در 16 ژوئیه 1945، در سایت ترینیتی در نیومکزیکو، پرسنل پروژه منهتن محصول هولناک سالها کار خود را مشاهده کردند: اولین انفجار یک بمب هستهای.
به گزارش فرادید، این ابرسلاح که قبل از آن موضوع داستانپردازی و گمانهزنی بود، خیلی زود در یک میدان واقعی استفاده شد و کشتاری باورنکردنی را در شهرهای ژاپن رقم زد. این سلاح همچنین موضوع اصلی جنگ سردی بود که بین شرق و غرب به راه افتاد.
امااین سلاح خطرناک همچنین به سرعت به منبع جذابی برای فیلمهای سینمایی تبدیل شد؛ فیلمهایی که این اختراع تازه را مثل یک جور عامل بالقوه برای پایان دادن به تمدن بشری میدیدند و از زوایای مختلف به سراغ آن میرفتند. در اینجا برخی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما با موضوع جنگهای آخرالزمانی را ملاحظه میکنید که در آنها بمب هستهای یک نقش محوری دارد.
استنلی کوبریک در فرآیند اقتباس از رمان «هشدار قرمز» پیتر جورج، به پوچیهای ذاتی تخریب متقابل در یک جنگ هستهای میپردازد. به خاطر همین است که فیلم او نه یک اثر مهیج حماسی بلکه یک کمدی سیاه و کابوسوار است.
این فیلم دربارۀ یک ژنرال دیوانۀ آمریکایی است که به صورت مستقل تصمیم گرفته به شوروی حملۀ هستهای کند. از سوی دیگر رئیس جمهور آمریکا با بلندپایهترین مقامات نظامی و یک دانشمند آلمانیالاصل تشکیل جلسه دادهاند تا این بحران را مدیریت کنند و جلوی حملۀ متقابل شوروی را بگیرند.
در دهه 1960، فیلمسازان کمی بودند که توانستند به خوبی جان فرانکنهایمر، دغدغههای معاصر را با اکشن و هیجان پیوند بزنند. فیلم «هفت روز در ماه می» داستان یک رئیس جمهور آینده ایالات متحده را روایت میکند که با کودتای یک ژنرال نیروی هوایی ارتش بر سر معاهده خلع سلاح هستهای بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی روبرو میشود. در این فیلم فرانکنهایمر به خوبی حال و هوای اضطراب و پارانویا در جامعۀ آمریکایی را که محصول ترس از جنگ هستهای بود به تصویر کشید.
این فیلم با الهام از شخصیت واقعی ادوین واکر و کورتیس لی می ساخته شد؛ دو فرمانده ارتش که آشکارا از دولتهای کندی-جانسون انتقاد میکردند، چرا که فکر میکردند رویکرد آنها علیه شوروی به اندازه کافی هجومی نیست.
این فیلم که تنها چند ماه پس از «دکتر استرنج لاو» اکران شد، مقدمه تقریباً یکسانی دارد، با این تفاوت که فیلم کوبریک یک کمدی هجوآمیز است که به اشتهای بشریت برای خودتخریبی میخندد اما فیلم سیدنی لومت در برابر این اشتهای تخریبگر سرشار از احساس یاس و ناامیدی است. در این فیلم یک خطای فنی بمبافکنهای هستهای ایالات متحده را در مسیر حمله به شوروی قرار میدهد و باعث میشود رئیسجمهور و افرادش در پنتاگون یک سری تصمیمهای وحشتناکتر را اتخاذ کنند.
فیلم پیتر واتکینز دربارۀ جنگ هستهای آنقدر صادقانه و عریان به وحشت هستهای پرداخته بود که پخش آن از تلویزیون بریتانیا به مدت 20 سال ممنوع شد. این فیلم که در سبک شبهمستند ساخته شده، بیننده را به شهر کِنت میبرد، در زمانی بعد از یک فاجعۀ هستهای. جایی که انفجارهای اتمی، طوفانهای آتش و تشعشعات رادیواکتیو تلفاتی باورنکردنی به انسانها و هر چیز دیگری روی زمین میزنند.
با وجود جوایز اسکار و بفتا، فیلم واتکینز که «برای پخش خیلی وحشتناک» تلقی میشد، تا سال 1985 از تلویزیون بریتانیا پخش نشد.
این فیلم به جای مسائل دولتی و سیاسی، به این فکر میکند که نزدیک شدن به آخرالزمان هستهای برای مردان و زنان عادی چگونه خواهد بود. در نیمۀ اول این فیلمِ شبهمستند، رسیدن به آخرالزمان هستهای در روندی عادی و روزمره نشان داده میشود؛ مردم دارند کار خودشان را میکنند بدون اینکه اعتنایی به اخبار تشدید درگیریها بین آمریکا و شوروی داشته باشند؛ تا اینکه حملات هوایی آغاز میشوند و دیگر کسی نمیتواند چیزی را نادیده بگیرد. نیمۀ دوم فیلم نیز تصویری از وحشت غیرقابل تصور آخرالزمان هستهای است.
فیلم WarGames با سوار شدن بر موجی از وحشت هستهای در دوران ریگان، عدم قطعیت جنگ سرد دهه 1980 را با پارانویای هکرهای نوجوان در آن دوران ترکیب کرد و متیو برودریک را به عنوان یک دانشآموز دبیرستانی معرفی کرد که تقریباً بهطور ناخواسته به زرادخانه اتمی آمریکا دسترسی پیدا میکند و جنگ جهانی سوم را کلید میزند.
این فیلمی است که میشود گفت از جهاتی نسبت به تکنولوژیهای مدرن بدبین است و نشان میدهد که بچهای که در حال انجام یک بازی ویدیویی آنلاین است میتواند به طور بالقوه بشر را نابود کند.
این فیلم روایت راجر دونالدسون از بحران موشکی کوبا است که یک بنبست هستهای واقعی برای آمریکا بود؛ این فیلم جزئیاتی از وضعیت عجیبی را که جان اف کندی و روسای ستادش در بیش از 13 روز در پاییز 1962 با آن مواجه شدند شرح میدهد. یک هواپیمای جاسوسی ایالات متحده سلاحهای هستهای را کشف میکند که در کوبا (متحد شوروی) پنهان شدهاند؛ با ورود جهان به حالت وحشت، مقامات دولتی و نظامی گرد هم می آیند تا بهترین راه را برای جلوگیری از جنگ کامل بیابند. این فیلم روایت روزهایی است که در آنها شرق و غرب فقط به اندازۀ یک اشتباه کوچک (چیزی در حد یک پرواز اشتباه یا شلیک بیمورد) با جنگ هستهای فاصله داشتند.