۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۷۷۱۶۴
تاریخ انتشار: ۲۰:۵۹ - ۰۵-۰۴-۱۴۰۳
کد ۹۷۷۱۶۴
انتشار: ۲۰:۵۹ - ۰۵-۰۴-۱۴۰۳
سنگین ترین کنایه در پایان مناظرۀ پنجم

«یک جهان کم‌آگاهی، یک ایران فرصت بر باد رفته!»

«یک جهان کم‌آگاهی، یک ایران فرصت بر باد رفته!»
کاری نکنیم که بعد از روز جمعه حسرت یک فرصت طلایی از دست رفته را بخوریم. به تعبیر سعدی: به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/ و گر مراد نیابم به قدر وُسع بکوشم

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- جان کلام مصطفی پورمحمدی در واپسین مناظره همین جمله بود: "یک جهان کم آگاهی، یک ایران فرصت بر باد رفته".

   روشن است شیخی که تصریح کرد نه آیت‌الله است نه دکتر، آشکارا به سعید جلیلی نامزد پرادعای انتخابات ریاست جمهوری طعنه و کنایه می‌زد که بارها و بارها دراین روزها گفته و نوشته است: "یک جهان فرصت، یک ایران جهش".

  اصل شعار آقای جلیلی البته احتمالا در ابتدا این بوده: "یک جهان فرصت، یک ایران ظرفیت" اما آن قدر در نوبت‌های قبل کلمات "فرصت" و "ظرفیت" را به کار برده بود که این بار ترجیح داد به جای فرصت بگوید جهش و شاید برای قافیه سازی بهتر بود به جای فرصت نیز کلمه‌ای در ردیف آن می‌نشاند و مثلا: دهش! اگرچه دهش معنای گسترده‌تری دارد و به معنی بخشایش و گشاده‌دستی است.

 به هر رو نقش پررنگ آقای پورمحمدی در این چند مناظره این بود که سعید جلیلی را چنانچه دیروز نوشتم از سایه بیرون آورد و زیر تیغ تیز آفتاب بنشاند و وقتی شبانگاهان دوشنبه چنین کرد و بحث ممانعت او در مزایای قراردادی گازی ولو با معایبی را پیش کشید و مخالفت‌های او با تشکیل انجمن‌های مردم نهاد پیدا بود که ظهر روز بعد و زیر آفتاب پیدا بود که نور بیشتری بر مرد سایه‌نشین  خواهد افکند و ضربۀ نهایی طعنه به شعار او و انکار تمام مدعاها بود: یک جهان کم آگاهی، یک ایران فرصت بر باد رفته.

او قبل از آن هم ادعای رشد اقتصادی را که با اتکا به افزایش فروش نفت از بام تا شام تکرار می کند با اشاره به شاخص های بازار سرمایه زیر سوال برده بود.

 در این باره که چرا آقای پورمحمدی سعید جلیلی را سیبل قرار داد و پیکان کنایه ها را به جانب او روانه کرد چند احتمال متصور است:

نخست این که بخت جلیلی را بیش از قالیباف می‌داند و معتقد است یا قالیباف النهایه کنار می‌رود یا به دور دوم راه نمی‌یابد.

حدس دوم این است که همان نقش دکتر ولایتی در سال 92 را ایفا می‌کند که با حمله به جلیلی برای رقیب اصلی او که در آن زمان حسن روحانی بود و حالا مسعود پزشکیان است برای نامزد دیگر فضاگشایی می‌کند. کما این که پورمحمدی فضا را تغییر داد و سعید جلیلی را گوشه رینگ برد و صدای او را بلند کرد.

 حدس سوم این است که واقعا برای خود بخت بلندی قایل است و آمده رییس جمهور شود هر چند آدم معقولی به نظر آمد و در میان پاسخ به پرسش های بیرون مناظره هم متبحر جلوه کرد.

 جایی از او دربارۀ اشتهار به شدت عمل های دهۀ 60 پرسیده شد و دو گونه توضیح داد: نخست این که «اشداء علی الکفار» را انجام داده و نوبت «رُحماء بینهم» است و البته در کنار «کفار»، «منافقین» را هم آورد.   

دوم هم اشاره به  نزد مرحوم آیت‌الله منتظری می‌برده که در آن زمان قائم مقام رهبری بوده و مرحوم امام اختیاراتی در این زمینه را به او تفویض کرده بود.

 ادبیات او دربارۀ آقای منتظری هیچ شباهتی با گفتارهای رسمی و رییس خود – محمدی ری شهری- نداشت و یادآور شد در جمعه‌هایی که برای دیدار با پدر و مادر به قم می رفته عصرها به آقای منتظری مراجعه می کرده و در حالی که ملاقات‌های عمومی تمام شده بود در خلوت و «با لباس خانه و اندرونی» او را می‌پذیرفته و جایی هم گفته بود در عفوها از آقای پورمحمدی یاد بگیرید.

 نوبت دیگر که پاسخ دقیقی داد دربارۀ اختیارات ریاست جمهوری بود که گفت: آنچه در قانون اساسی آمده مشکوک و مبهم است و بخسی از اختیارات باید پس گرفته شود. این پاسخ هم نشان می داد از عمق سیاسی برخوردار است.

این نوشته اما نه به معنی آن است که نویسندۀ این سطور به آقای پورمحمدی رأی می دهد یا این رسانه به سوی او گرویده است. در تبیین همان است که گفت: یک جهان کم‌آگاهی و ادعا و یک ایران فرصت برباد رفته.

واقعیت همین است: "وهم" به جای "فهم" فرصت‌های بسیاری از ایران را از ایران را گرفته است.

یادمان باشد: توهم با تخیل تفاوت دارد. اقتدارگرایان بیشتر اهل توهّم‌اند تا تخیل. به همین خاطر با ادبیات مشکل دارند و دوست دارند آدمیان به جای تخیل توهم زده باشند.

   در آغاز آوردم که شاید شعار اصلی جلیلی این بوده: "یک جهان فرصت، یک ایران ظرفیت" و چون "فرصت" و "ظرفیت" را زیاد تکرار کرده به جای ظرفیت، جهش گذاشته است.

  بر این سیاق می توان گفت شاید مراد آقای پورمحمدی هم از کم‌آگاهی و ادعا «وهم» بوده است و آنچه از دست رفته فهم.

  جدای اینها یادمان باشد رأی جمعۀ ما سودی هم نداشته باشد زیان ندارد. به اعتبار این سخن سعدی:

   به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
   و گر مراد نیابم به قدر وُسع بکوشم

ارسال به دوستان