عصر ایران ؛ نهال موسوی - روز گذشته خبر کناره گیری مرضیه برومند از مدیر عاملی خانه سینما یک غافلگیری برای اهالی سینما به همراه داشت چون هنوز 8 ماه از قبول این مسئولیت نگذشته که از آن خداحافظی کرد.
این قضیه را هم یادآوری کنیم که قبل از برومند، فرهاد توحیدی در شهریور ماه از دبیری بیستوسومین دوره اهدای جوایز سالانه سینمای ایران (جشن خانه سینما) استعفا کرد.
بعد از انتشار این خبر مرضیه برومند در صفحه اینستاگرامش متنی منتشر کرد و از دلیل آمدن و این تصمیم بر رفتنش نوشت: « من در تاریخ دهم مهرماه از سمت مدیریت عامل خانه سینما استعفا دادم. اما چرا آمدم و چرا رفتم؟
آمدم تا هیئت مدیره را در عبور از بحرانهای سختی که پشت سر گذاشته و همچنان درگیر پیامدهایش بود، یاری کنم. آمدم آغوش باز کنم و خانواده سینما به ویژه جوانها را از افتادن به دامی که از هرسو برایشان گسترده شده به سلامت به در ببرم و نگذارم بیش از این از روح و روانشان هزینه بدهند.
آمدم تا هرآنچه احترام و اعتبار دارم به کار ببندم و از مدیران و مسئولین فرهنگی بخواهم از لجبازی و عناد و بیمهری و رفتارهای تند و اهانتآمیز با هنرمندان مخصوصا با خانمهای بازیگر دست بردارند و به آنان هشدار بدهم؛ راهی که پیش گرفتهاند جز عمیقتر شدن شکافها و نابودی سینما حاصلی ندارد. اما متاسفانه گوش شنوایی نبود، یا بود و تصمیم گیرندگان اصلی کسان دیگری بودند.
آمدم تا با پرهیز از گرفتار شدن در چرخه روزمرگی و برآوردن خواستههای ابتدایی و کوتاه مدت برخی از اعضا، مطالبات اصلی و بنیادین صنوف سینمایی را پیش ببرم و برنامههای کلان هیئت مدیره را که در اولویت خواستههای صنوف هم بود، دنبال و اجرا کنم، اما حاشیهها و حوادث و رویدادهای غمانگیز پیدرپی و جریانات و اختلاف نظرهای درونی خانه سینما منجر به توقف اجرای برخی از برنامههای کلان هیئت مدیره و محول شدن آن به آیندهای نامعلوم شد.
ناتوانی من در درک پیچیدگیها و تناقضهای درونی خانه سینما که در لغو رویداد سالانه موسوم به جشن سینما خود را نشان داد و همچنین خودداری سازمان سینمایی از پرداختهای به موقع تکلیفی به دلایل مختلف مزید بر علت شد و احساس کردم بودن من دیگر نه تنها ثمر ندارد بلکه ممکن است به این نهاد صنفی با ارزش و یگانه آسیب وارد کند، بنابراین استعفای خودم را تقدیم کردم و قول دادم تا تاریخ بیستم آبان همچنان خانه سینما را اداره کنم و به قولم عمل کردم.
برای خانه و خانواده پرافتخار سینما آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم و همچنان در خدمت مردم و فرهنگ و هنر این سرزمین هستم.»
این قضایا بیشتر نشان دهنده این قضیه است که انگار برخلاف آنچه که در ویترین سینمای ایران میبینیم در پشت صحنه چندان اوضاع روبراه نیست و درگیریها و مشکلات زیادی وجود دارد.
حامد مظفری روزنامه نگار و فعال رسانههای سینمایی در این باره نوشت: «این استعفاها را بگذارید کنار کنش های معیشتی خانه سینما در سالهای اخیر که به حداقل رسیده و تقریبا هیچ برنامه معیشتی برای سینماگران تعریف و اجرایی نشده و حتی بخشی از حقالسهم بیمه تکمیلی درمان سينماگران- که تا سه سال قبل توسط خانه پرداخت میشد -هم حذف و خانواده سینما مجبورند هزینه هنگفت برای بیمه تکمیلی خود و همسر و فرزند بپردازند…
[...] خانه سینما یک بار در دولت دوم احمدینژاد، منحل شد، یک بار در دولت اول روحانی، باز شد و حالا ده سال بعد از بازگشایی مجدد، خانه سینما نه منحل شده و نه احدی بنای انحلال آن را دارد ولی بود و نبودش، برای اهالی سینما چندان تفاوتی ندارد.
انفعال چنان گریبانگیر خانه سینما شده که حتی وقتی رئیس سینمای دولت رئیسی در همان ابتدای کار، روسای خانه را به مشورت خوانده و خواهان ارائه برنامه جامع معیشتی میشود باز دو سال میگذرد و حتی در حد هزار کلمه طرح پیشنهادی برای ارتقای معیشت سینماگران به دولت ارائه نمیگردد تا بدنه صنف سینما، تندترین انتقادات را روانه روسای خانه کنند.»
ناگفته پیداست که هئیت مدیره خانه سینما و مسئولان سازمان سینمایی یا وزارت ارشاد با همدیگر چندان هم سو نیستند و تمامی این اتفاقات به اختلافات مابین آنها و افراد دولتی ارتباط دارد.
برای خانه سینما مهمترین قضیه استقلال آن به عنوان یک نهاد صنفی است تا وقتی که این استقلال چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ معنوی رخ ندهد همچنان در بر همین پاشنه میجرخد.
در نوشته مرضیه برومند اشاره شده است که سازمان سینمایی از پرداخت به موقع به خانه سینما خودداری کرده است و این قضیه طبیعتا میتواند به دلایل زیادی باشد از مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی گرفته تا اختلاف نظرات شخصی.
در شرایط کنونی خانه سینما به یک نهاد خنثی و بدون کارکرد تبدیل شده است که حتی از انجام کوچکترین وظایف، مخصوصا در برابر معیشت اعضا ناتوان است.
چه کسی میتواند در این وادی وارد شود و بتواند مثلا بیمه بیکاری هنرمندان سینماگر را حل کند؟ با توجه به رفتن افراد معتدل و میانه روی مانند مرضیه برومند و فرهاد توحیدی انگار این نهاد به یک بن بست همه جانبه رسیده است، متاسفانه.