زیگموند فروید روانشناس و عصبشناس اتریشی بود که مکتب روانکاوی را پایهگذاری کرد؛ مکتبی که اصل و اساس آن کاوش در آن بخشی از ضمیر انسان بود که حتی از خود انسان نیز پنهان است: «ضمیر ناخودآگاه».
به گزارش فرادید، فروید در جریان تحقیقاتش، نظریه رشد روانیجنسی و مدل ساختاری ذهن را توسعه داد. کمکهای او منجر به شکلگیری پایههای بسیاری از جنبههای روانشناسی مدرن شد.
عکسی از زادگاه فروید در فرایبرگ، جایی که خانوادهاش اتاقی را اجاره کرده بودند
زیگموند فروید سال ۱۸۵۶ در فرایبرگ امپراتوری اتریش به دنیا آمد. او هفت خواهر و برادر کوچکتر و دو برادر ناتنی داشت. پدرش، جیکوب فروید، تاجر پشم بود و با چالشهای مالی طاقتفرسایی دست و پنجه نرم میکرد. فروید با خانوادهاش در یک اتاق اجارهای زندگی میکرد تا اینکه سال ۱۸۵۹ به دنبال چشمانداز اقتصادی بهتر به وین نقل مکان کردند.
وقتی فروید ۹ساله بود، وارد دبیرستان معتبری در وین شد و سال ۱۸۷۳ از آنجا فارغالتحصیل شد. هرچند فروید در آغاز قصد دنبال کردن حرفه حقوق را داشت، اما به لطف خواندن آثار گوته در مورد طبیعت در مدرسه، به پزشکی کشیده شد.
وقتی ۱۷ساله بود، وارد دانشکده پزشکی دانشگاه وین شد و در آنجا زیر نظر متخصصان برجسته زمان خود به تحصیل پرداخت. مهمتر از همه اینکه فلسفه را نزد فرانتس برنتانو، فیلسوف آلمانی و روانشناسی را نزد پزشک و روانشناس آلمانی ارنست بروکه آموخت. فروید سال ۱۸۸۱ با اخذ مدرک دکترای تخصصی در رشته اعصاب فارغالتحصیل شد.
زیگموند فروید سال ۱۸۸۲ به عنوان دستیار بالینی در بیمارستان عمومی وین مشغول به کار شد. او علاقه وافری به کشف چگونگی کاهش رنج روانی داشت و عصبشناسی نقطه آغاز او در این مسیر بود. فروید به واسطهی تحقیقات خود در آناتومی مغز، به یافتههای مهمی در مورد آفازی (عدم قدرت تکلم) و اثرات کوکائین در خلق و خو دست یافت.
او مصرف کوکائین را به عنوان یک داروی روانپزشکی آزمایش کرد، اما متوجه عوارض جانبی فاجعهبار آن شد. اگرچه این امر شهرتش را به خطر انداخت، اما سرنوشت کار او سال ۱۸۸۵ به لطف یک سفر ۱۹ هفتهای به کلینیک سالپتریه در پاریس تغییر کرد، جایی که او با ژان مارتین شارکو، متخصص مغز و اعصاب فرانسوی با بیماران مبتلا به «هیستری» کار کرد.
شارکو از هیپنوتیزم به عنوان ابزار درمانی برای دسترسی به خاطرات آسیبزا در بیمارانش استفاده کرد. کار او به شدت روی فروید اثر گذاشت، چون سبب شد بیماری روانی را محصول جانبی حالات روانی بداند، نه فقط محصول آسیبهای عصبی. بنابراین نقش «ناخودآگاه» در تحقیقات فروید محوری شد.
عکسی از زیگموند فروید در اتاق مطالعه خود
فروید ماه فوریه ۱۸۸۶ به وین بازگشت و روش خصوصی خود را آغاز کرد و تصمیم گرفت بیماران را از طریق هیپنوتیزم درمان کند. همان سال، یک موقعیت بدون حقوق را به عنوان سخنران در دانشگاه وین آغاز کرد که به او اجازه داد افکارش را به اشتراک بگذارد و همچنین تحقیقات مستقلی انجام دهد.
اگرچه روش اولیه فروید برای کاوش در ناخودآگاه «هیپنوتیزم» بود، اما در نهایت روشهای دیگری را نیز توسعه داد که مبنای کار او در زمینه روانکاوی شدند. فروید با مشاهده بیمارنش در طول جلسات درمانی، متوجه شد وقتی بیماران بدون سانسور و وقفه اظهارنظر میکنند، افکار، احساسات و خاطراتی را بروز میدهند که گواه ناخودآگاه آنها است.
فروید بین سالهای ۱۸۹۲ و ۱۸۹۸ روش «تداعی آزاد» را بهعنوان ابزاری برای کاوش ناخودآگاه توسعه داد. او بیماران را تشویق میکرد بدون فیلتر کردن خودشان، صحبت کنند و از پرسیدن سؤال یا قطع کردن صحبت آنها با به اشتراک گذاشتن تفاسیر خود، خودداری میکرد.
فروید و نمادهای ناخودآگاه، هنر دیجیتال اثر سامیت سینها
فروید نقش خوابها در کاوش ناخودآگاه را نیز کشف کرد که منجر به انتشار اثر مهم او در سال ۱۸۹۹ به نام تعبیر رویاها شد. او توضیح داد چگونه نمادهای درون رویا، دروازهای برای کشف خواستهها، خاطرات و احساسات سرکوبشده هستند. او در طول سالهای تجربه بالینی و خودکاوی، مدل ساختاری ذهن را توسعه داد و استدلال کرد که ذهن دارای ساختار سهگانهای است که از نهاد، خود و فراخود تشکیل شده است.
افزون بر این، او استدلال کرد که انسانها از طریق مراحل روانیجنسی متمایز رشد کردهاند. او این مراحل را به تفصیل در «سه مقاله درباره نظریه جنسیت» (۱۹۰۵) توضیح داده است. فروید باور داشت بیماری روانی، محصول جانبی اختلالات رشد در این مرحله به دلیل سرکوب میل جنسی است. عقدههای ادیپ و الکترا ویژگیهای دیدگاههای فروید درباره رشد روانیجنسی هستند که بر انگیزههای جنسی ناخودآگاه موجود در روابط کودک و مراقب تأکید میکنند.
فروید با اعضای انجمن بینالمللی روانکاوی در سال ۱۹۲۲
آثار فروید تا حد زیادی روانشناسی مدرن را شکل دادند. بیشتر مفاهیمی که توسط روانشناسی عمومی تبلیغ میشود ابتدا توسط فروید کشف شدند. برای نمونه، او نخستین کسی بود که به طور عمیق درباره اثرات مخرب تروما، به ویژه ترومای دوران کودکی توضیح داد.
او همچنین نخستین کسی بود که تمایل ناخودآگاه ما برای سرکوب خاطرات دردناک به عنوان وسیلهای برای محافظت از خود را کشف کرد و اصطلاح «مکانیسمهای دفاعی» را ابداع کرد. او همچنین انتقال و انتقال متقابل را در روابط بیمار و درمانگر مطالعه کرد. فروید سال ۱۹۱۰ انجمن بینالمللی روانکاوی (IPA) را برای ترویج مطالعه و توسعه نظریههای خود تأسیس کرد.
او اطمینان یافت که کار این انجمن ویژگیهای اساسی افکارش را حفظ میکند، بهویژه پس از اختلافاتی که با کارل یونگ داشت که قبل از توسعه نظریههای فروید درباره ناخودآگاه، رئیس IPA بود. امروزه IPA یک سازمان پیشرو در زمینه روانکاوی است که اعضای آن همچنان راه زیگموند فروید را دنبال میکنند.