احمد زیدآبادی در روزنامه هم میهن نوشت:
در انتخابات اخیر، بسیاری از افراد با ضرس قاطع مدعی بودند که هر میزان آرایی که به صندوقها ریخته شود، نهایتاً مشارکت ۶۰ درصدی اعلام خواهد شد. در واقع این تلقی ناشی از ناآشنایی با سازوکار انتخابات مجلس در ایران است که با همۀ محدودیتهایش اجازۀ رأیسازی خارج از روال را به نفع و زیان کاندیداها نمیدهد.
از این جهت، باید منتظر اعلام نتایج نهایی و تفکیکشدۀ انتخابات اخیر نشست تا روشن شود که در اعماق جامعه چه میگذرد. با تدقیق و مطالعه در آمار و ارقام بهدستآمده، نتایج جالبتوجهی به دست خواهد آمد.
برای نمونه، بسیاری گمان میکردند که محمدرضا باهنر بهعنوان یک چهرۀ شناختهشدۀ اصولگرا در شهر کرمان بیچون و چرا پیروز خواهد شد. او اما نتوانست بیش از حدود ۲۰ هزار رأی از کرمانیهای حاضرشده در پای صندوقهای رأی بگیرد. چرا؟ پاسخ این چرا هنگامی جذابتر میشود که بدانیم او از رقیبی شکست خورد که پیش از این، پنج دوره از سیرجان وارد مجلس شده بود اما چون این بار حضورش در آن حوزه، محدودیت قانونی داشت، از کرمان کاندیدا شد. در واقع باید مشخص کرد که یک فرد با چه مکانیسمی قادر است پنج دورۀ پی در پی در یک شهرستان بر رقبای خود پیروز شود و بعد در مرکز استان، با غلبه بر افرادی چون باهنر و پورابراهیمی، نمایندۀ اول کرمان شود؟
یا اینکه چرا مردم ما در مناطق محرومتر کشور نسبت به حوزههای توسعهیافتهتر، حضور پررنگتری در انتخابات دارند؟ در ظاهر امر، مردم محروم باید نسبت به دیگر اقشار جامعه از وضع موجود ناراضیتر باشند و به همین علت، قهرشان از صندوقهای رأی غلیظتر باشد. اما معادله معکوس است! گویی نرخ مشارکت در انتخابات مجلس با سطح توسعه، نسبتی وارونه پیدا کرده است. چه توضیحی برای این مسئله وجود دارد و بهخصوص تبعات کلان آن برای جامعه و خودِ این مناطق چیست؟
چرا افرادی مانند محمدباقر نوبخت و علی مطهری در رشت و تهران، امکان کشاندن حامیان بالقوۀ خود به پای صندوق رأی را ندارند، اما شخصی مانند مسعود پزشکیان در تبریز این امکان را پیدا میکند؟
یا اینکه چرا آرایش آراء اصولگرایان در تهران تا این اندازه غیرمنتظره است؟ چه افراد یا محافلی رأی اصولگرایان را سازمان میدهند و پایگاه اجتماعی آنها در کدام نقاط تهران است که در روزهای معمول به چشم نمیآید؟ و صدها مورد دیگر از این قبیل پرسشها!