فرهیختگان نوشت : برنامه «چند روایت معتبر» یکی از آخرین برنامههای خود را به دغدغه سقط جنینهای معلول و انتقاد به طرح غربالگری اختصاص داده است. در بخشی از برنامه از میهمان که تجربه چهار بار سقط جنین دارد سوال میکند با فرض معلول بودن یکی از این چهار تا جنین ازدستداده باز تصمیم به نگه داشتنشان میگرفتی یا نه؟
هر محتوایی فرم متناسب با خودش را لازم دارد. سقط، موضوعی نیست که برایش مسابقه و جنگ طراحی کنیم و از مخاطب بخواهیم حدس بزند کدام شرکتکننده زن تجربه سقط داشته یا نه؟ این مدل برنامهسازی، یعنی فرد هنوز متوجه نیست درباره چه دغدغهای حرف میزند.
خیلی از مخاطبان این برنامه زنان و مادرانی هستند که به دلیل نارساییهای بسیار شدید و طبق نظر مرجع تقلید مجبور به سقط جنین خود شدهاند. به این فکر کردهاید که این برنامه چه بار روانی عمیقی برای این زنان به دنبال دارد؟
زنان در این برنامه از خصوصیترین تجربه خود حرف میزنند. تجاربی که حتی شاید در هر جمع زنانهای از آن صحبت نکنند. این چه استاندارد دوگانهای است که هر وقت لازم باشد از تن و جسم زن، خیلی عریان و بدون حد و مرز میشود حرف زد و در جایی دیگر، برچسب بیحیایی و هنجارشکنی به آن زده میشود؟
مگر فرزند معلول داشتن یا نداشتن در اختیار ماست که بخواهیم بین این دو گزینه دست به انتخاب بزنیم؟ در کشوری که سقط غیرقانونی است و طبق شرایطی میتوان دست به سقط شرعی زد، اصلا این دوراهی چه معنی دارد؟ کسی که به دنبال سقط غیرشرعی باشد اصلا این دوراهی برایش معنی ندارد!
چند صد سقط جنینها در کشور بهخاطر معلولیت و نارسایی هستند؟ چقدر این مشکل فراگیر است که لازم باشد چنین برنامهای با این محتوا و با این فرم ساخته شود؟ چرا باید برنامهای در انتقاد به طرح غربالگری ساخته شود و میهمانان و برنامهسازان یکطرفه به این طرح بتازند؟ اصلا خروجی این برنامه چیست؟ مخاطب قرار است بعد از تماشای این برنامه دیگر به سراغ طرح غربالگری نرود؟ای کاش قبل از برنامهسازی این سوالها و دوگانهها را با خود حل کنید؛ بعد آن را به خورد مخاطب بدهید!