مرغان مهاجر و پرستوهای عاشق از کجا لحظه تحویل سال را میدانند که درست در همان لحظه به مقصد میرسند؟ حتی اگر سالشماری وجود نمیداشت، پرواز مرغابیهای مهاجر بر فراز مرغزارها، آشیانه ساختن پرستوها و نغمهسرایی مرغان عاشق، نشان از لحظه تحویل سال دارد.
برای بسیاری، رسیدن به لحظه تحویل سال، انتظاری لذتبخش دارد، چرا که یادمان نمیرود در کودکی، هنوز در تعطیلات نوروزی به سر میبردیم که از پدر یا مادر میپرسیدیم دوباره نوروز کی میآید؟!
به گزارش اطلاعات، قبل از آمدن نوروز آرام و قرار نداریم و این فقط خاص ما انسانها نیست، بلکه طبیعت هم آرام ندارد و جانی تازه را تجربه میکند. نیاکان ما نوروز را روز تولد انسان دانستهاند. به راستی که چنین است، در این روز روح، تن و جانمان تازه میشود. خانه و کاشانهمان از تمیزی برق میزند، لباسی نو و تازه به تن داریم و خود را به زیباترین شکل آراستهایم. در نوروز چه رمز و رازی وجود دارد که این گونه دگرگون میشویم؟
بگشای در سرای بستان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه میکند گلافشان
دکتر عبدالمهدی مستکین، مدیرگروه فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو در ایران، با قرائت ابیات بالا از شیخ اجل سعدی میگوید: اساسا تا زمانی که ما پاس زمستان را ندانیم هرگز به شکوه بهار و نوروز نخواهیم رسید.
به فرموده سعدی بزرگ: فراش باد را صبا گفته تا فرش زمردی بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تانبات نبات در مهد زمین بپرورد. درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق دربرگرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع، کلاه شکوه بر سر نهاده.
از منظر شیخ اجل سعدی، نوروز داستان غفلتستیزی است. اگر کسی زردرویی ایام خزان را ادراک نکند، دو دیگر ترشرویی و استخوانسوزی زمستان را درک نکند به شکوه بهار دست نخواهد یافت. به قول مولانا اگر ترشروی است دی آن مشفق است. در ایام ترشروی دی و بهمن، باغبانان بازوان درختان را قطع میکنند تا در بهار پیامآور شکفتگی باشد.
مولانا از دل نوروز نقب زده برای این که انسان جان خودش را تیمار بکند و بداند که از پس این زمستان یک رویش و زایش و پویش هست. همانگونه که حافظ بزرگ فرموده:
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد.
یکی از مهمترین معیارهای رمز و راز نوروز در ادب فارسی این است که ما از آن شکفتگی بهار به شکفتگی جان خودمان رهنمون میشویم. اگر صد سال مانی ور یکی روز/ بباید رفت از این کاخ دلافروز/ پس آن بهتر که خود را شاد داری/ در آن شادی خدا را یاد داری.
مهندس محمد بهشتی، عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری درباره راز ماندگاری نوروز میگوید: به نظر میرسد جادویی در نوروز وجود دارد که حال همه را دگرگون میکند. این طور نیست که بعضیها خوشحال و بعضی دیگر ناراحت باشند. معمولا همه خشنودند از این احوالی که پیدا میکنند.
طی 1000 سال گذشته مکرر اتفاق افتاده است که میخواستند بساط نوروز را جمع کنند. بعد از انقلاب هم خیلی تلاش شد تا بساط نوروز جمع شود اما نتوانستند. این به خاطر جادویی است که در نوروز وجود دارد و آن را از خیلی چیزها و اتفاقها مصون میدارد.
در همایش نوروز با حضور کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند، سخنرانان در معرفی خود میگفتند: «من ایرانی هستم اهل تاجیکستان، من ایرانی هستم اهل آذربایجان و...».
شما هیچ وقت دیگر نمیبینید که اهالی این کشورها این جمله را گفته باشند؛ چون سر سفره نوروز بودند. انگار اهل نوروز دامن از کف میدهند از بیخودی؛ حتی کشورهایی که تحمل هم را ندارند و هیچ وقت دیگر حاضر نیستند در یک عکس دستهجمعی کنار هم قرار بگیرند.
نوروز مثل سفره مادر یا مادر بزرگ میماند؛ فرزندانی که اصلا تحمل هم را ندارند ولی سر سفره مادربزرگ همهشان حاضر میشوند.
آثاری چون شاهنامه، تختجمشید، میدان نقش جهان و نوروز با پنجرههای وسیع، قد و بالای فرهنگ ما را آشکار میکند. وقتی روبهرویشان قرار میگیریم آنچه دریافت میکنیم کیستی ماست. نوروز جادویش این است که دوباره ایرانی بودن را به یادمان میآورد.
مایهگل تارتاری، بانوی ترکمن و از اهالی گرگان درباره نوروز در ترکمنصحرا میگوید: بانوان ترکمن با خانهتکانی و سوزندوزی لباسهای سنتی در اسفند ماه به استقبال سال نو میروند. ترکمنها هنگام سال تحویل از کوچک تا بزرگ، لباسهای سنتی سوزندوزیشده بر تن میکنند.
دختران و زنان جوان از چند روز مانده به عید به تهیه شیرینیهای خانگی میپردازند. در سفره عید با شیرینیهایی چون قاتلاما، بیشمه و پتیر بورک از مهمانان نوروزی پذیرایی میشود.
به اعتقاد ترکمنها برای داشتن سالی پربرکت، ظرفهای مواد غذایی اگر خالی یا نیمه پر هستند باید حتما پر شوند. یکی دیگر از رسوم کهن ترکمنها در مراسم و اعیاد به ویژه عید نوروز برپایی تابهای سنتی (چاتما) است. چاتماها بر روی میلههای بلند برپا میشوند، در طول سال زنجیرهای آن را بر میدارند و در ایام عید دوباره برپا میکنند. این تابهای سنتی فقط مخصوص کودکان نیست و بزرگترها نیز تاب بازی میکنند و اعتقاد دارند که از این طریق گناهان ریخته میشود.
این بانوی ترکمن میافزاید: در ادبیات ترکمن از جمله شعر، نوروز جایگاه ویژهای دارد و با جرأت میتوان گفت هیچ شاعر ترکمنی نیست که در وصف نوروز شعر نسروده باشد. سرآمد تمام این سخنوران و شاعران، مختومقلی فراغی است.
شاعر در شعر دلنشین «جهان پیدا» شکوفایی و تازگی جهان نو را مژده میدهد و شادمان از فرارسیدن عید نوروز، سرسبزی و رنگارنگی طبیعت را در شعرش این چنین به تصویر میکشد: نوروز که آمد جهان رنگین میشود/ ابرهای پراکنده به آواز آمده، توفان به پا میشود/ گیاهان خشکیده به حرکت آمده و سبز میشوند.
رقص و آواز محلی جزء جداییناپذیر مراسم سنتی ترکمنها در استقبال از تجدیدحیات است.
در هنگام تحویل سال، ترکمنها پنجرهها را باز میگذارند تا هوای بهاری وارد خانه شده و باعث خیر و برکت شود. در بین نسل جدید ترکمن، چند ساعت مانده به زمان تحویل سال، سفره هفتسین را که مزین به قرآن مجید شده است آماده میکنند که این امر در بین نسلهای قدیمی ترکمن مرسوم نبوده است.
ترکمنها در اولین باران بهاری، آب باران را در ظرفهای تمیز مسی جمع میکنند، زیرا اعتقاد دارند که هر کس از این آب بنوشد از بیماریهای گوناگون جسمانی رهایی مییابد.
مرضیه گمار، بانوی کرد و از اهالی کرمانشاه در ارتباط با رسم شالاندازی در نوروز میگوید: در روستاها و دهکدههای کردنشین، بچهها روی بام خانهها میروند و از روزنه بامها شالهایی را که درازای آن تا چند متر میرسد به درون اتاقها آویزان میکنند، صاحبخانه را آواز میدهند و به کردی میگویند: «شال در، هات هات، پر شالم نسوزی، پرشالمان را نسوزانی، شال آویزان آمد، گوشه شالم را نسوزانی، آن را خالی برنگردانی!»
اهالی خانه درون شال ها گردو، بادام، شیرینی، نخود و کشمش و تخممرغ پخته میگذارند و شال را گره میزنند، در مواردی هم صاحبخانه برای شوخی، زغال گداخته داخل شال میگذارد.
با دلی شاد و پرامید در کنار سفره هفتسین به استقبال سال نو میرویم و هفت پند کوروش کبیر را به خود و عزیزانمان یادآور میشویم: متنفر مباش، عصبانی مشو، شاد زندگی کن، کمتوقع باش، همیشه لبخند بزن، زیاد ببخش، یک دوست خوب داشته باش!
و دعا میکنیم: خداوندا! نمیدانم چه تقدیری مرا فرمودهای اما برای مردمان خوب این وادی عطا فرما هزار امید، هزار و چهارصد و سه آگاهی.