تا جایی که درصدد تخریب و از دور خارجکردنتان، نهتنها از ریاست و نمایندگی مجلس بلکه از ساحت سیاسی هستند. این حقیقت را شما خوب میدانید و میفهمید! بیتردید منش و رویه فعلی شما و دام و تلهای که جبهه پایداری برایتان گسترده، بهتدریج سرنوشتی چون هاشمیرفسنجانی و علی لاریجانی برایتان رقم خواهد زد و چه بخواهید و چه نخواهید از دور خارج خواهید شد، مگر آنکه رویه خود را تعدیل کنید و همانگونه که قلبتان گواهی میدهد، به سوی اکثریت مردم بازگردید.
به هیچ بهانه شرعی و عرفی نمیشود بر صدر مجلس نشست و چشم بر سستی و ناتوانی دولت بست و هیچ نگفت؛ درحالیکه میدانید دولت فعلی در تغییر وضعیت معیشت، فرهنگ و آموزش، سیاست داخلی و خارجی موفق نبوده است و قطار آن هر روز دندهعقب میرود! نمیشود بر صدر مجلس نشست و شاهد فشلبودن مدیریت شهرداری پایتخت بود و به بهانه مصلحتاندیشی هیچ نگفت و خاموش ماند! نمیشود بر صدر مجلس نشست و پای «قانون ناموزون صیانت» را امضا کرد و بانی تعطیلی استارتآپها و صدها کسبوکار کوچک و بزرگ شد و به مهاجرت جوانان صاحب ایده و نخبه سرعت بخشید!
نمیتوان بر صدر مجلس نشست و «قانون حمایت از سوتزنان» را امضا و ابلاغ کرد اما سوتزنانی که املاک نجومی شهرداری، فیدیلیتی مجلسیها و... را سوت زدند، محکوم کرد! نمیتوان بر صدر مجلس نشست و مانع تصویب قانون «تعارض منافع» شد؛ قانونی که دستکم جلوی بخشی از فساد سیستمی و رانت را در دولت و مجلس میگرفت! نمیشود از افکار افراطی و خانمانسوز یک جریان آگاه بود اما به بهانه وحدت و پیشگیری از تفرقه در صفوف اصولگرایان با آنان سر یک سفره نشست و سکوت کرد!
نمیشود با مردم بود اما در برابر تهدید، تحدید یا آسیب به خبرنگاران، دانشجویان، استادان برجسته، منتقدان دلسوز یا جوانان مطالبهگر بیتفاوت بود! نمیشود بر صدر مجلس نشست و دم از فرهنگ زد اما هرگاه در آیینی اجرای موسیقی اصیل ایرانی برقرار بود، فرار را بر قرار ترجیح داد! موسیقی جزء لاینفک فرهنگ و هنر ایران و وجودش برای تلطیف فضای جامعه و پالایش ذهن خسته مردم، ضروری است. پس چرا شما با آن همراهی نمیکنید؟! نمیشود بر صدر مجلس نشست و دم از سیاست خارجی فراگیر و گسترش روابط منطقهای و بینالملل زد اما شاهد آتشزدن برجام و بستن تنها روزنه بهبود وضعیت معیشتی مردم در صحن علنی مجلس بود!
نمیشود که نمیشود که نمیشود! باور کنید مردم این رفتارها را کنار هم میگذارند و قضاوت میکنند. برای یک بار هم که شده بهجای پافشاری بر آنچه به اشتباه ملکه ذهنتان شده است و همیشه بر آن پافشاری میکنید، به ندای قلبتان گوش دهید. از آن بالا فرود آیید و با شجاعت و جسارت جلوی افکار خطرناک جریانی که قرار است ایران را به قهقرا ببرند، بایستید. این آخرین آزمون شما در برابر مردم است؛ مردمی که قرار است از شما در برابر آنان که برای ردشدن از روی شما نقشه کشیدهاند، حمایت کنند. از ما گفتن بود، خواه پند گیر و خواه ملال!