عصر ایران؛ احمد فرتاش - بعد از ترور اسماعیل هنیه در تهران، برخی در اظهارنظرهایشان تاکید کردند این ترور با هماهنگی اسرائیل و آمریکا صورت پذیرفته. حتی برخی از ائمه جمعه، که علیالقاعده در سیاست خارجی تخصصی ندارند، و البته انبوهی از چهرههای ریز و درشت جناح اصولگرا، دولت ایالات متحده را در کنار اسرائیل در ترور هنیه دخیل دانستند. نه در مقام حدس و گمان که با قطعیت و بیتردید.
معلوم نیست چنین نظری از سر عادت ابراز میشود یا واقعا محصول خرد سیاسی این افراد است؟ چون دولت بایدن در ماه های آخر به شدت پرهیز دارد از ایجاد شرایط منتهی به جنگ در خاورمیانه.
رسانههای آمریکایی در روزهای اخیر نوشتهاند دولت بایدن معتقد است ترور هنیه مذاکرات آتشبس در غزه را مخدوش کرده و همین موجب تشدید تنش بین بایدن و نتانیاهو شده است. بنابراین کسانی ادعای نقش مستقیم دولت آمریکا در ترور هنیه را می توان در ادامه این سنت و عادت دانست با ربط و بیربط هر موضوعی را به آمریکا نسبت میدهند تا انقلابیگریشان را پر کنند!
البته برخی از این افراد میدانند دولت بایدن در حالی که نتانیاهو را تحت فشار قرار داده بود برای پذیرش آتشبس، قاعدتا نمیتوانست موافق ترور هنیه باشد؛ ولی طرح علنی چنین ادعایی علیه دولت آمریکا، این سود را برای آنان دارد که مانع از بهبود رابطه ایران و آمریکا در دوره ریاست جمهوری پزشکیان میشود.
ممانعت از چنین تحولی، الآن بیش از پیش برای افراطیون داخلی اهمیت دارد؛ چراکه آنها تا قبل از نامزدی کامالا هریس در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، منتظر به قدرت رسیدن ترامپ بودند ولی الآن که بایدن کنار رفته و هریس رقیب ترامپ شده، شانس ترامپ برای پیروزی در انتخابات، به اندازه سابق نیست.
اگر ترامپ رئیسجمهور آمریکا شود، نیازی نیست تندروهای داخلی فتیله تقابل بین ایران و آمریکا را بالا ببرند؛ خود ترامپ چنین کاری را انجام خواهد داد. ولی چون احتمال پیروزی هریس در انتخابات جدی به نظر میرسد، تندروهای وطنی ترجیح میدهند از فرصت ناشی از ترور هنیه برای تشدید تقابل بین ایران و آمریکا استفاده کنند.
بنابراین اصرار اصولگرایان تندرو بر حملهٔ نظامی به نیروهای آمریکایی در کنار حمله به اسرائیل، معنایی جز این ندارد که تندروهای داخل کشور، وقوع جنگ را تنها راه پیشبرد برنامه سیاسی خودشان میدانند.
یکی از اهداف این برنامه میتواند تبدیل پزشکیان از یک رئیس جمهور اصلاحطلب به یک رئیس جمهور اصولگرا باشد. در واقع با این فرض تندروهای داخلی در پی آناند تا دولت پزشکیان به دولت دوم رییسی بدل شود نه دولت سوم خاتمی.
البته بدیهی است که جنگطلبی از این جنس دلایل دیگری هم دارد. مثلا ممانعت از کاهش تحریمها و تشدید انسداد فضای سیاسی و اجتماعی کشور.
این در حالی است که حتی اگر اسرائیل به حمله محتمل ایران پاسخی ندهد، میتوان حدس زد پس از حمله آتی نیز دیر یا زود اسرائیل مجددا دست به اقدامی زند که نیاز به واکنش باشد و بدیهی است این وضع نمی تواند دیری بپاید و کار به حملات نظامی مستقیم دوطرفه میانجامد.
بنابراین باید منتظر بود تا هریس جانشین بایدن شود بلکه در دولت کامالا هریس توافقی شکل گیرد. ولی تندروهای داخل کشور ظاهرا میخواهند تا پیش از روی کار آمدن دولت جدید دموکراتها، ایران را علاوه بر جنگ با اسرائیل، درگیر جنگ با آمریکا هم بکنند تا پیشاپیش فاتحه هر گونه تنشزدایی را بخوانند.
این همه اصرار بر نقش داشتن آمریکا در ترور اسماعیل هنیه ولو آنها انکار کنند اگر از سر عادتِ آمریکاستیزی و متهم ساختن آمریکا در تمامی حوادث نامطلوبِ انقلابیون نباشد، جز با هدف ایجاد تنش بین ایران و آمریکا از سر چه میتواند باشد؟
خسارات تنشی که کشور را درگیر جنگی با مصارف داخلی کند برای مردم است و مصارف آن برای تندروهایی که برای انتقام در مقابل ترور انگار ایدهای جز واکنش نظامی ندارند در حالی که راهکارهای دیگر (به جز جنگ) و در زمانهای دیگر هم متصور است و یگانه روش درگیر ساختن کشور در جنگ نیست.