عصر ایران؛ امید جهانشاهی- هر ملتی قصه هایی دارد که هویت سازند و هم منبع ارزشهایشان هستند. نوروز یکی از آن دست قصههای ناب ایرانی است، آکنده از نمادها و ارزشهای معنابخش: مهر، شادی و آشتی جویی، و ستایشگری پاکی و نور و باور به پیروزی نور. رفتن سردی و تاریکی و پیروزی نور و سرور و سرسبزی، از مهم ترین منابع تعلّم و تفرّج در فرهنگ ایرانی است.
به راستی چه زیباست این رسم و آیین فرخنده و خجسته؛ این دیرپاترین، پایدارترین و بزرگترین آیین ایرانیان.
نوروز دیرینهای به درازنای روزگاران دارد. برخی دیرینگی آن را به روزگار جمشید بازبردهاند و جشن ارجمند جمشید را درفش فرهنگ ایرانی دانستهاند.
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بماند از آن خسروان یادگار (فردوسی)
راز پایداری و مانایی این رسم ایرانی در این است که با آتش و نور نسبت دارد. سراپا ستایش نور است و سرور. در روزگاران باستان، فصل سرما طولانی بود و طاقت سوز و از آن زمان که آرزوی زندگی در گرما و روشنی، نقشی از خیال می نمود و مردم به جانپناههای زاگرس جان از سوز سرما به سر میبردند؛ برافروختن آتش، نه برای پرستش آتش بلکه نماد امید به نور بوده است. آتش در فرهنگ ایرانی نماد نور، روشنایی و پاکی است، همه پاکیها و راستیها نورند و هم باور داریم که «خداوند نور آسمانها و زمین است.»
برافروختن آتش نزد ایرانیان از باستان، از فرخندهخویی و از نشانههای نیکونهادی است. از همین رو، فّر نوروز و آتش و نور همیشه همراه بودهاند.
نوروز نه تنها دیرپاترین و پایدارترین که بزرگترین جشن هم است. نوروزیان محدود به مرزهای سیاسی امروز نیستند. در مجموعهای از ایران بزرگ فرهنگی، از افغانستان مظلوم و در بند تا تاجیکستان عزیز و سربلند و چندین کشور دیگر این رسم دل افروز و این جشن فرخنده و فراگیر را گرامی میدارند. در ایران اما این جشن بُستانها و شکفتنها جایگاهی والا دارد که گفتهاند سنجه فرهنگ ایران است. جای جای ایران جشن ارجمند جمشید برپاست. از نوروزخوانی پرشور زنان شادان رشت و بابلسر، تا رقص و شادی مردان و زنان رنگینپوش و رخشانروی کردستان، تا خیام خوانی زنان زیبای بوشهر، شهر آواز ناب حزن و شور جناب جنوب، و ... اینها همه قاب روشنی از عشق به نور و زندگی است. منشوری ماندگار به نام فرهنگ تمدن ایران زمین.
نوروز تنها امری مانده از دیروز نیست بلکه آغشته و آکنده از نمادهای امروزین هم است. برای ما که در زمانهای زمینگیر شدهایم که شادی دشواریاب شده است. نکوداشت این آیین فرخنده غنیمت بزرگی است. نماد نوروز نوعی نیروست، نیرویی به سوی شادی و سرزندگی. از این منظر، میتوان گفت که امروز برپا داشتن آیین شاد نوروز نوعی زندگی به مثابه مقاومت نیز است. این جشن باشکوه پیشواز نوروز در کردستان صرفاً و فقط به رسم نوروز نیست؛ صدایی است که پیام هم برای امروز دارد. گاهی این پیام صدایی زشت دارد و زننده مثل ترقه بازیهای آزاردهنده و خسارتخیز و گاهی صورتی خوش مثل رنگارنگی و رقص و خیام خوانی و دفزنیهای دوستداشتنی.
هر برگ از ادب ایرانی که بگشاییم نشانی و ستایشی از بهار و نوروز در آن خواهیم یافت:
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است (سعدی)
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز (سعدی)
همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد (فردوسی)
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کم
که قارون را ضررها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی (حافظ)
نوروز بمانید که ایام شمایید
آغاز شمایید و انجام شمایید (مولانا)
از استاد میرجلال الدین کزازی پرسیدند کدام بخش نوروز برای شما خوشایندترین است؟ فرمودند «همه بخشهای نوروز آن چنان در چشم من گرامی و دلپذیر است که به دشواری میتوانم یکی را چونان بهترین بخش برگزینم، اما پیداست اگر ناچار باشم بدین گزینش، بخشی که شاید بتوانم برگزینم، نشستن بر گرد خوان نورزی است و چشم به راه سال نو ماندن. آن دمها، دمهاییست که در گونه خود بیهمتاست.»
این لحظه براستی در فرهنگ ایرانی از آن لحظات نابی است که «خرد مست است و دل مست است و جان مست»
امید که در این لحظات ناب و روحانی، برای ایران، برای شادی، برای آشتی، برای زندگی بهتر، برای بازسازی سیستان عزیز، ... برای سربلندی ایران دعا کنیم.