عصر ایران؛ سجاد بهزادی - به باور " ارویندیالوم" نویسنده آمریکایی، کسانی هستند که با حجم زیادی از زندگی نزیسته به مرگ نزدیک میشوند. این روایت زندگی بسیاری از ما ایرانیان است.
مرکز رصد جمعیت سازمان ثبت احوال کشور، به تازگی اعلام کرده است" در ۹ ماهه امسال میانگین سنی فوتشدگان در کشور برابر با ۶۶ سال بوده است که در بین استانها بالاترین میانگین سن مربوط به استان گیلان با ۷۱ سال و کمترین مربوط به استان سیستان و بلوچستان با ۵۰ سال است.
واقعا چرا ما زود می میریم و به قول " ارویندیالوم" با حجم زیادی از زندگی های نزیسته به مرگ نزدیک می شویم؟ متوسط عمر مردم ما و سن امید به زندگی در ایران چه نسبتی با میانگین جهانی دارد؟
از طرفی کیفیت زندگی شاید مهم تر از طول زندگی باشد. گیرم امید به زندگی در جامعه ما ۹۰ سال و میانگین سنی فوت شوندگان هم ۱۲۰ سال باشد. ما این میزان عمر را با چه
کیفیتی سپری می کنیم؟ بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که جامعه ایرانی سال هاست با فقر زندگی نجیبانه ای دارد و در واقع به خاطر گذران زندگی روزمره خود، به نوعی فقر را مدیریت می کند.
مثلا در روزهای اخیر، آمار تازهای از مصرف سرانه گوشت قرمز در بین خانواده های ایرانی اعلام شده که بسیاری آن را بهتآور توصیف کردهاند.
گفته می شود "مصرف سالانه گوشت قرمز برای هر نفر در ۳ دهک فرودست جامعه، فقط ۷۰۰ گرم است! به عبارتی هر ایرانی متعلق به سه دهک کمدرآمد که از قضا بخشی از مزد و حقوقبگیران شاغل و بازنشسته نیز در همین گروه قرار میگیرند، در هر سال یک کیلوگرم گوشت قرمز هم مصرف نمیکنند.
این در حالی است که براساس آمارها در سال ۱۳۹۰ سرانه مصرف گوشت قرمز در کشور ۱۳ کیلوگرم بوده است. یعنی در آن زمان هر ایرانی در طول سال، ۱۳ کیلوگرم گوشت قرمز مصرف میکرده است."
جالب این که ما هنوز گرفتار قحطی و اقتصاد "مالتوس" گونه هم نشده ایم؛ اما با این حال زود از پای درآمدیم و با حجم زیادی از زندگی های نزیسته به مرگ نزدیک می شویم.
اگر پیش بینی و "نظریه مالتوس" یک روز درست از آب در بیاید و فرمول رشد کشاورزی در این کره خاکی با فرمول رشد جمعیت نامتوازن شود و به دنبال فزونی جمعیت و کاهش تولیدات کشاورزی و بی تعادلی ایجاد شده؛ قحطی، جنگ ومرگ ومیر افزایش یابد، آن گاه وضعیت از این که هست برای جامعه ایران بسیار ناگوارتر خواهد شد و ما از بسیاری از مردمان جهان به پایان زندگی نزدیک تر خواهیم بود.
این روزها از پیری جمعیت در ایران زیاد سخن به میان می آید؛ در حالی که از پیری جامعه وبی انگیزه بودن افراد در سنین جوانی کم تر سخنی گفته می شود. چه بسا اینکه گزاره دوم، یعنی بی انگیزگی و پیری جامعه در سنین جوانی، خود می تواند مهم ترین عامل خلق گزاره اول، یعنی پیری جمعیت در ایران باشد.
در یکی از جدی ترین نگرانی ها ، حجتالاسلام درویشیان بازرس ویژه رییس جمهور اعلام کرده است "ما در یک تله بسیار بحرانی جمعیت گرفتار شدیم و اگر در پنج سال آینده نتوانیم از این تله عبور کنیم وضعیت بسیار اسفناکی در آینده خواهیم داشت، و در آینده بحرانی مهمتر از بحران جمعیت نداریم. درست است ناترازی گاز و آب به عنوان بحران مطرح شده است اما بحران پیری جمعیت، سرآمد همه بحرانها است."
بله این هشدار جناب بازرس بسیار جدی است و جمعیت پیر و عدم رشد جمعیت برای هر کشوری می تواند یک زنگ خطر و بحران مهمی تلقی گردد.
اما چگونه جامعه ای را که میانگین عمر مردمانش اینقدر کوتاه است و با حجم زیادی از زندگی های نزیسته به مرگ نزدیک می شود، می توان تشویق به داشتن فرزند بیش تر کرد؟
وجود و حضور ما در این هستی، تنها به خاطر زنده ماندن و مردن پس از چند سال زندگی نیست. بلکه ما هستیم تا با آرامش، زندگی با کیفیتی داشته باشیم.
وقتی گذران عمر با کیفیت باشد، هر چه بیش تر، بهتر. باید اراده فردی ما ایرانیان، تنها برای بقا در این عالم نباشد. تلاش برای بقا می بایست با امنیت و توسعه پایدار متوازن باشد و همه ما از زندگی خود لذت ببریم.
بنظر می رسد جمعیت انبوهی از جامعه ایران، امروز خود را در وسط
فلاکت (Misery index) می بینند و هر چقدر دست وپا می زنند، زندگی برایشان روان نمی شود. وقتی فرد خود را در فلاکت می بیند دیگر کوتاهی و درازای عمر برای او چه فرقی می کند.
شاخص فلاکت همان در هم آمیختگی نرخ تورم و نرخ بیکاری است. شاخص فلاکت همان سطح پایین رفاه و رنج مضاعف است. ارقام هر دو رکن این شاخص در جامعه امروز ایران، بسیار نگران کننده است.
نظام حکم رانی اگر می خواهد جمعیت فزونی یابد یا اینکه جامعه را در حسرت زندگی نزیسته خود نگذارد، می بایست نمودار شاخص فلاکت را مهار کند. نموداری که هزار نکبت از آن می بارد.
وقتی فلاکت باشد، نا امیدی هست؛ خودکشی هست و سایه مرگ بر زندگی ما سنگین تر از همیشه احساس می شود و آن گاه هیج بعید نیست ، مرکز رصد جمعیت سازمان ثبت احوال کشور، چند سال دیگر میانگین سنی فوتشدگان جامعه ایرانی را به جای ۶۶ سال ۵۵ سال اعلام کند.