نوروز، عید بهاری است و آثاری از گموک که جشن بابلیان بود، در آن باقی است. عید نوروز شش روز متوالی دوام داشت... در روز اول مردم صبح بسیار زود برخاسته به کنار نهرها و قناتها رفته شستوشو میکردند و به یکدیگر آب میپاشیدند و شیرینی تعارف میکردند. صبح پیش از آنکه کلامی ادا کنند، شکر میخوردند یا سه مرتبه عسل میلیسیدند و برای حفظ بدن از ناخوشیها و بدبختیها روغن به تن میمالیدند و خود را به سه قطعه موم دود میدادند.»
آرتور کریستن سن، ایرانشناس فقید دانمارکی (۱۸۷۵-۱۹۴۵)، در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» خود یکی از منابع مهم مطالعه دوره ساسانیان بهشمار میرود.
او درباره نوروز و چگونگی برگزاری مراسم آن در آن برهه نوشته است:
در میان اعیاد، آن که بیشتر قبول عام داشت چنانکه امروز نیز دارد، نوروز بود که آن را نوگروز میگفتند. این جشن در آغاز سال بود و در سال دینی بلافاصله بعد از عید فروردیگان میآمد. به موجب روایت دینکرد هر پادشاهی در این روز فرخنده رعیت ممالک خویش را قرین شادی و خرمی میکرد و در این عید کسانی که کار میکردهاند، دست از کار کشیده به استراحت و شادمانی میپرداختهاند.
یکی از کتب پهلوی نسخهی جدید همهی حوادث گذشته و آینده را که در نوروز واقع شده و خواهد شد، شرح میدهد؛ یعنی از روزی که هرمزد جهان را بیافرید و ایام فرخندهای که در تاریخ داستانی مذکور است، تا پایان عمر عالم در آن آمده است.
غیر از بیرونی چندین از مورخان عرب و ایرانی عید نوروز را توصیف کردهاند و شعرایی مانند فردوسی و منوچهری در اشعار خود آن را ستودهاند. نوروز، عید بهاری است و آثاری از گموک که جشن بابلیان بود در آن باقی است. در این روز مالیاتهای وصولشده را به حضور شاه عرضه میداشتند و شاه به عزل و نصب حکام میپرداخت، و نیز در نوروز سکهی نو میزد و آتشکدهها را پاک و ظاهر میکردند و امثال این... .
عید نوروز شش روز متوالی دوام داشت و در این شش روز سلاطین ساسانی بار عام میدادند و نجبای بزرگ و اعضای خاندان خود را به ترتیب منظم میپذیرفتند و به حضار عیدی میدادند و روز ششم عید را سلاطین برای خود و محرمان درگاه جشن میگرفتند.
فیالواقع در روز اول و روز ششم نوروز همه قسم مراسم متداولهی ملی اجرا میشد. در روز اول مردم صبح بسیار زود برخاسته به کنار نهرها و قناتها رفته شستوشو میکردند و به یکدیگر آب میپاشیدند و شیرینی تعارف میکردند.
صبح پیش از آنکه کلامی ادا کنند شکر میخوردند یا سه مرتبه عسل میلیسیدند و برای حفظ بدن از ناخوشیها و بدبختیها روغن به تن میمالیدند و خود را به سه قطعه موم دود میدادند.