مهدی عرب صادق، فعال سیاسی اصولگرا در یادداشتی در شبکه اجتماعی ایکس با هشتگ آقایان دکتر پزشکیان و دکتر ظریف و دکتر عبدالعلیزاده درباره انتخاب وزیر نیرو پیشنهاداتی ارائه داد.
۱. صنایع، ساز و کارهای خطوط تولید حیاتی و حساس، اهمیت صنعت و دخالتش در اقتصاد و توسعه اقتصادی بداند!
۲. اهمیت تشکیل وزارت انرژی بر اهل آن پوشیده نیست؛ البته تغییرات ساختاری کابینه در شرایط کنونی و تعمیق و تشدید ناترازی برق، برای کشور خطرساز است؛ مقدمه آن و ضرورت عبور از بحران فعلی؛ وزیر باید به ساختمان نیایش برود که وزاری صمت و نفت ارتباط و تعامل درخوری داشته باشد، نه مشابه وزیر صمت و نیروی فعلی که دائم در تضاد هستند و البته مشابه رابطه وزیر نیرو فعلی و صمت قبلی در پنهان کاری و رفاقت محوری نباشد.
۳. آمایش سرزمینی را در برق و آب و گاز بداند و بخواهد که توزیع زیر ساختهای انرژی را با تعامل نفت و صمت بر آن محور پیش ببرد!
۴. آبسازها، آب اندوزها، آبیاب ها، آبراهها و آبخواهها را بشناسد و با شناخت مناطق و ژئو فیزیک به سیاست گذاری آبی بپردازد.
۵. تسلیم فشارهای سیاسی و غیرکارشناسی مقامات سیاسی نباشد و تعریفها و احداثها و بهره برداریها را منطبق با چارچوب مطالعاتی و افقهای پیش رو پیش ببرد.
۶. ژئو فیزیک کشور را در حوزه آب و برق و گاز تسلط داشته باشد و اداوات انتقال این سه عنصر را فقط برای انتقال نیابد و آن را شریان هوشمند حیاتی توسعه کشور بداند.
۷. رابطه لازم و ملزومی سوخت و برق و آب را بداند و متغیرهای تعادل ساز را بشناسد و تابع هدف دوگانه مبتنی بر تامین لازمههای رشد اقتصادی در داخل و طراحی دیپلماسی انرژی امنیت ساز و امنیت محور طراحی کند و قیود آن را دقیق نماید و متغیرها را درست بشناسد.
۸. قانون بداند و از ارکان حاکمیتی و نهادهای موازی حقوق زیرساخت ساز را با جدیت و دقت مطالبه کند.
۹. سدهای تعارض منافع در این حوزه را شناسایی و این سدها را از سر راه بردارد!
۱۰. حقوق عام و خاص را احترام بگذارد و معارضهای زمینی و هوایی و مالکیتی شریانهای انتقال آب و برق را بدون هزینه اجتماعی و فرصت سوزیها و خارج از رویکرد مبتنی انفعال و بر عکس اقتدار حاکمیتی حل و فصل نماید.
۱۱. با مردم صادق باشد؛ اما برای حاکمیت چشم و مغز باشد و در انتقال نیازهای گلوگاهی منافع قبیلهای را در نظر نگیرد.
۱۲. میزان ناترازی انرژی را بشناسد و ارتباط ناترازی گاز و برق را رصد کند و برای آن راهکار داشته باشد؛ خسارت و روابط خاموشی برق را با اقتصاد بداند و لازمتر از آن عدم النفع و خسارات را با پوست و گوشت و استخوان لمس نماید!
۱۳. تفاوت مدیریت مصرف با سرکوب مصرف را بداند؛ تفاوت CVR با کم فروشی را بداند؛ تفاوت کنترل فرکانس با دستپاچگی را بداند؛ تفاوت دسپاچگی را با دسپاچینگ بداند.
۱۴. دیپلماسی انرژی را الزام آور و ضرورت امنیت ملی بداند و برای آن برنامه داشته باشد.
۱۵. تاب آوری و قابلیت اطمینان و پشتوانه سازی در تامین آب و برق را قربانی روزمرههای فاقد برنامه ننماید.
۱۶. برنامه ریزی تولید توام با کاستن هزینهها و در سایه تقویت شبکه انتقال و تبادل و زیرساختهای انرژی با برنامه منفک زمستان و تابستان را بشناسد، احترام کند و اجرا کند!
۱۷. برنامه ریزی منطقهای و آب و هوایی در سایه برنامه ریزی یکپارچه و سیستمی و کلان را بداند و نقشه راه اجرا را طراحی و الزام نماید.
۱۸. انرژیهای نو و تجدیدپذیر را در برنامه راهبردی خود با رویکرد شناخت منطقهای اولویت بندی کند و با تعامل کریدورهای باد را صیانت و حفاظت کند و طول و عرضهای جغرافیایی پتانسیلهای تابشی را حریم امن و امنیت کشور بداند و آن را قدر بداند.
۱۹. سوختهای فسیلی و گاز را سرمایه وزارت خانه خود بداند و آن را ورودی باد آورده و رایگان نیروگاهی خود تلقی نکند و توسعه را توام به بهبود راندمان و کاهش تلفات راهبری کند.
۲۰. فرصت مدیریت را جز برای خدمت نبیند و خدمت را فقط برای دوران تصدی حال و سپری روزمره وزارت نبیند.