عصر ایران؛ اهورا جهانیان - اخیرا در یکی از برنامههای سایت آنتن، این بحث مطرح شد که بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال کیست. سه گزینۀ اصلی هم ناصر حجازی و احمدرضا عابدزاده و علیرضا بیرانوند بودند که به نظر میرسد انتخاب بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران از بین یکی از این سه نفر، انتخاب درستی باشد.
با این حال نباید فراموش کرد که عزیز اصلی و منصور رشیدی و بهروز سلطانی و حتی مهدی رحمتی هم سنگربانان خوبی بودند. مثلا ناصر حجازی، بهروز سلطانی را بهترین دروازهبان ایران در دوران پس از انقلاب میدانست.
ولی احتمالا ناصرخان چون میدید عابدزاده جایگاه تاریخیاش را تهدید میکند، سلطانی را بالاتر از عابدزاده مینشاند؛ چون کسی مدعی نبوده که سلطانی بهتر از حجازی بوده ولی بسیاری معتقدند عابدزاده بهتر از حجازی بوده. مارادونا هم میگفت بهترین بازیکن تاریخ فوتبال دیاستفانو بوده. ولی او این رای را نه برای بالا بردن دیاستفانو بلکه برای پایین آوردن پله مطرح میکرد.
یا مثلا یکبار از اکبر رادی، نمایشنامهنویس برجستۀ ایرانی، پرسیدند از بین شما و بیضایی و غلامحسین ساعدی چه کسی در رأس قرار دارد؟ رادی جواب داد: اگر قرار بر رأس و رأسبازی باشد، ساعدی بهترین است. اما به نظر میرسد رادی چون از یک سو نمیخواست بگوید خودم بهترینم، از سوی دیگر برای اینکه نگوید بیضایی بهترین است، ساعدی را بهترین معرفی کرد! به هر حال آدمیزاد پیچیده است و تا بوده همین بوده.
باری، اگر بنا بر انتخاب بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران باشد، باید ابتدا دید ملاکهای انتخاب بهترین گلر چیست. اگر ملاک "موفقیت" باشد، احتمالا حجازی در صدر قرار میگیرد. ناصر حجازی یکبار با تیم ملی ایران قهرمانی در جام ملتهای آسیا را تجربه کرده (1972) ولی عابدزاده سه بار در جام ملتهای آسیا ناکام ماند. بیرانوند هم تا به حال دو بار ناکام مانده. هر دو هم دو بار تجربۀ شکست رد نیمهنهایی را داشتهاند. عابدزاده 1988 و 1996، بیرانوند 2019 و 2023. البته حجازی در 1976 هم بهترین دروازهبان ایران بود و باید در تیم ملی بازی میکرد ولی به دلایل غیر فنی، از تیم خط خورد.
اما "موفقیت" معیار دقیقی نیست. بودو ایلنگر هم با تیم ملی آلمان قهرمان جهان شد (1990) ولی اولیور کان نتوانست چنین موفقیتی به دست آورد. اما کان قطعا بسیار بهتر از ایلنگر بود.
آنچه احتمالا حجازی را برتر از عابدزاده و بیرانوند مینشاند "تکنیک" است. حجازی از حیث تکنیک دروازهبانی، گلری ممتاز در تاریخ فوتبال ایران بود. او گل مفت یا عجیب نمیخورد یا بسیار کم گرفتار چنین وضعی میشد چون کماشتباه بود.
علاوه بر این، حجازی در جاگیریها، خروجهای دقیق از دروازه، رعایت اصول و الفبای دروازهبانی (مثلا اینکه روی ارسالهای هوایی، کی توپ را مشت کند و کی توپ را مهار کند)، مهار یکضرب شوتهای بازیکنان حریف، چسبندگی پنجههایش و البته رهبریِ خط دفاعی، دروازهبانی حقیقتا طراز اول در سطح فوتبال آسیا بود.
ناصر حجازی با توجه به ویژگیهای فوق، در واقع یک دروازهبان کلاسیک بود و شباهت ویژهای هم به گوردون بنکس داشت. جالب اینکه خود حجازی معتقد بود گوردون بنکس بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال بوده. او در اوایل دهۀ 1370 در مصاحبه با مجلۀ طنز و کاریکاتور چنین نظری داد.
گوردون بنکس چندین دهه رقیب اصلی یاشین برای کسب عنوان بهترین دروازهبان تاریخ بود. اگرچه اکثریت یاشین را بهتر میدانستند ولی طرفداران بنکس هم آدمهای مهمی بودند. تا قبل از ظهور بوفون و کاسیاس و نویر، بنکس تنها رقیب یاشین بود ولی امروزه پنج دروازهبان برتر تاریخ احتمالا همین پنج تن باشند. برخی البته اشمایکل را هم در کنار این پنج تن قرار میدهند.
دروازهبانهای کلاسیک، کسانیاند شبیه یاشین و گوردون بنکس و سپ مایر و دینوزوف و داسایف و ری کلمنس و پیتر شیلتون. حجازی گلری از این دست بود. قدرت بالا در رهبری بالای خط دفاعی و کلا هدایت تیم، از ویژگیهای چنین دروازهبانهایی است. حجازی نیز از این حیث عالی بود. عابدزاده اگرچه در روحیهبخشی به تیم بهتر از حجازی بود ولی از حیث مدیریت خط دفاعی، به خوبی حجازی نبود.
نگارنده شخصا معتقد است ناصر حجازی با توجه به تکنیک بالاتر و اشتباهات کمتر، بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران بوده. ولی مسأله این است که تکنیک کافی نیست! فیزیک و جسارت و یکی دو مولفۀ دیگر هم مهم است.
احمدرضا عابدزاده فیزیک بدنی بهتری نسبت به حجازی داشت. ضمنا جسورتر بود. حتی بهتر است بگوییم، دروازهبانی قلدر بود. بوفون تکنیکیتر از اولیور کان بود اما کان جسارت و بویژه قلدری بیتشری داشت. این ویژگیها هم به کار گل نخوردن گلر میآیند.
اما عابدزاده دو ویژگی مهم دیگر هم داشت. او پنالتیگیر خبرهای بود و ضمنا بمب روحیه بود. موتور روحیۀ تیمش بود همیشه. چه در تیم ملی چه در تام اصفهان یا استقلال و پرسپولیس.
شما ممکن است به عنوان مربی واقف باشید که حجازی تکنیکیتر از عابدزاده است و اصول و الفبای دروازهبانی را بهتر رعایت میکند، ولی فاصلۀ حجازی و عابدزاده از این حیث آن قدر زیاد نبود که بگوییم بین این دو نفر، تفاوت از زمین تا آسمان بود.
بنابراین شما به عنوان مربی، وقتی که میبینی عابدزاده در مهار ضربات پنالتی بهتر از حجازی است، ممکن است او را به حجازی ترجیح دهی؛ چون همیشه احتمال دارد در بازیهای حذفی، کار تیمت به ضربات پنالتی بکشد.
ناصر حجازی در جام جهانی 1978 هشت گل خورد که چهار گلش از روی ضربات پنالتی بود. حجازی سه پنالتی از آن چهار پنالتی را در شرایطی خورد که حساسیت چندانی بر بازی حاکم نبود. یعنی ایران قبلا یکی دو گل خورده بود و معلوم بود که بازندۀ بازی خواهد بود.
اینکه او در جام جهانی در برابر چهار ضربۀ پنالتی، چهار بار مغلوب شد، تا حد زیادی ناشی از همان روحیه و جسارت نه چندان بالایش بود. در حالی که بیرانوند در اوج حساسیت بازی ایران و پرتغال در جام جهانی 2018، ضربۀ پنالتی غولی مثل کریس رونالدو را مهار کرد.
جسارت و روحیۀ بالای عابدزاده نیز در مواجهه با ضربات پنالتی، زائدالوصف است. او حداقل 9 پنالتی حساس را برای تیم ملی ایران مهار کرد. سه پنالتی در جام ملتهای 1988، دو پنالتی در فینال بازیهای آسیایی پکن (1990)، چهار پنالتی هم در جام ملتهای 1996.
مهار آن پنالتیها و البته شخصیت شاد و جسور عابدزاده، او را محبوبترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران کرد. اگرچه حجازی محترمترین بازیکن در تاریخ فوتبال این سرزمین است. عابدزاده بسیار محبوب بود و حجازی بسیار محترم. هر عاقلی به احترام ناصرخان، کلاه از سر برمیداشت. چه آبی چه قرمز چه پاسی یا سپاهانی یا انزلیچی.
ولی ویژگی دیگر عابدزاده، روحیۀ بالای او بود. او همیشه خونسرد بود و خندۀ معروفش، که نوعی به هیچ گرفتن حساسیت بازی بود، به سایر بازیکنان تیم روحیه میداد. اوج تاثیرگذاری این خصلت او در بازی ایران و استرالیا بود که همه قصهاش را میدانیم.
او ایرانِ دو بر صفر باخته را، پس از ترمیم تور پاره شدۀ دروازۀ ایران، با آن خندهها و سپس کلهمعلقهایی که زد، به بازی برگرداند. در لحظاتی که همۀ بازیکنان تیم ملی در اوج اضطراب و استیصال بودند، عابدزاده به همه حالی کرد که این فقط یک بازی فوتبال است، سخت نگیرید، مهم نیست!
وقتی داور سوت شروع مجدد بازی را زد، او توپ را چند متر پرت کرد جلوتر، سپس دو بار کلهمعلق زد و آماده شد برای شروع شوت زدن زیر توپ تا بازی دوباره آغاز شود. گری لینهکر که گزارشگر یکی از شبکههای تلویزیونی استرالیا بود، در وصف حرکات خونسردی عابدزاده گفت: وه چه نمایشی، عین سِر لارنس اولیویه در تئاتر برادوِی.
واقعا هم آن نمایش عابدزاده، و آن برونگرایی و خونسردی و قدرت شارژ روحی تیم، راه نجات ایران از جهنم ملبورن را باز کرد. چه کسی جز عابدزاده میتوانست چنان کاری کند در آن لحظات به شدت بحرانی و سرشار از ناامیدی؟ حجازی یا بیرانوند یا بهروز سلطانی یا مهدی رحمتی یا بهزاد غلامپور یا ...؟ قطعا هیچ کس. این ویژگی منحصر به فرد عابدزاده بود.
برخلاف عابدزادۀ همیشه بشاش و باروحیه، حجازی همیشه چهرهای گرفته و ناشاد داشت. انگار همیشه ملول بود یا غمگین و افسرده بود. کمتر عکسی از او هست که در حال خندیدن باشد. حداکثر یک لبخند، آن هم لبخندی که تا حدی آغشته به اندوه است. مرد دانا و محترمی بود و شاید به همین دلیل شخصیت شادی نداشت. شاید هم ذاتا این طور بود. یعنی حتی اگر تحصیلات عالی نمیداشت، باز این طور میبود. به هر حال انگار فاقد "توان خندیدن به وسعت دل" بود. همین ویژگی موجب میشد که چندان مرد روحیهبخش تیمش نباشد.
خلاصه اینکه، به رغم برتری تکنیکی حجازی به عابدزاده، شما اگر مربی یک تیم باشی و بخواهی یکی از این دو نفر را به عنوان سنگربان تیمت انتخاب کنی، بسیار محتمل است که عابدزادۀ روحیهبخشِ پنالتیگیر را به ناصر خان حجازی ترجیح دهی.
بوفون گلر پنالتیگیری بود ولی در ضربات پنالتی پایان بازی، معمولا یک پنالتی را مهار میکرد. کاسیاس و نویر معمولا دو پنالتی را مهار میکردند. بنابراین شما اگر مربی یک تیم باشی و بخواهی یکی از این گلرها را انتخاب کنی، چه بسا کاسیاس یا نویر را به بوفون ترجیح دهی.
همچنین، مارادونا قدرت رهبریاش بیشتر از مسی و پله بود. بر فرض که بپذیریم پله و مسی بهتر از مارادونا بودند ولی به دلیل همان قدرت رهبری، شما اگر مربی یک تیم باشی و مجبور باشی یکی از این سه نفر را انتخاب کنی به عنوان شمارۀ 10 تیمت، احتمالا مارادونا را انتخاب میکنی.
در واقع هیچ مربیای نمیتواند به راحتی بین بوفون و کاسیاس، مارادونا و مسی و البته حجازی و عابدزاده دست به انتخاب بزند. در مسابقات لیگ، احتمالا حجازی مفیدتر از عابدزاده بود. چون بازیهای لیگ فاقد ضربات پنالتی آخر بازی است. ولی در مسابقات جام حذفی یا تورنمنتهایی که پس از مرحلۀ گروهی، مراحل حذفی هم دارند، به نظر میآید به راحتی نتوان حجازی را به عابدزاده ترجیح داد. حتی ممکن است به راحتی بتوان گلر ماهرتر در مهار ضربات پنالتی را به دیگری ترجیح داد.
اما مسئله این است که تکنیک دروازهبان را نمیتوان نادیده گرفت. عابدزاده گلر روی خط نبود و روی توپهای هوایی زیاد از دروازه خارج میشد؛ ولی او در تشخیص نقطۀ فرود توپ، مشکل داشت. در بازی ایران و عربستان در نیمهنهایی جام ملتهای آسیا (1988) دقیقا به دلیل همین ضعفش از ماجد عبدالله گل خورد. در بازی مهم ایران و چین در مسابقات مقدماتی جام جهانی 1990 نیز همین ضعف عابدزاده کار دست تیم ملی درب و داغان آن سال داد؛ تیمی که هر چهار مدافع و البته کاپیتانش سیروس قایقران را قبل از آن دو بازی مهم با چین، به دلایل غیرفنی از دست داده بود.
در همان سالها مجلۀ "دانش و ورزش" دربارۀ این ضعف عابدزاده مفصلا نوشت و به او پیشنهاد کرد که در محوطۀ جریمه جسورتر و قلدرتر باشد تا مهاجمان حریف از او حساب ببرند. عابدزاده از سال 1369 مطابق این توصیۀ مجلۀ دانش و ورزش عمل کرد و سلطان محوطۀ جریمه شد ولی آن ضعف اساسیاش در تشخیص نقطۀ فرود توپ، همچنان گاهی کار دستش میداد.
در پاییز 1368 در بازیهای جام صلح و دوستی، این ضعف عابدزاده کاملا مشهود بود ولی ده سال بعد از جام ملتهای 1988، یعنی در جام جهانی 1998 نیز این ضعف عابدزاده منجر به گل خوردن او در بازی ایران و آمریکا شد. آمریکاییها دو بر صفر از ما عقب بودند. در دقایق پایانی بازی، کرنر را کشیدند و عابدزاده از دروازه خارج شد ولی نتوانست نقطۀ فرود توپ را درست حدس بزند. توپ از روی دستش رد شد و افتاد زیر پای بازیکن آمریکا و در ادامه تبدیل شد به تکگل یانکیها در آن بازی.
بیرانوند ضعف تکنیکی نهادینه شدهای ظاهرا ندارد. پنالتیگیر خوبی هم است و در مهار شوتهای بازیکنان حریف نیز مثل حجازی و عابدزاده خوب کار میکند ولی به نظر میرسد هنوز زود است که او را یکی از دو دروازهبان برتر تاریخ فوتبال ایران بدانیم. باید دید تا پایان دوران فوتبالش چه خواهد کرد. با این حال دو بار حضور در جام جهانی هم برای او موفقیتی درخور است.
بیرانوند 31 ساله است. او خوششانستر از حجازی و عابدزاده بود. حجازی در 31 سالگی سنگربان ایران در جام ملتهای آسیا (1980) بود ولی بعد از آن با طرح سیاسی "27 سالهها" از تیم ملی حذف شد. برای اینکه ناصر حجازی را از تیم ملی حذف کنند، گفتند بازیکنان بالای 27 سال حق بازی در تیم ملی را ندارند!
عابدزاده هم در 27 سالگی دچار مصدومیتی شدید شد و عمر فوتبالش در 34 سالگی به پایان رسید. طی آن هفت سال پایانی، حدود دو سال هم به دلیل آسیبدیدگی نتوانست بازی کند. اینکه حجازی با انگیزههای سیاسی از تیم ملی حذف شد و عابدزاده در بازی بیاهمیت ایران و تایوان در ورزشگاه آزادی آسیب دید، جزو وقایع پرافسوس فوتبال ملی ایران است.
باری، به هر حال به نظر میرسد که برای انتخاب بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران، بهتر است عجالتا بیرانوند را کنار بگذاریم و انتخاب احتمالی او را موکول کنیم به زمانی که دوران حضور او در میادین فوتبال تمام شده.
پیتر چک گلری استثنایی بود ولی در جام ملتهای اروپا در سال 2008 چنان ضعیف کار کرد که رقابت شانه به شانهاش با بوفون از بین رفت و از آن پس عدۀ بیشتری با اطمینان گفتند که بوفون بهتر از چک است. کاسیاس هم اگر در جام جهانی 2014 آن قدر ضعیف ظاهر نمیشد، چه بسا امروز کارشناسان ممتاز فوتبال در ترجیح بوفون به کاسیاس تردید بیشتری میداشتند.
ممکن است بیرانوند هم در آینده چنان نمایش ضعیفی ارائه کند که دیگر کسی او را با حجازی و عابدزاده مقایسه نکند. داوری دربارۀ جایگاه بیرانوند در بین دروازهبانان برتر فوتبال ایران، تا حدی زودهنگام است. با این حال بیرانوند با 34 کلینشیت در تیم ملی، جلوتر از عابدزاده است که 33 کلینشیت داشته. حجازی هم 23 کلینشیت داشته. همچنین بیرانوند در بین دروازهبانهای ایران بیشترین بازی در جام جهانی را دارد که این هم موفقیتی مهم برای اوست. ولی آمار اگرچه مهم است، اما باید مراقب باشیم آمار را مهمتر از کیفیت ندانیم. بویژه اینکه حجازی و عابدزاده هر کدام به دلیلی نتوانستند تا جای ممکن در تیم ملی بازی کنند.
23 کلینشیت حجازی در 58 بازی ملی رقم خورده ولی کلینشیتهای عابدزاده و بیرانوند در 76 و 62 بازی ملی حاصل شده. اما از آن سو، حجازی در دورانی بازی میکرد که تیم ملی ایران بسیار قویتر از اکثر تیمهای آسیایی بود. بنابراین گل نخوردن در آن دوران، کار راحتتری بود. عابدزاده در 1988 در جام ملتهای آسیا در 6 بازی 4 کلینشیت داشت؛ در حالی که در آن دوره، تیم ملی ایران قدرت چندانی نداشت. به هر حال فریب آمار را نباید خورد.
اما دربارۀ حجازی و عابدزاده، بنا به همۀ دلایلی که در بالا ذکر شد، نگارنده معتقد است حجازی دروازهبان بهتری بود ولی اگر بنده مربی یک تیم بودم و مجبور میشدم یکی از این دو نفر را انتخاب کنم، با اینکه حجازی را کمی بهتر از عابدزاده میدانم، عابدزاده را به عنوان دروازهبان تیمم انتخاب میکنم! شما کدام یک از این دو اسطوره را انتخاب میکنید؟