محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی ملقب به صدرالمتالهین یا ملاصدرا، از بزرگان فلسفه اسلامی و از بزرگترین دانشمندان جهان است. اول خرداد در تقویم جمهوری اسلامی روز بزرگداشت ملاصدرا صدرالمتالهین شیرازی نامگذاری شده است.
به گزارش نمناک، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی مشهور به ملاصدرا فیلسوف، عارف و بنیانگذار مکتب فلسفی حکمت متعالیه است که در پانزده سال آخر قرن دهم هجری (سال 979 هجری قمری) در شیراز متولد شد اما تاریخ دقیق تولد ایشان مشخص نیست.
پدر ملاصدرا ، ابراهیم قوامی شیرازی از وزیران دولت فارس و از خاندان محترم قوامی بود که با همه مال و منال و اعتبار و کسب و شغلش، صاحب فرزند نمی شد. او برای اینکه صاحب فرزند گردد، به درگاه خدا نذرو نیاز نمود تا در صورتی که خداوند به او پسری صالح و موحد ببخشد، به فقیران و اهل علم بسیار کمک کند. خداوند پسری به او داد که نام او را محمد گذاشتند اما او را «صدرا» می خواندند.
وضع مالی خانوادگی ملاصدرا بسیار خوب بود و آنها از اشراف شیراز بودند بنابراین در کودکی توسط معلمان خصوصی در خانه آموزش خود را آغاز نمود. صدرالدین محمد پسری بسیار باهوش، جدی، با انرژی، درس خوان و کنجکاو بود، که در مدت زمان کمی توانست دروس مختلفی مانند ادبیات زبان فارسی و عربی و هنر خط نویسی فرا گیرد.
صدرا هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که اندکی از علم فقه و حقوق اسلامی و منطق و فلسفه را آموخت و به عرفان علاقمند بود. او در دوران جوانی یادداشت هایی را نگاشته که بخوبی علاقه او را به ادبیات عرفانی بخصوص اشعار فارسی فریدالدین عطار، جلال الدین مولوی و عراقی و نیز تصوف ابن عربی نشان می دهد.
ملاصدرا در طی سالهای حیات خود به شهرهای مختلف سفر کرد که به آنها می پردازیم.
حاکم فارس پس از مرگ شاه که برادر او بود به سلطنت رسید و ناگزیر به قزوین پایتخت آن زمان رفت و احتمالا وزیر او پدر ملاصدرا نیز به همراه او به قزوین رفته و خانواده اش را با خود برده است پس بخشی از آموزش ملاصدرا در کودکی و نوجوانی مسلماً در شیراز و بخش عمده ای از آموزش او در پایتخت آن زمان (شهر قزوین) بوده است.
در قزوین ملاصدرا با دو دانشمند و نابغه بزرگ به نام شیخ بهاءالدین عاملی و میرداماد آشنا شد و به دروس آنان رفت. در ظرف مدتی کوتاه او نیز با نبوغ خود سرآمد شاگردان آنها گردید.
شیخ بهاء و میرداماد از همه دانشهای روزگار خود باخبر بودند، ملاصدرا در کنار این دو استاد آموزش دید و در مدت زمان کوتاهی با نبوغ خود سرآمد شاگردان آنها گردید.ملاصدرا بیشترین بهره خود را از میرداماد در فلسفه و عرفان گرفت و او را مرشد و استاد حقیقی خود معرفی می کرد.
ملاصدرا که جوانی با تجربه شده بود ، زمانی که پایتخت صفویه از قزوین به شهر اصفهان انتقال یافت ، همراه شیخ بهاءالدین و میرداماد به اصفهان آمدند و بساط تدریس خود را در آنجا گستردند.
ملاصدرا در این زمان مکتب معروف خود را پایه گذاری کرد. او معلوم نیست که چند سال را در اصفهان گذراند ولی احتمالا سال (1010 هـ / 1602 م) برای اداره ثروت و املاک پدری به شهر خود شیراز بازگشته است. ملاصدرا بخش هایی از آن املاک را به فقرا بخشید اما هنوز املاکی به صورت موقوفه در امور خیریه در شیراز و فارس موجود است.
ملاصدرا در شیراز مکتب معروف خود را تدریس نمود، در آن زمان که بسیاری از فیلسوفان و متکلمان، از فلاسفه پیش از خود تقلید می نمودند، آراء نو او را به مسخره گرفتند و به دلیل در خطر دیدن موقعیت اجتماعی خود نزد دیگران به او توهین کردند. او مانند آنها رفتار نکرد ولی این فشارها باعث شد تا او از شیراز بصورت قهر بیرون و به شهر قم مهاجرت نماید.
شهر قم هنوز در آن هنگام مرکز مهم علمی و فلسفی نشده بود. او در خود شهر قم نماند و در روستایی بنام کَهَکْ در نزدیک شهر قم منزل گزید . هنوزباقیمانده آثار خانه اشرافی او در آن روستا وجود دارد.
ملاصدرا در این زمان به دلیل افسردگی و شکست روحی تا مدتی درس و بحث را رها کرد و عمر خود را بعبادت و روزه و ریاضت گذراند
او در این دوران توانست به مرحله کشف و شهود غیب برسد و با دیده دل حقایق فلسفی را ببیند و مکتب فلسفی خود را کامل سازد به همین خاطر این دوران ، دوران طلائی زندگانی اوبوده و او در این دوران به بالاترین درجه معنویت و قداست رسید.
ملاصدرا در مراحل کشف و شهود غیبی، دستور یافت که بسوی جامعه برگردد و دست به تألیف و تدریس و نشر و پخش مکتب و یافته های خود بزند . او پس از دوران سکوت به تألیف چند کتاب از جمله کتاب بزرگ و دائرة المعارف فلسفی خود بنام اسفار پرداخت و رساله هایی در پاسخ فلاسفه همزمان خود می نوشت.
او در قم شاگردان بسیاری از جمله فیاض لاهیجی و فیض کاشانی را پرورش داد که هر دو داماد ملاصدرا شدند و مکتب او را ترویج کردند.
به نظر می رسد که ملاصدرا در حدود سال (1039 ـ 1040 هـ / 1632 م) به دعوت حاکم استان فارس یعنی اللهوردیخان برای اداره مدرسه ای برای تدریس فلسفه به شیراز رفت و به تدریس فلسفه و تفسیر و حدیث اشتغال یافت و شاگردانی را پرورش داد.
از سه کتابی که او در همان زمان در شیراز و به فارسی نوشته شده، چنین برمی آید که او در آن دوره زیر فشار بدگوئیها و بدخوئیهای دانشمندان همشهری خود بوده است ولی اینبار بر معرفی و نشر مکتب خود اصرار نموده است.
تاریخ ازدواج ملاصدرا مشخص نیست اما احتمالا او در نزدیک چهل سالگی ازدواج نموده زیرا نخستین فرزند او متولد سال 1019 هـ (1609 میلادی) است. ملاصدرا در شیراز ازدواج کرد و نخستین فرزندش نیز در آن جا به دنیا آمد اما بعد از آزار و اذیت ها ملاصدرا همراه کاروان کوچک خود، (زن و کودک خردسالش) راهی قم شدند. ملاصدرا مدتی را در قم گذراند، اما خود را به کسی معرفی نکرد.
ملاصدرا خانواده ی کوچک خود را به سوی روستایی به نام کهک به راه انداخت و چنانچه اشاره شده است دو فرزند دیگر ملاصدرا در کهک به دنیا آمدند . دختر بزرگش در آن جا ازدواج کرد و نوه اش هم در آنجا به دنیا آمد.
او دارای پنج فرزند سه دختر و دو پسربوده است که میرزا ابراهیم یکی ازپسران او ، از دانشمندان زمان خود بوده و فیلسوف و فقیه و متکلم و مفسر شمرده میشده و پسر دیگر او بنام احمد نیز فیلسوف و ادیب و شاعر بوده و چند کتاب به وی نسبت داده شده است.
بزرگترین فرزند ملاصدرا دختر او بنام ام کلثوم دانشمند و شاعر و زنی اهل عبادت و زهد و همسر ملا عبدالرزاق لاهیجی بوده است.دختر دوم ملاصدرا زبیده همسر فیض کاشانی (شاگرد دیگر ملاصدرا) شده و دختر سوم ملاصدرا بنام معصومه معروف به داشتن معلومات و تسلط بر شعر و ادب است.
ملاصدرا با قرآن مجید و روایات مأنوس بود و به اصول و مبانی اعتقادی شیعه دوازده امامی عقیده داشت و در آثار خود در مواضع مختلف، اصول اعتقادات شیعه را تبیین کرده است.
ملاصدرا در زندگی خود هفت بار پیاده به خانه خدا سفر نموده است، سفر حج نوعی ریاضت شمرده می شده است. او در سفر هفتم خود به مکّه و زیارت کعبه در شهر بصره بیمار شد و چشم از جهان بربست و درگذشت . بندر بصره در عراق بوده است که در آن زمان جزئی از کشور ایران بود.
سال درگذشت ملاصدرا سال (1050 هـ / 1640 م) است اما این تاریخ ممکن است اشتباه باشد، زیرا قطع ناگهانی و ناقص ماندن برخی تألیفات نوه او بنام محمد علم الهدی مانند تفسیر قرآن و شرح اصول کافی در حدود سال (1044 هـ / 1634 م) مؤید این ادعاست.
پس از فوت شیعیان او را به شهر نجف به آرامگاه امام علی(علیه السلام) بردند و بنابر گفته نوه او در طرف چپ صحن حرم امام علی(علیه السلام) دفن کردند.