محمود دولتآبادی با نوشتن دهها کتاب، که بلندترین و مهمترین آن «کلیدر» است، توانست جایگاهی والا در ادبیات ایران پیدا کند و نامش همواره جاودان باقی بماند.
1. معرفی کتاب «کلیدر» نوشته محمود دولتآبادی
هرکسی که حتی محمود دولتآبادی را نشناسد، نام کتاب ده جلدی «کلیدر» او را حتما شنیده است. کتاب «کلیدر» بلندترین رمان فارسی است. محمود دولت آبادی نوشتن کتاب «کلیدر» را در سال 1347 شروع کرد و 15 سال زمان برد تا بتواند در 2836 صفحه چنین اثر چشمگیری را خلق کند.
جالب این است که در کتاب کلیدر، همه چیز از سبزوار شروع میشود بعد به نیشابور و تربت حیدریه کشیده میشود. داستان جلد اول «کلیدر» با زنی به نام مارال شروع میشود و رفته رفته با عمه بلقیس و فرزندان عمهی مارال آشنا میشویم.
شخصیتهای کتاب «کلیدر» بهقدری جاافتاده و عمیق در دل این کتاب نشانده شدهاند، گویی که سالها در این جهان زندگی کردهاند و دولتآبادی آنان را از لابهلای تاریخ بشریت بیرون آورده است. اما، وقتی از دور به عمق کتاب «کلیدر» وارد میشویم، تصویری از مرگ میبینیم که رودروی اشتیاق شخصیتها به زندگی کردن قرار میگیرد. مجموعه کتاب «کلیدر» را انتشارات فرهنگ معاصر در سال 1399 تجدید چاپ کرده است.
بخشی از کتاب «کلیدر» نوشته محمود دولت آبادی
ما را مثل عقرب بار آوردهاند؛ مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین برمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را میگزیم. بخیلیم؛ بخیل! خوشمان میآید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان میآید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را میجود.
2. معرفی کتاب «جای خالی سلوچ» نوشته محمود دولت آبادی
کتاب «جای خالی سلوچ» آینهای است که درون محمود دولت آبادی را به ما نشان میدهد. این کتاب به زیبایی توانسته است تصویری از واقعیت یک انسان که در یک جامعه زندگی میکند را به ما نشان دهد. کتاب «جای خالی سلوچ» دو شخصیت اصلی دارد؛ یکی مرگان، زنی تنها که زندگی تباهشدهای پیش چشمهایش میبیند و دیگری سلوچ، که کوچ کرده و لابهلای خطوط کتاب پنهان شده است.
سلوچ ناگهان قصد عزیمت میکند و مرگان را تنها میگذارد. اما چرا؟ این تنها مرگان نیست که به نبود سلوچ واکنش نشان میدهد، هرکه پیرامون او است نیز درگیر جزر و مدهایی است که زندگی مرگان را در بر گرفته. سیر اتفاقات کتاب «جای خالی سلوچ» به قدری سریع رخ میدهد که ما نمیتوانیم باور کنیم روح مرگان از این منجلاب سالم بیرون بیاید.
چیزی نیست که مرگان تجربه نکند، او حتی با تجاوز روبهرو میشود و رد دستهای سرد سرنوشتی شوم بر روی بدنش باقی میماند. کتاب «جای خالی سلوچ را به تمام کسانی که میخواهند معنای واقعی ادبیات و رمان خواندن را درک کنند، پیشنهاد میکنیم. نشر چشمه کتاب «جای خالی سلوچ» را در سال 1400 به چاپ رسانده است.
بخشی از کتاب «جای خالی سلوچ» نوشته محمود دولت آبادی
آیا باور کردنی است که زمین و زمان در یک آن بایستد؟ نه! بازتاب پندار، گاه در آدمیزاد این وهم را ایجاد میکند. و این همان دمی است که پیوند تو با دنیا به سر مویی بسته است. تا جدا شدن، دمی باقی است! این است که در اوج گداختن، احساس سکون داری. سکون تمام. اما زمان نایستاده است.
3. معرفی کتاب «اوسنه بابا سبحان» نوشته محمود دولت آبادی
کتاب «اوسنه بابا سبحان» نوشته محمود دولت آبادی یکی دیگر از رمانهای قابل توجه او است که مسعود کیمیایی از آن فیلم «خاک» را ساخت. داستان کتاب «اوسنه بابا سبحان» درباره پیرمردی فقیر به نام سبحان است که سعی دارد جلوی اتفاقات در حال وقوع بر سر یک زمین کشاورزی را بگیرد. داستان از این قرار است که دو پسر سبحان به نامهای صالح و مسیب بر روی زمینی کار میکنند که متعلق به بیوهای ثروتمند است.
صالح زنی دارد که گویی بر سر او دعوا است. شوکت، همسر صالح، همان زنی است که غلام نیز زمانی او را دوست داشته. حالا دعوا بر سر زمین، آتش کدورتهای گذشته را شعلهورتر میکند، تا جایی که غلام، صالح را میکشد.
اما، پس از ارتکاب این جنایت، تعادل روحی خود را از دست میدهد. در تمام این دوران سبحان سعی دارد جلوی اختلافات را بگیرد، اما بهنظر میرسد که نوری بر این کدورتها تابانده نخواهد شد. این کتاب را انتشارات نگاه جدیدا به چاپ رسانده است.
بخشی از کتاب «اوسنه بابا سبحان» نوشته محمود دولت آبادی
شوکت پای در یله شد. سرش گیج بود؛ دلش شوری میشد، چشمهای سیاهی میرفت و شیرینی درد را در همه رگ و پیاش حس میکرد. دیگر آنقدرها به ماهش نمانده بود. حتی از بیست و پنج روز هم کمتر. و او روز میشمرد. پسر بود؟ انشالله!
4. معرفی کتاب «سلوک» نوشته محمود دولت آبادی
کتاب «سلوک» را محمود دولت آبادی در دهه هفتاد نوشت. این کتاب به زیبایی روشن میکند که محمود دولت آبادی درباره زن و عشق چه در سر میپروراند. او با خلق شخصیتی به نام قیس داستان مردی خودشیفتهای را دنبال میکند که زن را موجودی برای لذتبخشی به مرد در نظر میگیرد.
در باور چنین شخصیتی، اگر یک زن، زمانی تصمیم به جدایی بگیرد، سرنوشتی به جز مرگ در انتظارش نخواهد بود. این است تصویری که مرز باریک میان عشق و نفرت را نشان میدهد. از این رو داستان رمان «سلوک» به جایی میرسد که قیس سفارش ساخت یک تیغ را در سر میپروراند تا جان این زن را بگیرد. در کتاب «سلوک» داستانها به صورت موازی پیش میروند و زمان و مکان به رقص میآیند. نشر چشمه کتاب «سلوک» را در سال 1402 تجدید چاپ کرده است.
بخشی از کتاب «سلوک» نوشته محمود دولت آبادی
به زنی میاندیشم که چون از درون من میرفت، یک چاه بی کبوتر در من به جا گذاشت از خود، یک چاه سرد و تاریک، همانچه در اصطلاح آسان میشود به لغت و گفته میشود خلاء. ستون درون من تهی خود را به جا گذاشته است و چه سرد و مبهم و تاریک است آن. تابش خورشید در ستون بلورین کجا و پژواک درد در پیچهای پرمخافت چاه؟