در حالی که اصول روانشناسی مثبت قطعاً میتوانند بهزیستی و خوشبختی فردی را افزایش دهند، اما جنبههای تاریک و کمتر مورد بحث در این زمینه نیز وجود دارد. در این مطلب، به دردسرها و مشکلات روانشناسی مثبت میپردازیم.
روانشناسی مثبت چیست؟
به گزارش چطور، روانشناسی مثبت، زیرشاخهای از روانشناسی است که بر مطالعه احساسات مثبت، نقاط قوت و عواملی که به شکوفایی انسان کمک میکنند، تمرکز دارد. هدف آن انتقال تمرکز از بیماریهای روانی به بهزیستی روانی است و بر جنبههایی مانند خوشبختی، قدردانی، مقاومت و معنا در زندگی تأکید دارد.
این رویکرد روانشناسی نکات و ابزارهای ارزشمندی برای بهزیستی فردی و جمعی ارائه کرده است. اما پذیرش بیچون و چرای اصول آن و غافل شدن از نگاه انتقادی میتواند منجر به پیامدهای منفی شود.
تأکید بیش از حد بر مثبتاندیشی و خوشبختی اجباری
یکی از اصول اصلی روانشناسی مثبت ترویج مثبتاندیشی و احساسات مثبت است. در حالی که نگرش مثبت میتواند رضایت از زندگی را افزایش دهد، تأکید بیش از حد بر مثبتاندیشی میتواند باعث فرار از واقعیت و غرق شدن در توهم شود.
دیکتاتوری مثبتنگری؛ اثر منفی روانشناسی مثبت
وقتی پیوسته از خوشبختی و موفقیت به عنوان هدف اصلی زندگی حرف بزنیم افراد ممکن است احساس کنند که باید همیشه در حالت شادی و خوشبینی باشند و احساس غم را بر خود روا ندانند. این پدیده با عنوان دیکتاتوری مثبتنگری یا استبداد مثبت اندیشی (Tyranny of Positivity) شناخته میشود. این پدیده را میتواند خطرناکترین اثر منفی روانشناسی مثبت دانست.
این شادی اجباری دو اثر گریز ناپذیر در پی دارد:
- انتظارات غیرواقعی: جستجوی مداوم برای خوشبختی میتواند استانداردی دستنیافتنی را تعیین کند. زندگی ذاتاً پر از فراز و نشیب است و انتظار خوشبختی دائمی غیرواقعی است. در چنین وضعیتی ما هیچ وقت نمیتوانیم از میزان خوشبختی خود رضایت پیدا کنیم و همیشه در عمق وجود خود حس ناتوانی داریم.
- ناامیدی و سرخوردگی: زمانی که افراد برای حفظ مثبتاندیشی مداوم تلاش میکنند به طور طبیعی دچار ناامیدی و سرخوردگی میشوند. این مسئله در نهایت باعث سرخوردگی فرد میشود و این امر با شعارهای روانشناسی مثبتنگر در تضاد است.
نادیده گرفتن احساسات منفی
روانشناسی مثبت بر اهمیت احساسات مثبت تأکید میکند در نتیجه این تأکید گاهی اوقات ارزش احساسات منفی که بخش طبیعی و ضروری از تجربه انسانی هستند را نادیده میگیرد.
بهتر است به این نکته توجه کنیم که ما کنترل کاملی بر شادی خود نداریم و تلاش برای رسیدن به آن میتواند ما را به جای خوشحالی بسیار بدبخت کند.
خوب است این سؤال را از خود بپرسیم که آیا واقعاً شادی مهمترین ارزش زندگی است؟
سرکوب و انکار احساسی
احساسات منفی مانند غم، خشم و ترس نقشهای مهمی در سلامت روانی و احساسی ما ایفا میکنند. در نتیجه سرکوب و انکار احساسات منفی میتواند منجر به چندین مشکل روانشناختی شود.
- مشکلات روانی: نادیده گرفتن یا سرکوب احساسات منفی میتواند منجر به مشکلاتی مانند اضطراب، افسردگی و استرس شود. احساسات سیگنالهایی هستند که اطلاعات ارزشمندی درباره نیازها و تجربیات ما ارائه میدهند. اختلال در این سیگنالها روان ما را ویران میکند.
- مشکلات جسمی: سرکوب احساسات منفی میتواند منجر به مشکلات جسمی مانند سردرد، فشار خون بالا و مشکلات گوارشی شود.
- نقص در تنظیم احساسات: توانایی تنظیم احساسات به طور مؤثر شامل شناخت و پردازش احساسات مثبت و منفی است. انکار احساسات منفی دماسنج حسی ما را مختل میکند.
- روابط آسیبدیده: سرکوب احساسات میتواند منجر به سوءتفاهم و درگیری در روابط شود. زمانی که ما احساسات خود را به طور واضح و صادقانه بیان نکنیم، دیگران ممکن است نیازها و خواستههای ما را درک نکنند. این امر میتواند به رنجش، خشم و انزوا منجر شود.
- تصمیمگیری ضعیف: احساسات ما میتوانند راهنمای ارزشمندی برای تصمیمگیری باشند. زمانی که ما از احساسات خود آگاه نباشیم یا آنها را نادیده بگیریم، ممکن است تصمیماتی بگیریم که به نفع ما نباشد.
- سوء مصرف مواد: برخی از افراد برای مقابله با احساسات دشوار به سوء مصرف مواد روی میآورند. با این حال، این امر راهحلی موقتی است و در نهایت میتواند منجر به مشکلات جدیتر شود.
راهکارهایی برای مقابله با سرکوب و انکار
- شناسایی احساسات: اولین قدم برای مقابله با سرکوب و انکار، آگاهی از احساسات خود است. به خودتان اجازه دهید احساساتتان را تجربه کنید، حتی اگر منفی باشند.
- پذیرش احساسات: به خودتان یادآوری کنید که احساسات منفی بخشی طبیعی از زندگی هستند. هیچ کس احساسات منفی را به طور کامل تجربه نمیکند.
- ابراز احساسات به طور سالم: راههای سالمی برای بیان احساسات خود مانند صحبت با یک دوست یا درمانگر، نوشتن خاطرات یا انجام فعالیتهای خلاقانه پیدا کنید.
- مراقبت از خود: از سلامت جسمی و روانی خود با خوردن غذاهای سالم، ورزش کافی و خواب کافی مراقبت کنید.
- کمک گرفتن: اگر در مقابله با احساسات خود مشکل دارید، از یک متخصص بهداشت روان کمک بگیرید.
یادآوری: سرکوب و انکار احساسات منفی با توجه به روانشناسی مثبت راهحلی برای مشکلات نیست. با یادگیری نحوه شناسایی، پذیرش و بیان احساسات خود، میتوانید سلامت روان و روابط خود را بهبود ببخشید.
فشار برای مثبت بودن
فشار اجتماعی مثبتنگری و فشار خود ساخته برای همیشه مثبت بودن میتواند سنگین و مخرب باشد. آدم به طور طبیعی گاهی نیاز به غمگین، منفی و خشمگین بودن دارد و فشار انکار این حسها ویرانگر است. به یاد داشته باشید:
- احساسات منفی بخشی طبیعی از زندگی هستند.
- شما مجبور نیستید همیشه شاد باشید.
- مهم است که به خودتان اجازه دهید تمام طیف احساسات را تجربه کنید.
- با احساسات خود با مهربانی و پذیرش رفتار کنید.
- در صورت نیاز از کمک حرفهای استفاده کنید.
مثبتاندیشی میتواند ابزاری ارزشمند باشد، اما نباید به ابزاری برای سرکوب احساسات واقعی یا نادیده گرفتن مشکلات تبدیل شود. با تمرین پذیرش خود و تجربیاتتان، میتوانید دیدگاه مثبتتری را در زندگی پرورش دهید که هم پایدار و هم اصیل باشد.
انتظارات اجتماعی و خود تحمیلشده
افراد ممکن است احساس کنند که باید همیشه شاد و مثبت به نظر برسند، حتی زمانی که در عمق خود در حال مبارزه هستند. این فشار میتواند از هنجارهای اجتماعی، تصویرسازی رسانهها از زندگیهای ایدهآل یا انتظارات خود ساخته ناشی شود.
- عدم اصالت: نمایش دادن همیشگی یک ظاهر مثبت میتواند منجر به قطع شدن بخشی از ارتباطهای انسانی و عدم ارائه رفتار واقعی و اصیل شود.
- انزوای اجتماعی: وقتی کسی به طور پیوسته تصویری مثبت از خود ارائه دهد به طور طبیعی از به اشتراک گذاشتن احساسات واقعی خود با دیگران اجتناب میکند. این میتواند منجر به انزوای اجتماعی و کمبود ارتباطات معنادار شود، زیرا روابط بر اساس تبادل واقعی احساسات شکل میگیرند و نه توهم خوشبختی و مثبت بودن.
مقصر دانستن قربانی
تأکید شدید روانشناسی مثبت بر مسئولیت شخصی گاهی منجر به مقصر دانستن قربانی شود. این اتفاق میتواند باعث شود شما عملا از نقش عوامل بیرونی غافل شوید. مقصر دانستن قربانی میتواند احساس بیعدالتی و ظلم را در فرد قربانی افزایش دهد. این امر میتواند به خشم، تلخی و انزوا منجر شود.
زمانی که افراد قربانی احساس میکنند که مسئول مشکلات خود هستند، ممکن است از حمایت دیگران محروم شوند. این امر میتواند احساس تنهایی و انزوا را افزایش دهد. مقصر دانستن قربانی میتواند مانع از بهبودی فرد شود. اگر افراد احساس کنند که مسئول مشکلات خود هستند، ممکن است کمتر مایل به دنبال کمک یا ایجاد تغییرات در زندگی خود باشند.
خطرات مسئولیت شخصی
در حالی که پذیرش مسئولیت شخصی امری ضروری برای زندگی متعادل است، اما نگاه افراطی به این مسئله میتواند مضر باشد.
- مقصر دانستن قربانی: در شرایط سختی مانند تروما، بیماری یا ظلم سیستماتیک نمیتوان همه مسائل را شخصی دید. در چنین شرایطی تأکید روی این ایده که افراد مسئول زندگی شاد خود هستند میتواند منجر به مقصر دانستن قربانی شود. این دیدگاه عوامل خارجی را نادیده میگیرد و تأکید میکند که افراد به خاطر رنج خود مقصر هستند.
- نادیده گرفتن عوامل خارجی: حتی در شرایط کاملا معمولی همه چالشها در کنترل فرد نیستند. با تمرکز بیش از حد بر مسئولیت شخصی، تأثیر قابل توجه عوامل خارجی مانند شرایط اجتماعی-اقتصادی، تبعیض و مسائل سیستماتیک دیگر نادیده گرفته میشود.
نادیده گرفتن مسائل ساختاری
روانشناسی مثبت اغلب بر تغییرات فردی تمرکز میکند و ممکن است مشکلات بزرگتر اجتماعی و ساختاری را نادیده بگیرد.
نادیده گرفتن مشکلات اجتماعی و سیستماتیک
با تمرکز بر مثبتاندیشی و مقاومت فردی، خطر نادیده گرفتن یا کماهمیت جلوه دادن اهمیت پرداختن به مسائل سیستماتیک که بر بهزیستی تأثیر میگذارند وجود دارد.
- نابرابری اجتماعی: مسائلی مانند فقر، نژادپرستی و نابرابری جنسیتی تأثیرات عمیقی بر سلامت روانی و مثبتاندیشی دارند. پرداختن به این مسائل نیازمند تغییرات سیستماتیک است، نه فقط مثبتاندیشی فردی.
- پیامدهای سیاستی: مداخلات مؤثر در سلامت روانی باید هر دو عامل فردی و اجتماعی را در نظر بگیرند. سیاستهایی که تنها بر ترویج اصول روانشناسی مثبت بدون پرداختن به نابرابریهای ساختاری تمرکز دارند ممکن است ناکافی باشند.
4 مشکل روانشناسی مثبت که باید به آنها توجه کرد
اما روانشناسی مثبت مشکلات دیگری هم دارد که شاید به خطرناکی مشکلات قبلی نباشند، اما درسرسازند.
نادیده گرفتن تفاوتهای فردی
- شرح: رویکردهای روانشناسی مثبت ممکن است به صورت عمومی ارائه شوند و تفاوتهای فردی را نادیده بگیرند.
- نتیجه: ممکن است تکنیکها و استراتژیهای روانشناسی مثبت برای همه افراد مؤثر نباشد.
کمبود توجه به مشکلات روانی جدی
- شرح: تمرکز بر جنبههای مثبت ممکن است باعث کمبود توجه به مشکلات روانی جدی مانند افسردگی و اضطراب شود.
- نتیجه: ممکن است افراد به کمک حرفهای نیاز داشته باشند ولی به دلیل تمرکز بر جنبههای مثبت، از دریافت این کمک محروم شوند.
سادهانگاری مشکلات پیچیده
- شرح: برخی از رویکردهای روانشناسی مثبت ممکن است مشکلات پیچیده را به نوعی سادهانگاری کنند.
- نتیجه: این سادهانگاری میتواند منجر به ارائه راهحلهای ناکافی و ناکارآمد شود.
کمبود پژوهشهای علمی جامع
- شرح: برخی از مفاهیم روانشناسی مثبت بر اساس پژوهشهای علمی کافی قرار نگرفتهاند.
- نتیجه: ممکن است تکنیکها و روشهای پیشنهادی اثربخشی لازم را نداشته باشند و نیاز به تحقیقات بیشتر باشد.
نظر شما درباره اثر منفی روانشناسی مثبت چیست؟
نظر شما درباره اثر منفی روانشناسی مثبت چیست؟ آیا تجربه بدی از روانشناسی مثبت داشتید؟ چقدر روانشناسی مثبت را دردسرساز و خطرناک میدانید؟
راستی شاید جالب باشد بدانید که چرا پادکستهای روانشناسی محبوب هستند؟
منبع: psychology today و The Shipley School