عصر ایران ؛ دکتر سید عمار کلانتری -در رویدادها و بزنگاههای مهم هر کشور، رسانهها در بازنمایی رویداد و سمت و سو بخشیدن به جامعه، نقش جدی دارند و رویداد سقوط بالگرد و جان باختن «شهدای خدمت» نیز از همین دست بود. در این بخش تلاش شده عملکرد صداوسیما از همین منظر نقد و تحلیل شود.
عصر روز یکشنبه 30 اردیبهشت ماه، به تدریج خبر وقوع سانحه برای بالگرد حجتالاسلام رئیسی در رسانهها منتشر شد. از غروب یکشنبه به تدریج برخی برنامههای شبکههای صداوسیما به اخبار مربوط به پیگیری سانحه دیدگان و نیز دعا برای سلامتی آنها اختصاص یافت و از حدود ساعت 8 صبح که رسما خبر «درگذشت شهادت گونه» رئیس جمهور و همراهانش منتشر شد، محتواهایی شامل:
1- آخرین اخبار از یافتن پیکر شهدا،
2- مراسمهای بزرگداشت و تشییع در نقاط مختلف
3- روایت مردم و مسئولان از ویژگیهای مرحوم رئیسی و همراهان بخش اعظم برنامههای کانال های مختلف صداوسیما را تشکیل میداد.
در بسیاری از ساعات، با تغییر کانالهای تلویزیون، اکثر کانال های عمومی (1 تا 6) شبکههای قرآن، افق و خبر 2 مختص این محتواها بود و در مقاطعی شبکههایی چون سلامت، ورزش، آی فیلم و نمایش هم در باکسی هم تراز یا کوچکتر از برنامه معمول خود، برنامههای مربوط به این سانحه را پخش میکردند؛ به طوری که در برخی موارد، تنها در مقاطع پخش اذان این برنامهها قطع میشد و حتی بعد از اذان هم «نماز جماعت به امامت شهید رئیسی» پخش میشد.
فضای عاطفی و احساسی همراه با موسیقی غمگین و عزاداری و ذکر مصائب اهل بیت از یک سو و فضای تحلیلی بیان ویژگیهای رئیس جمهور شهید شامل مردمداری و تلاش و پرکاری در خدمت، دو سویه محتواهای منتشرشده در این برنامهها بود.
البته فقدان رئیس جمهور به عنوان عالیترین مقام اجرایی کشور، آن هم به صورت ناگهانی و در حین خدمت، واجد بیشترین ارزشهای خبری است و طبعا بخش زیادی از مردم هم فارغ از رویکرد سیاسی خود، پیگیر اخبار و رخدادهای حول این واقعه هستند؛ با این حال این حجم از پوشش (10 شبکه، 24 ساعته) این پرسش را به وجود میآورد که این راهبرد، اولا با چه هدفی انتخاب شده، ثانیا چه تاثیری بر مخاطبان مختلف میتواند داشته باشد؟ و ثالثا این راهبرد توسط چه کسانی انتخاب شده است؟
شاید رویکرد طبیعیتر این بود که شبکه خبر به انتشار اخبار و شبکه 1 به عنوان شبکه ملی به پخش رویدادها بپردازند و دیگر شبکهها هم گهگاه برنامههایی در این زمینه داشته باشند؛ اما صداوسیما راهبرد «بمباران خبری» را برگزید که با پرتاب بدون انقطاع و پرحجم اخبار و اطلاعات، اجازه فکر به مخاطب نمیدهد.
اهداف احتمالی رویکرد رسانهای رسمی
این که این رویکرد با چه اهدافی پیگیری شده، بسته به نوع نگاه تحلیلگران میتواند شامل موارد زیر باشد:
نگاه خوشبینانه:
1- لزوم قدرشناسی از رئیس جمهور رسمی کشور که حمایت اکثریت جامعه را دارد
2- روایت احساسات پاک و روابط عاطفی مردم نسبت به یک مسئول خدمتگزار
3- تقویت ارزشهای مورد تاکید رئیس جمهور شهید در جامعه، شامل خدمت به مردم، تلاشگری، ولایتمداری، حمایت از انقلاب و..
نگاه بدبینانه:
1- طرح و تثبیت گزاره اکثریت/ پرتعداد بودن هواداران طیف رئیسی در افکار عمومی
2- بهرهمندی از نتایج تشییع برای رخدادهای سیاسی آینده (قبل از همه، انتخابات پیش رو)
3- پس گرفتن «خیابان» به عنوان میدان عرض اندام عمومی از طیف مقابل (با توجه به فضای بیحجابی و اعتراضات 1401)
4- قدسیسازی رئیس جمهور فقید و مسدود کردن فضای نقد دولت سیزدهم
5- تقویت اعتماد به نفس در جمعیت وفادار
6- جذب بخشی از بدنه خاکستری جامعه به سمت هواداران
مخاطبان این رویکرد رسانهای سه دسته هستند:
1- هواداران این طیف که تعلق خاطر دارند و بخشی از آنها خود مطالبه این رویکرد حداکثری را دارند.
2- قشر خاکستری: بخشی از آنها مقهور این فضا شده (طبق تکنیک همرنگی با جماعت) و بخشی دیگر از این همه تبلیغات زده میشوند و فاصلهشان تشدید میگردد.
3- قشر مخالف: این قشر که داعیه اکثریت بودن در جامعه دارد، با این راهبرد محکوم میشود و ادعای اکثریت بودنش زیر سوال میرود.
نتیجه مثبت یا منفی؟
اکنون در حالی که برخلاف گذشته مردم به رسانههای رقیب صداوسیما (فضای مجازی و شبکههای اجتماعی) دسترسی دارند، این پرسش ایجاد میشود که راهبرد صداوسیما در قبال آن سه گونه مخاطب چقدر با توفیق همراه بوده است؟
1- همراهان: آیا اعتماد به نفس به این گروه بازگشته و تقویت شده یا بخشی از آنها از زیاده روی دلخور شده اند؟ به نظر میرسد در این بخش نتایج مثبتی گرفته شده است.
2- قشر خاکستری: این گروه به طیف بالا پیوسته اند یا تحت تاثیر افراط تبلیغاتی به سوی طرف مقابل رفته اند؟ نتایج این بخش به نظر چندان مثبت نیست.
3- قشر مخالف و منتقد: آیا محکوم شده اند یا با مشاهده این رویکرد، در مخالفت خود جریتر شده اند؟ به نظر میرسد محکومیت این قشر، بیشتر در رسانهها و جمع «طیف همراهان» مطرح می شود (نظیر حمله مجری تلویزیون به جامعهشناسان)، اما خود آنان چنین چیزی را باور ندارند.
یکی از موارد موثر در این زمینه، میزان مخاطب صداوسیماست. طبق نظرسنجی منتشرشده در بهمن 1402، برنامههای پربیننده صداوسیما حدود 17 تا 24 درصد (فوتبال برتر) بیننده داشته است. طبق نظرسنجی بهمن 1402، حدود 40 درصد مردم هر روز و 20 درصد چند بار در هفته تلویزیون می بینندد؛ البته در حوادث خاص مثل سانحه بالگرد، این میزان میتواند افزایش یابد.
به نظر میرسد بخش زیادی از مخاطبان صداوسیما، در گروه 1 و 2 قرار میگیرند؛ با این حال بخشهای خاصی از محتوای جهتدار و قطبی صداوسیما، با زیرنویسهای معکوس در فضای مجازی بازنشر شده و بخشی از گروه 3 آنها را به این روش تماشا میکنند. البته طبق پژوهش انجام شده در تابستان 1401، تنها 16 درصد به رسانه ملی اعتماد دارند.
در مجموع با توجه به تجارب قبلی، به نظر میرسد نتیجه این راهبرد صداوسیما، تشدید دوقطبی موجود در جامعه است. این رویه در کوتاه مدت باعث تقویت طیفی از همراهان میشود، اما با نگاهی از بالاتر، میتواند در درازمدت به کاهش هواداران نظام بینجامد.