حذف می کند.
حال با تنگ شدن دایره خودی ها، همان هایی که مانده اند دوباره تقسیم بر دو می شوند، و مدل تقسیم بر دو جلو می رود. این مدل تقسیم بر دو زمانی بروکرات های تحصیل کرده را بیرون انداخته و سپس نوبت به درجه دوها رسیده است.
حالا به جایی رسیده افراد را بر حسب وفاداری و خودی بودن، جذب می کند؛ این که در رشته مربوطه تخصص دارند، مهم نیست. پس ظرفیت انسانی و ظرفیت شناختی اش کاهش یافته است.
او افزود دوم اینکه دائم دستگاه تولید کرده از جمله کشور بیش از دوجین شورای عالی دارد که برخی از آن ها، فاقد قانون هستند، و طبق حکمی ایجاد شده اند. برای برخی از شوراهای عالی از بررسی اعلام جنگ گرفته تا تصویب برنامه درسی جزو اختیاراتشان است.
از این رو کشور باید ۴ شورای عالی داشته باشد، ولی ۲۴ شورای عالی دارد که هرکدامشان به گروه های ذی نفع تبدیل می شوند.
وی تصریح کرد: یک اتفاق دیگر هم که افتاده؛ اولسون کتابی دارد به نام «افول و ظهور ملت ها» که در آن استدلال می کند در دوره ثبات کشورها، به تدریج گروه های ذی نفع رشد می کنند، و گروه های ذی نفع، به مراکز چانه زنی برای تامین منافع تبدیل می شوند.
در حال حاضر ما شاهد انباشت گروه های ذی نفع در عرصه های مختلف در ایران هستیم. آنان اتصالات عمیقی با گروه های قدرت دارند، و زمانی که در عمل در حوزه ای ورود برای اصلاح می کنید، با انبوهی از اصطکاک های گروه های ذی نفع خیلی قوی مواجه می شوید.
او ادامه داد: به عبارت دیگر منطق حکمرانی به تدریج توزیع رانت بین گروه های ذی نفع را جایگزین اقتدار و مشروعیت ناشی از جمهور مردم کرده است؛
به عبارت دیگر، آن اتفاق بزرگی که اصلاحات را با بحران مواجه کرده این است که گروه های ذی نفعی که ما به ازای وفاداری شان، رانت دریافت می کنند، جایگزین جمهور مردم، به عنوان پایگاه خرد و نیروی متوازن کننده و مشروعیت دهنده، شده اند.
این استاد دانشگاه گفت: به عبارت دیگر جمهور دیگر پایه مشروعیت نیست، و پایه بقا به گروه های ذی نفع تبدیل شده است.
گروه های ذی نفع الزاما ایدئولوژیک نیستند. گروه های ذی نفع ممکن است ادای ایدئولوژیک را دربیاورند، ولی اتصالشان به سیستم از مسیر توزیع رانت ها است.
و این ها مخالفان اصلی اصلاحات هستند. و آن جمهور مردمی که باید پشتوانه اصلاحات باشند، در فقدان سرمایه اجتماعی دیگر حضور ندارند تا پشتیبانی از اصلاحات به عمل بیاورند.