عصر ایران- اول اردیبهشت یادآور درگذشت سهراب سپهری شاعر و نقاش مشهور ایرانی در شامگاه دوشنبه اول اردیبهشت ۱۳۵۹ است. با این حال خبر درگذشت او نه روز بعد که در 3 اردیبهشت 1359 در روزنامه اطلاعات منتشر شد و همین که با تیتر درشت در صفحه اول انعکاس یافته نشان میدهد فاصله 2 روزه به خاطر آن نبوده که بعد از مرگ به شهرت فراگیر رسیده بلکه احتمالا خانواده با تأخیر خبر را منتشر کردهاند تا چنان که خود دوست داشته در آرامش به خاک سپرده شود و در واقع هم خبر درگذشت است هم به خاکسپاری.
همچنین باید در نظر داشت او اگرچه اهل سفر های خارجی و برگزاری نمایشگاه های نقاشی بود ولی به لحاظ مناسبات اجتماعی خارج ار نقاشی، شاعری کنارهجو بود در یک فضای کاملا سیاستزده چشم از جهان بست. از یک سو تنش میان ایران و آمریکا به اوج خود رسیده و روابط دو کشور قطع شده بود و از جاتب دیگر رژیم صدام حسین با قتل سید محمد باقر صدر و خواهرش خشم ایران را برانگیخته بود و هر آن احتمال وقوع جنگ بود.
از سوی دیگر دانشگاه ها صحنۀ درگیری خونین بود تا جایی که درگیریهای دانشگاهی در سه شهر کشته برجای گذاشت. در رشت 5 نفر، در اهواز هم 5 نفر و در زاهدان نیز یک نفر کشته شدند و در این فضا امکان برگزاری مراسم در دانشگاه ها به یاد شاعری نبود که با سیاست میانه نداشت.
حالا ببینیم اطلاعات سوم اردیبهشت 1359 خبر درگذشت سهراب سپهری را چگونه منتشر کرد:
سهراب سپهری نقاش و شاعر برجستۀ کشور دوشنبه شب گذشته در پی یک بیماری مزمن در سن 51 سالگی در تهران درگذشت. سپهری سخت تحت تأثیر عرفان و فلسفۀ شرق به ویژه «اوپانیشادها»ی هندوستان بود. به گونه ای که این تأثیر در قالب اشعارش تبلور می یافت. سهراب سپهری در زمینه های هنر نقاشی چندان چیره دست بود که اشتهاری جهانی کسب کرده بود.وی چندین نمایشگاه از آثار خود در داخل و خارج کشور برپا داشت و در این زمینه جوایزی به دست آورد.
سپهری در شعر فارسی نیز زبان خاص خود را داشت و صاحب سبک به شمار می رفت. شاید به جرأت بتوان گفت او در تصویر پردازی شعر امروز ایران را به بالاترین قلهٔ خود رساند. بسیاری معتقد بودند او از اکتاویو پاز شاعر تصویرگرای مگزیکی تأثیر پذیرفته است. اما ارزش شعری او به مراتب بالاتر از پاز بود.
از سپهری دفاتر شعری متعددی در دست است که در آن میان «جای پای آب» [صدای پای آب] او از شهرت بیشتری برخوردار است. به طوری که کمتر کسی را میتوان یافت که به شعر فارسی علاقهمند باشد و چند شعری از از این دفتر او را به خاطر نداشته باشد.
زندگی خواب ها، آواز آفتاب، حجم سبز و مرگ رنگ از دیگر دفاتر شعر اوست و این همه در یک مجله [مجلد] تحت عنوان «هشت کتاب» تجدید چاپ شده است.
جسد سهراب سپهری به وصیت خود او دیروز (سه شنبه) در زادگاهش کاشان که همیشه آن را در شعرهایش ستوده دفن گردید. به این ترتیب سپهری به جایی رفت که از آنجا برخاسته بود. جایی که در جهان پهناور خیال بارها در آن از برگ گل، سجاده پهن کرده و در آستانه گل سرخ نماز به جای آورده بود و گویی بیشتر از اینها نیز بازگشت خود به شهرش کاشان را آغاز کرده بود: کفشهایم کو؟/ باید [امشب] بروم/ چه کسی بود صدا زد سهراب؟
اطلاعات، مصیبت وارده را به بازماندگان آن مرحوم و همه هنرمندان و هنردوستان تسلیت میگوید. [پایان نقل خبر روزنامه اطلاعات در سوم اردیبهشت ۱۳۵۹]
* شکل تنظیم خبر درگذشت سهراب سپهری نشان میدهد نویسنده متن اطلاعات گستردهای درباره او داشته چون در آن زمان از اینترنت و ویکیپدیا خبری نبود و با توجه به تأکید بر وجه نقاشی او میتوان حدس زد به قلم دکتر جواد مجابی است که با اطلاعات همکاری داشت و در هر دو حوزه شعر و نقاشی صاحب نظر است یا از او مشاوره گرفته شده است و البته مانند امروز مرسوم نبوده در گزارش یا خبر اسم نویسنده را بیاورند.
این که در متن همه جا سهراب سپهری آمده نه سهراب هم بیانگر آن است که شهرت به نام کوچک بعد از مرگ او رخ داده است. همچنین در خبر از کلمه «جسد» استفاده شده در حالی که امروز اگر برای مشاهیر از جسد یا جنازه استفاده شود حمل بر اهانت یا تخفیف میکنند و باید از کلمه «پیکر» استفاده شود.
سرانجام این که تنها ۴ ماه بعد شعر صدای سهراب سپهری به کتاب های درسی دبیرستانی راه یافت هر چند برخی از دبیران ادبیات که با شعر نو میانه ای نداشتند موضع منفی می گرفتند ولی بر دل دانش آموزان بسیار شیرین نشست.
برخی بر این باورند که با وقوع جنگ و درگیری های سال ۶۰ و بسته شدن فضای سیاسی شعر سهراب در مظان اتهام نبود و حتی در صدا و سیما هم خوانده می شد و این گونه بود که محبوبیت و شهرت سهراب سپهری بعد از مرگ او صدچندان شد.
سهراب سپهری در کارگاه نقاشی خود