عصر ایران؛ جمشید گیل - لابد شما هم زياد شنيدهايد يا خواندهايد كه جماعتِ واقعا يا ظاهرا كتابخوان، از زمين و زمان شاكیاند كه چرا مردم ايران كتاب نمیخوانند.
اين افراد هميشه از موضع بالا به مردم (يعنی اكثريت شهروندان) نظر میكنند و به حال آنها افسوس میخورند كه اين همه كتاب خوب و مهم در بازار كتاب داريم ولی شما موجودات نافرهيخته، در طول ماه همهچيز برای خودتان میخريد الّا كتاب.
در لابهلای گفتار انتقادیشان انواع و اقسام تحقيرها را هم نثار خلقالله میكنند. البته از مسئولان و مقامات هم به شدت انتقاد میكنند؛ چون مميزی كتاب را يكی از علل اصلی اعراض مردم از كتاب خواندن میدانند.
از توسعۀ اينترنت در جهان هم دل خوشی ندارند؛ چراكه فضای مجازی و شبكههای اجتماعیاش را هم از متهمان درجهاول كتابنخواندن مردم میدانند.
تا اينجای كار مشكل چندانی نيست. عدهای، كم و بيش، كتاب خواندهاند و به حال ديگران متأسفاند. اگر كار به همينجا ختم میشد، میشد بگوييم اقليتی فرهيخته به حال اكثريت نافرهيخته دل میسوزانند و توهينهای مودبانه و غيرمودبانهشان هم ناشی از دلسوزی به حال ملك و ملت است.
اما مشکل اینجاست که وقتی مردم به خواندن کتابی علاقهمند میشوند و آن کتاب به چاپهای مکرر و تیراژ بالا میرسد، باز همین حضرات صدای اعتراضشان بلند میشود و این بار به جای "مردم" به "کتاب" حمله میکنند و میگویند اگر این کتاب سطحی و پیش پا افتاده و دم دستی نبود، مردم این قدر آن را نمیخریدند.
مثلا همین چند سال قبل، که كتاب بسيار خواندنی و عالمانۀ "انسان خردمند" به بازار آمد، جمع كثيری از مردم كتاب را خريدند و مطبوعات هم مفصلا به آن پرداختند. در داخل و خارج كشور هم نخبگان و اهل فكر از كتاب تعريف و تمجيد كردند. تحسين بزرگان و تشويق ديگران، كتاب را گل سرسبد بازار نشر كرد و آن را در مكانها و در دست افرادی میديدی كه انتظارش را نداشتی.
خلاصه، انسانهای خردمند "انسان خردمند" را خريدند و خواندند و دربارهاش اينجا و آنجا حرف زدند و نظر دادند و بحث كردند.
اما برخلاف انتظار، همان افرادی كه تا ديروز مردم را تحقير میكردند كه چرا كتاب نمیخريد و نمیخوانيد، اين بار از در تحقير كتاب "انسان خردمند" درآمدند و در لحن و محتوای كلامشان اين مفروض و مدعا موج میزد كه اگر اين كتاب، كتاب خوبی بود، اين همه خواننده پيدا نمیكرد.
در واقع اين حضرات مدعی كتابخوانی، وقتی كه فهميدند جمع قابل توجهی از مردم مشغول خواندن "انسان خردمند" هستند، جوری به اين كتاب نگاه كردند كه گويی يكی از رمانهای دانيل استيل است. در حالی كه خواندن این كتاب برای ارتقای سطح دانايی همین دوستان از نان شب واجبتر بود!
در پسِ تحقير كتاب "انسان خردمند" چيزی جز نفرت از عامۀ مردم نهفته نبود. در اواخر دهۀ 1370 نیز، وقتی که بسیاری از مردم کتاب "جامعهشناسی نخبهکشی" را خریدند، برخی از حضرات جامعهشناس که تا دیروز شاکی بودند مردم ایران چرا اهل مطالعه نیستند، از اقبال مردم به کتابی در حوزۀ کاری خودشان ناراحت شدند!
در واقع عامۀ مردم اگر كتاب نخوانند، تحقير میشوند. اگر هم كتاب بخوانند، چون منفور جماعت خودبرتربين هستند، گزك به دست اين فضلا میدهند كه اين يا آن كتاب را تحقير كنند.
در حقیقت این گروه از نخبگان، شاید بدون اینکه واقف باشند، معتقدند مردم نباید کتاب بخوانند. اگر مردم کتاب نخوانند، اولا تداوم نخبگی این افراد در جامعهای که فرهنگ کتابخوانی در آن رواج ندارد، تضمین میشود، ثانیا مردم نقش کیسهبوکس این حضرات را پیدا میکنند، ثالثا این نخبگان همیشه میتوانند بگویند مردم علت اصلی مشکلات این جامعه هستند چونکه کتاب نمیخوانند.
تا وقتی که اکثریت مردم کتابخوان نباشند، میتوان آنها را حشراتی دانست که قدر حضرات را ندانستهاند. و این یعنی مسئولیت مشکلات کشور، نهایتا با مردم است. بنابراین اگر مردم گاهی ناپرهیزی کردند و به کتابی روی خوش نشان دادند، باید آن کتاب را بیارزش کرد که فرهنگ مطالعهگریزی همچنان به قوت خود باقی بماند!
باز جای شكرش باقی است كه حافظ معاصر ما نيست؛ وگرنه این منتقدان ديوانِ او را هم سكه يك پول میكردند كه چرا دست اقبال مردم به دامانش چنگ انداخته است!
به هر روی، به نظر میرسد که مسئلۀ اصلی كتاب نخواندن مردم نيست؛ مسئلۀ اصلی خود مردم هستند؛ عامۀ مردم. اگر اكثريت مردم به مطالعه رغبت نشان دهند، عدهای از كتاب خواندن مردم بيزار میشوند. اگر اكثريت مردم تريبون داشته باشند برای بيان نظراتشان، جمعی از حق حرف زدن مردم بيزار میشوند.
نيك پيداست كه برخی عادت كردهاند مردم فقط بيايند شعار بدهند و با شعارهایشان آنها يا سياستمداران محبوب آنها را تاييد كنند. اگر كار مردم از شعار دادن به نظر دادن بكشد، اين افراد كموبيش شاكی میشوند.
میفرماييد نظرات مردم پخته نيست؟ سلمنا. ولی مگر نه اينكه پختگی فكری در گرو مطالعه است. پس چرا وقتی همين مردم به مطالعۀ کتابهای مهم و جدی هم روی خوش نشان میدهند، كلامتان لبريز از ترديد و تحقير میشود؟
ي عنی مردم فقط بايد شنوندۀ افاضات و خوانندۀ مقالات و شعاردهندۀ اجتماعات و ائتلافات شما باشند؟ و همين كه به كتابی روی خوش نشان دادند يا در فضايی آزاد اظهار نظر كردند، حق دارید جوری دربارهشان قلم بزنيد و چنان كريه ترسيمشان كنيد كه زبان حالشان بشود اين بيت سعدی؟
كه ای نيكبخت اين نه روی من است
وليكن قلم در كف دشمن است