عصر ایران؛ سجاد بهزادی - آلبرکامو نویسنده فرانسوی بود که یک بار نیز برنده جایزه ادبی نوبل شد. او در الجزایر تحت استعمار فرانسه متولد شد. کامو رنج های زیادی به چشم دیده بود و در توصیف رنج این چنین می نویسد:" تسلای این جهان این است که رنج مدام و پیوسته وجود ندارد! غمی میرود و شادی باز زاده میشود. اینها همه در تعادلاند. این جهان، جهان جبرانهاست..."
بشر همچنان گرفتار رنج های زیادی است. جنگ هایی که به نسل کشی منجر می شود و زخم هایی که برای همیشه با او می ماند. نشانه های آرامش پایدار برای بسیاری از جوامع کم رنگ تر از گذشته شده است و اندوه و ترس و رنج همچنان باقی است. جالب اینکه کسانی هم که در جهان امروز ما رنج میگسترانند، این کار خود را برای زندگی بهتر وجهانی صلح گونه تر توجیه می کنند.
در پس این رنج ها در نهایت صلح وشادی پدید می آید اما گناه آن نسل هایی که از رنج می میرند و شادی را به چشم نمی بینند چیست؟یک روز شکم ها سیر می شوند اما تکلیف گرسنگان امروز چیست؟
وقتی سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) و برنامه جهانی غذا، گزارش شاخص جهانی گرسنگی را منتشر کرد، همه دیدیم که این رنج و درد برای طبقات زیادی از جوامع به شکل اندوهناکی چقدر صعودی است.این گزارش تاکید کرده بود"جهان در حال دور شدن از هدف پایان دادن به گرسنگی، ناامنی غذایی و سوء تغذیه تا سال ۲۰۳۰ است وآمار گرسنگان جهان به یک میلیارد نفر نزدیک می شود."
رنج گرسنگی و آسیب های فقر و تهیدستی، گاهی کمتر از مرگ نیست. ناامنی هم مهم ترین عامل رنج بشر امروز شده است. همان امنیتی که در ابتدا مبنای شکلگیری دولت و مشروعیت حکومت (یا حکمرانی) بود، امروز به چالش رفته است و بخش بزرگی از جوامع به خاطر نامنی در رنج هستند وقدرت های جهانی نیز در موارد فراواتی خود عامل این ناامنی می شوند.
در تازه ترین شاهد این مدعا، تمام جهان در یک سوی داستان، از آتش بس در غزه و توقف رنج ومرگ بی مانند کودکان حمایت می کنند اما امریکا به تنهایی مانع صلح می شود و آن را وتو می کند.
جهان امروز به خاطر رقابت قدرت های جهانی ناامن تر از همیشه شده است. این را فرانک والتر اشتاینمایر، رئیس جمهوری آلمان مدتی پیش در سخنرانی کنفرانس امنیتی مونیخ نیزگفته بود. او با اشاره به آنچه رقابت "قدرتهای بزرگ" نام برد گفته بود " آمریکا، روسیه و چین جهان را ناامنتر کرده اند و به بیاعتمادی و عدم امنیت جهانی دامن می زنند."
بسیاری از جوامع امروز، همچنان وارث رنج های بی شمارند و معلوم هم نیست که انتقال این رنج ها به نسل های بعدی متوقف بماند. فقط می دانیم به قول آلبرکامو، این رنج ها ماندنی نیستند و یک روز سهمی از صلح وشادی به آنها نیزخواهد رسید و رها خواهند شد. کتاب های آسمانی هم وعده داده اند"مترس و اندوهگین مباش! ما تو را رهایی میبخشیم" (33 عنکبوت).
رنج ها نمی مانند اما تا رسیدن به لذت رفاه، شادی و توسعه، معلوم نیست چقدر باید در انتظار باشیم. هنر نظام حکم رانی کاستن از این دوران گذار است. کاستن از دوران رنج و رسیدن زودتر به لذت زندگی. قرارمان هم نباشد صورت مسئله را پاک کنیم و رنج های جامعه را هم بنا به میل مان تقلیل دهیم. یعنی اگر انبوهی از مردم به خاطر رنجی مضاعف، فرار را از قرار ترجیح می دهند و از کشور می روند نباید این پدیده را وارونه معنا کرد.
رنج مدام ما به خاطر اینست که تلاشی برای رهایی از وضعیت نمی شود. عده ای اصرار دارند که رنج همراه همیشگی جامعه باشد در حالی که باید پذیرفت تمام هستی در تغییر، تحول و بی قراری است. کسانی که ثبات و قرار وضعیت فعلی را برای جامعه می خواهند و دوران گذار را طولانی می کنند، نمی دانند و یا نمی خواهند بدانند که جامعه را متحمل اضطراب و رنج مضاعف می کنند.
رنج ها نمی مانند و بی قراری و تلاش، برای ثبات رنج ها برای همیشه هم بی فایده است. به قول مولانا "جمله ی بی قراری ات از طلب قرار توست/ طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت..." معنای این حرف مولانا این است که علت بی قراری های ما از قرار جویی و ثبات طلبی های ما نشأت می گیرد و تا دنبال " ثبات" و " قرار" هستیم ، متحمل اضطراب و رنج می شویم؛ اما اگر طالب بی قرار باشیم و اذعان کنیم که همه چیز در معرض تغییر و تحول است آن گاه به آرامش دست خواهیم یافت.