عصر ایران - دولت حداقلی (Minimal State) آرمان لیبرالهای کلاسیک است و هدف آن تضمین بهرهمندی افراد از گستردهترین حد ممکن آزادی است.
چنین نگاهی به دولت، ریشه در نظریۀ قرارداد اجتماعی دارد. با این حال این نگرش، تصویری اساسا "منفی" از دولت ترسیم میکند. از این چشمانداز، ارزش دولت آن است که آمادگی دارد رفتار بشر را محدود کند و از این راه افراد را از دستاندازی به حقوق و آزادیهای دیگران بازدارد.
به عبارت دیگر، دولت فقط مجموعهای حمایتی است و وظیفۀ اصلی آن عبارت است از فراهم آوردن چارچوب صلح و نظم اجتماعی تا شهروندان بتوانند هر طور که بهتر میدانند زندگی خود را اداره کنند.
بنا به تشبیه معروف جان لاک، دولت مانند نگهبان شب است که کار و خدمت او وقتی خواسته میشود که زندگی منظم در معرض تهدید باشد.
دولت حداقلی سه وظیفۀ اصلی دارد. اول از همه، نظم داخلی را حفظ کند، سپس اجرای قراردادها یا موافقتنامههای اختیاری بین شهروندان را تضمین میکند، سپستر در برابر حملۀ خارجی از مردم دفاع میکند.
بنابراین تشکیلات نهادیِ دولت حداقلی به نیروی پلیس، نوعی نظام دادگستری و نوعی ارتش محدود میشود. و این یعنی مسئولیتهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی و دیگر مسئولیتها به افراد تعلق دارند. بنابراین ایفای این مسئولیتها بر عهدۀ جامعۀ مدنی است.
موضوع دولت حداقلی در بحثهای سیاسی جدید راست نو مطرح شده است. راست نو با تکیه بر اندیشههای لیبرالی نخستین و بویژه اندیشۀ بازار آزاد یا نظریههای اقتصادی کلاسیک، ضرورت "عقبراندن مرزهای دولت" را مطرح کرده است.
این موضوع در نوشتههای رابرت نوزیک (2002-1932)، فیلسوف سیاسی آمریکایی، به بیان دوبارۀ "لیبرالیسم لاکی"، بر اساس دفاع از حقوق فرد، بویژه حقوق مالکیت، منتهی شده است.
در مورد بازار آزاد، اقتصاددانهایی مانند فردریش فون هایک و میلتون فریدمن در قرن بیستم، دخالت دولت در روند اقتصاد را "سایۀ سنگینی" دیدهاند که رقابت، کارایی و توان تولید را کاهش میدهد.
از چشمانداز راست نو، نقش اقتصادی دولت باید به دو کارکرد محدود شود: حفظ ابزار پایدار مبادله یا "پول محکم" (sound money) (تورم پایین یا صفر) و پیشبرد رقابت از راه کنترل انحصار قدرت، تثبیت قیمت و مانند آنها.
بسیاری از کارشناسان سیاسی و اقتصادی، دولتهای آسیایی، مانند تایوان، سنگاپور و مالزی را نمونههای مدرن دولت حداقلی میدانند؛ اما اینگونه نگاه به این دولتها، درجۀ دخالت انها در مدیریت اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی را (از طریق راهنمایی سرمایهگذاری و تاکید بر آموزش و پرورش) را نادیده میگیرد.
اگرچه در اواخر قرن بیستم، مارگارت تاچر و رونالد ریگان به عنوان پرچمداران راست نو یا نئولیبرالیسم، مدافع دولت حداقلی بودند، ولی چه دولتهای بریتانیا و ایالات متحده و چه دولتهای تایوان و سنگاپور و مالزی را نمیتوان مصداق دقیق دولت حداقلی دانست؛ چراکه دخالت این دولتها در حوزههای گوناگون زندگی شهروندان، بیش از حدی بوده که نظریهپردازان دولت حداقلی تجویز کردهاند (یعنی همان سه وظیفۀ یادشده).
در واقع باید گفت که مفهوم دولت حداقلی، به قول پوپر، یک اصل راهنما یا تنظیمکننده است که جهت حرکت دولتهای لیبرال عصر کنونی را نشان میدهد؛ ولو که هیچ یک از این دولتها، نمنۀ دقیق دولت خداقلی نشوند.
مفهوم دولت حداقلی در واقع تجویزی برای برداشتن "بارهای اضافی" از دوش "دولت" و نهادن این بارها بر دوش "جامعۀ مدنی" است. در پس این تجویز، البته خوشبینیِ لیبرالی به طبع بشر نیز مشهود است.
کسانی که به انسان و جوامع متشکل از انسانهای آزاد خوشبین هستند، کنترلگری کمتری را در قبال افراد و جوامع توصیه میکنند. بنابراین وظایف دولت را عمدتا سلبی میدانند. یعنی دفع دشمن خارجی و منع مزاحم داخلی و ممانعت از بدعهدیهای احتمالی.
ایدۀ لیبرالیستی دولت حداقلی، تمایلی آنارشیستی در لیبرالیسم را نیز نشان میدهد. آنارکولیبرالها (لیبرالهای آنارشیست)، یک گام فراتر از دولت حداقلی رفتهاند و از جامعهای بدون دولت دفاع میکنند.
چنین نگرشی با نگاه جان لاک به وضع طبیعی تطابق دارد. لاک برخلاف هابز، معتقد بود در وضع طبیعی انسانها در مجموع زندگی متمدنانهای داشتند ولی برای اینکه امنیت و رفاه و آزادی بیشتری داشته باشند، دولت را تاسیس کردند و از وضع طبیعی بیرون آمدند.
آنارکولیبرالها اما خواهان بازگشت به نوعی وضع طبیعی هستند که البته در شرایط پیشرفتهتری رقم میخورد. یعنی در جامعهای پیشرفته و مدرن، اما فاقد دولت.
آنارشیسم، برخلاف پندارهای عامیانه، وضعیتی نامطلوب نیست، بلکه اگر محقق شود، نشانۀ نوعی کمال اخلاقی و بلوغ اجتماعی آدمی است. اما اکثر لیبرالها چون به تغییرات رادیکال در سرشت آدمی دل نمیبندند و از ایدۀ "انسان نوین" دفاع نمیکنند، مدافع آنارکولیبرالیسم نیستند بلکه برای تحقق گونههایی از دولت حداقلی تلاش میکنند.
لیبرالها اگر هم از ضرورت مداخلۀ بیشتر دولت در اقتصاد دفاع کنند، حداکثر در مقام دفاع از "دولت رفاه" متوقف میشوند تا وارد وادی سوسیالیسم نشده باشند یا دست کم خط مشی اقتصادی و اجتماعیشان "اندکی" به سوسیالیسم آمیخته شود.
به هر حال مدافعان دولت حداقلی، به شدت با دولت رفاه مخالفند و این تقابل در واقع تقابل لیبرالهای راستگرا و لیبرالهای چپگرا است. چیزی شبیه اختلاف خط مشی دولت مارگارت تاچر با دولت باراک اوباما.
در بین متفکران راست نو یا لیبرالهای مدافع دولت حداقلی، رابرت نوزیک از برجستهترین نظریهپردازان است که آرای او در تقابل با آرای جان رالز (2002-1921) قرار داشت که این یکی برجستهترین نظریهپرداز لیبرالیسم چپ یا لیبرالیسم عدالتگرا بوده است.