عصر ایران ؛ کاوه معینفر - فیلم قاتلان ماه کامل آخرین ساخته مارتین اسکورسیزی چند روز است که در دسترس مخاطبان جهان سینما قرار گرفته است و با 2 فیلم اوپنهایمر و باربی احتمالا رقابت سختی در به دست آوردن جوایز اسکار امسال خواهد داشت.
فیلم اسکورسیزی بر اساس یک کتاب معروف به همین نام اثر دیوید گرن ساخته شده است و بر روی بخشی از تاریخ آمریکا در دهه 20 قرن بیستم دست گذاشته است که درباره شرایط و زندگی آن دوران بحث و نظر فراوانی همیشه وجود دارد و البته همچنان بخشی از آن تاریک و ناشناخته باقی مانده است.
مارتین اسکورسیزی یکی از بزرگترین سینماگران تاریخ سینماست که هنوز دارد فیلم میسازد و از این نظر برای علاقمندان سینما واقعا همین فیلم ساختن او موهبتی است.
اسکورسیزی را از هر لحاظ میتوان یک از بزرگان سینما دانست، یکی از کسانی است که بر زبان و ادبیات جهان سینما تاثیر گذاشته است حال چه با آثاری که خلق کرده است مانند فیلمهای: راننده تاکسی، گاو خشمگین، رفقای خوب، کازینو، جداافتادگان و ... و هم به لحاظ خدمات ارزندهای که برای احیای فیلمهای کلاسیک تاریخ سینما و ترمیم و انتشار مجدد آنها انجام داده است.
فیلم قاتلان ماه کامل یک ضیافت تمام و کمال تصویر و صداست از رنگ و نور، طراحی صحنه و لباس گرفته تا موسیقی متن فیلم، بازی بازیگران و ... برای سینما یک استاندارد بالای رعایت تمام آنچه است که در سینما وجود دارد اما متاسفانه یک ضعف بزرگ و مهلک دارد.
در این نوشتار سعی بر آن دارم که به گونهای مختصر آنچه مد نظر است را بنویسم، اگرچه سعی میکتم تا سر حد امکان قصه فیلم را لو ندهم اما احتمال دارد که همین چند سطر هم بر نوع فیلم دیدن شما تاثیر بگذارد، اگر دوست ندارید ادامه مطلب را نخوانید.
آن ضعف بزرگ که اشاره شد فیلمنامه فیلم قاتلان ماه کامل است. اگرچه زمان فیلم 206 دقیقه است اما از اساس این قصه و این داستان کشش چنین زمانی طولانی را ندارد.
مشکل اصلی این است که قصه بسیار نحیفتر از آن همه عظمتی است که در فیلم شاهد آن هستیم. من کتاب منبع نوشتن این فیلمنامه را نخواندهام اما قصه فیلم یک داستان تکراری ساده و کلیشهای است که یک نفر با تحریک و حمایت داییاش چشم طمع به پول و دارایی یک زن متمول سرخ پوست دارد.
برای چنین قصهای یا باید بر اساس پیچیدگیهای داستانی و معمایی شدن اتفاقات و کشف راز و رمزها به جلو رفت یا بر اساس شخصیتهای پیچیده، جذاب و چند لایهای که که هر ان امکان دارد مخاطب را غافلگیر کنند، و با توجه بر این چنین شخصیتهایی ما را منتظر اتفاقات بعدی داستان میگذارد. اما متاسفانه در فیلم اسکورسیزی هیچ کدام از این رویکردها را شاهد نیستیم.
قصه از همان 10 یا 15 دقیقه اول تکلیفش روشن است و تا پایان 206 دقیقه هم هیچ چیز دیگری بر آن اضافه یا کم نمیشود. شخصیتهای داستان هم از اول تا آخر همان خواهند ماند که هستند، بدون هیچ فراز و فرودی یا تغییری در جریان اتفاقات و ...
از 3 شخصیت اصلی یعنی لئوناردو دیکاپریو در نقش ارنست بورکهارت، رابرت دنیرو در نقش ویلیام هیل و لیلی گلداستون در نقش مولی بورکهارت گرفته تا شخصیتهای فرعی مانند برادر بورکهارت یا پلیس تام وایت، دادستان لیوارد و ... این اندازه از تک بعدی و تخت بودن شخصیتها واقعا برای چنین فیلمی حیرت انگیز است!
در معرفی و شناخت آن ساکنان بومی و سرخپوست شهر اوسیج هم به همین اندازه ساده و حتی تک جملهای و بدون هویت است. حتی در معرفی و شناخت زنی مانند نقش مولی بورکهارت هم بسیار کم میگذارد.
فیلم اسکورسیزی به لحاظ فرم چه دیداری و چه شنیداری یک دستاورد بزرگ است اما متاسفانه به لحاظ موضوع و از آن مهمتر حس و احساسی که قرار است به مخاطب بدهد کاملا خنثی است.
یک سکانس یا لحظهای در فیلم نیست که زیر گلوی تماشاگر را بگیرد و او را با پیچیدگی موقعیت پیش رو مواجه کند. در صورتی که خود اسکورسیزی در فیلمهای چون راننده تاکسی، گاو خشمگین یا حتی در فیلمهای متاخر او دارودستههای نیویورکیها و گرگ وال استریت استاد خلق چنین لحظاتی است.
شاید دوستداران اسکورسیزی تاب چنین حرفهایی را نداشته باشند اما واقعیت این است که من هم عاشق اسکورسیزی و یک عمر فعالیتهای سینمایی او هستم اما زرق و برق و جاه طلبی بسیار بلند فیلم قاتلان ماه کامل باعث نمیشود که ضعف اساسی آن از مقابل چشمم دور بماند و اتفاقا این اتفاق باعث میشود که دریغ و افسوس بخورم برای این همه زحمت و تلاش برای فیلمنامهای که واقعا چنین پتانسیلی را ندارد.
قطعا در اسکار امسال فیلم قاتلان ماه کامل حداقل 4 یا 5 جایزه را بدست خواهد آورد ولی بسیار بعید است که جایزه بهترین فیلم را ببرد. البته به دلیل مسائل ضد نژاد پرستی و توجه به سرخپوستان و زندگی آنها امکان دارد که برنده بهترین فیلم هم بشود.
اما احساس می کنم امسال باربی همه را شگفت زده خواهد کرد، باید دید.
اما فیلم قاتلان ماه کامل را که میدیدم نزدیک بود ۳ بار خوابم بگیرد. همینقدر داستان و شخصیتهای غیر جذاب.
جذابیتهای بصری و صوتی (بدون جذابیت داستانی) هم نهایتاً نیم ساعت ارزش دیدن داشته باشد. نه ۳ ساعت!
از لحاظ صوت و تصویر و بازی خصوصا دنیرو و بقیه و .... چیزی کم نداره اما واقعا فیلمنامه ضعیفه. من با اینکه کتاب را خوانده بودم و پادکست علی بندری را هم شنیده بودم ، منتظر یه داستان پر تعلیق و کشش دار بودم اما.... نبود
نه تونسته شبیه مستند تاریخی در بیاره (که آدم حس کنه واقعیت تاریخی دنبال میشه) نه یه درام که آدم حس حالا یه داستانه ساخته پرداخته ذهنه ولی جذابه ... بنظرم باید تاریخی تر میکرد با اینهمه زمان طولانی
ضمن تشکر از نقد نویسنده محترم، نکاتی چند به استحضار می رسد:
1- از نقد نویسنده مشخص است که ایشان اصلا موضوع قبیله اوسیج را کامل مطالعه نکرده و هیچ اطلاعی از نحوه رخداد این ماجرا ندارد.
2- عظمت این داستان آنجا مشخص می شود که تازه واردان به آمریکا برای اینکه سرخپرستان را متمرکز و به خوبی تحت کنترل قرار دهند و همچنین زمین های حاصلخیز آنها را تصاحب کنند آنها را به سمت مرکز و غرب آمریکا جایی که خشک و بی آب و علف است راندند تا نابود شوند اما خداوند بزرگ از زیر زمینی که به آنها واگذار شد نفت را فوران داد و اینگونه آنها ثروتمند شدند که اصلا آمریکایی ها چنین کشفی در آن منطقه را به مخیله خود راه نمی دادند.
3- روش های نابودی قوم اوسیج خیلی زیاد بوده اما روشی که ویلیام هیل بکار برد، نه برای از بین بردن یک نفر سرخپوست که او داشت تقریبا چندین خانواده را می کشت تا به ثروت هنگفت آنها برسد و اتفاقا خوب پیش می رفت تا اینکه مولی تصمیمی بس حیرت انگیز گرفت و به نیویورک رفت و توجه رییس جمهور سرخپوستان را به سمت اوکلاهاما دوخت و این زمینه ارسال یک تیم تحقیقاتی و رسوایی ویلیام هیل شد. کما اینکه در داستان دیدیم چندین نفر کارگاه منطقه ای را به راحتی سر به نیست کردند تا جنایت آنها افشا نشود.
3- زمانی که من این داستان را خواندم (قبل از انتشار این فیلم) اولین چیزی که به ذهنم رسید اینکه چطور می شود این داستان را به فیلم تبدیل کرد و وحشی گری آمریکایی ها را در این فیلم به تصویر کشید که کارگردان محترم به خوبی این کار را انجام داد.
4- نویسنده محترم اذعان داشته "یک سکانس یا لحظهای در فیلم نیست که زیر گلوی تماشاگر را بگیرد و او را با پیچیدگی موقعیت پیش رو مواجه کند". به نظر من یک هنر یک کارگردان حرفه ای این است که نباید سبکی که در این فیلم قابلیت پیشبرد ندارد را ادامه دهد. اتفاقا ایشان مسیر داستان را خیلی جادویی پیش برده و تا آخر فیلم هیجان فیلم حفظ می شود.
در پایان خوشحال خواهم شد اگر نویسنده آن سطور نظرات مرا بخواند. سپاس
جالبه شما میگید فیلمی با این مدت زمان باید حتما معمایی باشد. شما که خودتونو طرفدار اسکورسیزی معرفی میکنید و فیلمهایی مثل راننده تاکسی، رفقای خوب، گاو خشمگین و کازینو رو مثال میزنید میشه بفرمایید کدوم یکی از این فیلم ها علی رغم مدت زمان بلندشون تم معمایی داشتند؟؟ یا معمایی نبودن و زمانشون کوتاه بود؟؟؟
کلیت حرفتونو رد نمیکنم اما به نظرم دلایلتون برای استدلالتون اشتباه هست. اسکورسیزی یک فیلم تاریخی براساس داستان واقعی ساخته و بسیاری از بینندگان از قبل از دیدن فیلم هم داستان فیلم رو میدونستند. مسئله به تصویر کشیدن یک برهه تاریخی در خلال رخدادهای واقعی در آمریکا بوده و کارگردان قصد به تصویر کشیدن این موضوع رو داشته و از اول هم قصد نداشته برای شما هزارتو طراحی کنه.
از اسکورسیزی بزرگ دیگر شاهکاری نخواهیم دید
به نظر من آقای کاوه معین فر، فیلم اسکورسیزی را درست تماشا نکرده اند و یا اینکه جسارتا از فیلمنامه چیزی سرشان نمی شود. نقدهای معتبر سینمای جهان را بخوانید. ممنون