عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: انتشار اسامی ۶ تن به عنوان نامزدهای تعیین شده از سوی شورای نگهبان برای انتخابات ریاستجمهوری موجب تعجب شد. اگر چه این احتمال وجود دارد که به عللی تغییرات کوچکی نیز در امروز و فردا در این لیست رخ بدهد، ولی در روال عادی همین نامها تایید شدهاند.
در طول یک هفته گذشته که گمانهزنیها درباره تأییدشدگان احتمالی وجود داشت، با قطعیت میتوان گفت که هیچ کس چنین لیستی را پیشبینی نمیکرد؛ حتی به صورت شانسی هم کسی نگفته بود که این ۶ نفر افراد نهایی واجد صلاحیت هستند.
یک مورد هم که گفته بر اساس تحلیل نبوده بلکه بر اساس اطلاع خبری بوده و کسی هم به آن توجه چندانی نکرد. این پدیده نشان میدهد که جامعه، حتی بخش مهمی از اصولگرایان در نقطه مقابل درک شورای نگهبان هستند که اصولا رفتارش قابل پیشبینی نیست. در پی این نیستم که اثبات کنم نظر این شورا نادرست است، چون اساسا چنین فرآیندی را نه مطابق با روح انقلاب و حاکمیت مردم میدانم و نه حتی مفید به حال وضعیت جناح حاکم. اینکه یک نفر را پیشتر ردصلاحیت کردند ولی این بار او را تأیید میکنند، در حالی که هیچ تغییر ملموس یا مهمی در او رخ نداده، جای تعجب دارد.
پیام این رفتار روشن است. اینکه تصمیمات ضابطهمند نیست و نمیتوانید روی برداشتهای خود از روند امور کشور حساب کنید و ریسک سرمایهگذاری (هر نوع سرمایهگذاری) بالاست. سخنگوی شورای نگهبان گفته است که یکی از دلایل این پدیده، تغییر اعضای شورای نگهبان است. این عذر بدتر از گناه است. مگر هنگامی که قضات یا شعب قضایی تغییر میکند، باید احکام قضایی نیز تغییر کند؟
پذیرش این، یعنی بلاموضوع کردن عدالت و تقلیل آن به خواست و سلیقه و اراده قاضی. اگر ضوابط حقوقی درست تنظیم شود، همه دادگاهها و قضات باید حکم واحدی بدهند یا اگر اشتباه میکنند در مرحله تجدیدنظر اصلاح شود. اگر همین یک ایراد را در مورد سازوکار موجود در نظر بگیریم، متوجه میشویم که چرا انتخابات در این جامعه دچار فراز و فرود میشود و شده است. یک مورد مثل انتخابات اسفند ۱۴۰۲ است که حداقلها را هم نداشت و مشارکت پایین آن در کشور و تهران رکورد زد و در مقابل انتخابات ۱۳۹۶ است که در اوج مشارکت بود. گذشته از این مساله مهم نامزدهای موجود را اکنون میتوان در قالب ۱+۵ تعریف کرد.
۵ نفر از نامزدهای اصولگرا که طبعا از گروههای گوناگون آنان هستند و یک نفر نامزد مورد حمایت جبهه اصلاحات یعنی آقای دکتر پزشکیان است که زمینه را برای فعالیت انتخاباتی آنان و مشارکت عمومی مردم فراهم میکند. هر چند نامزدهای دیگر منسوب به این جبهه ردصلاحیت شدند ولی این حداقل را باید مغتنم شمرد.
در اولین گام به آقای دکتر پزشکیان پیشنهاد میکنم که مجموعه نامزدهایی را که تأیید نشدند و با اصول و معیارهای ایشان و جریان اصلاحی قرابت دارند دعوت کرده و ستادی کامل و فراگیر را تشکیل بدهند. واقعیت این است که تجربه سه سال گذشته بسیار تلخ بوده و مردم با پوست و گوشت و استخوان خود آن را حس کردهاند. رغبت مردم به مشارکت انتخاباتی، برخلاف انتخابات ۱۴۰۰ زیاد شده و در روزهای آینده باید افزایش پیدا کند و این ظرفیت نزد آقای پزشکیان وجود دارد ولی به فعلیت در آوردن آن طی دو هفته طبعا کار سختی است، هر چند نشدنی نیست.
تجربه ۳ سال گذشته نشان داد که پروژه یکدستسازی نه تنها شکست خورده است، بلکه خطرات فراوانی برای کشور و مردم دارد. ویژگی مهم آقای پزشکیان صداقت و سلامت اوست. ولی این ویژگی را باید از طریق جلب مشارکت نخبگان با مخزنی از خردمندان تکمیل کند. آقای پزشکیان بهتر است که خودتان باشید؛ نیازی به تغییر ندارید. اگر خودتان باشید، رأی مردم به سود صداقت خواهد بود، هیچ کدام از نامزدهای دیگر از این نظر قادر به رقابت با شما نیستند. اگر صداقت و راستگویی را کنار بگذارید تا رأی کسب کنید - که قطعا نخواهید کرد - زیرا هیچگونه برتری نسبت به دیگران پیدا نخواهید کرد و از هر منظر شکست خواهید خورد.
الگوی خاتمی را در سال ۱۳۷۶ جدی بگیرید. وعدههای بیپایه و نشدنی ندهید. سال ۱۴۰۰ را به یاد بیاورید، مبادا بگویید که تورم را نصف و تکرقمی میکنم. آنان که به شما رأی میدهند این حرفها را توهین به خود خواهند دانست. من سعی میکنم ایدههای خود را به نحوی منعکس کنم یا به اطلاع برسانم ولی میدانم که در یک موقعیت تاریخی خطیری هستید، مسوولیت شما تکرار نشدنی است. چون شما به نهجالبلاغه خیلی علاقه دارید و به آن مسلط هستید این جمله را یادآوری میکنم که: «فرصتها را غنیمت شمارید که چون ابر میگذرند.»