پروانه سلحشوری، نماینده پیشین مجلس - روزنامه خوزی ها
خوزستان یکی از استراتژیکترین استانهای ایران است. از نظر جمعیت پنجمین استان پرجمعیت ایران و از نظر تولید ناخالص داخلی پس از تهران بیشترین سهم را دارد.
خوزستان را استان زرخیز مینامند. نه تنها نفت که پایه اصلی اقتصاد ایران را تشکیل میدهد، بلکه از نظر صنعت و کشاورزی نیز در میان استانهای ایران جایگاه ویژهای دارد. وجود کارخانههای مهم پتروشیمی و فولاد و شرکت های بزرگ دیگر از نظر صنعتی این استان را به یکی از قطبهای مهم صنعتی کشور تبدیل کرده است. از نظر کشاورزی نیز بیشترین تولید گندم و نیشکر بعلاوه محصولات مهمی چون خرما، ذرت و صیفی جات دارد.
از نظر اجتماعی و فرهنگی، مردم خوزستان به خونگرمی و مهمانوازی شهرت دارند و از نظر فرهنگی دانشگاه جندیشاپور قدیمیترین مرکز علمی ایران بوده است.
برای وصف خوزستان ساعتها میتوان نوشت و باز ادای دین نشده است.
حال، سؤالهای متعددی اینجا مطرح میشود.
چرا خوزستان پس از جنگ هرگز آباد نشد؟
چرا استانی که کشور ایران حیاتش به آن بستگی دارد مردمانش از حداقلهای زندگی محرومند؟
چرا باید بیشترین مهاجرت از این استان صورت می گیرد؟
چرا مردم خوزستان که سازمان آب و برق خوزستان از قدیمی ترین و مهمترین مراکز مهم آب و برق ایران است نه آب خوردن داشته باشند و نه فاضلاب استاندارد؟
چرا مردم خوزستان باید در گرمترین نقطه ایران شاهد قطع برق و خاموشی باشند؟
چگونه خوزستان چنین شد؟چگونه بقیه استانها پیش رفتند و خوزستان عقب ماند؟
آخر چرا استانی با چنین صنعت و کشاورزی و نخبگان متعدد در سطح ملی این چنین محروم است؟
جوابها شاید متفاوت و متعدد باشد. از نظر نگارنده مهمترین ضربه به استان از مدیران ناکارآمد و غیر دلسوز وارد شده است. هر کاری انجام دادهاند غیر از آنکه به فکر محرومیتزدایی از استان باشد.
چرا چنین شده است و چرا مدیران دلسوز نیستند؟
چرا دغدغه توسعه استان وجود ندارد؟
چرا مدیران ناکارآمد و ناتوان هستند؟
از منظر نگارنده ترکیب قومیتی خوزستان باعث شده است که اجماع در مورد مدیران کارآمد صورت نگیرد. شاید بتوان گفت از نظر ترکیب قومیتی هیچ استانی این تنوع را نداشته باشد. ترکیب عربها، بختیاریها و لرها، دزفولی، شوشتری، بهبهانی، آبادانی و خرمشهری، هندیجانی و ماهشهری و …باعث شده است که این استان مانند طنابی که در حال پاره شدن است به هر سمت و سویی کشیده شود و در این میان مناطق عربنشین و بختیاری نشین بیشترین محرومیتها را متحمل می شوند.
پدیده دیگری که مردم بی پناه خوزستان از آن بشدت آسیب دیدهاند و مردم استان آن را پدرخواندگی نامیدهاند وجود افرادی است که علیرغم آسیبهای فراوانی که به استان زدهاند باز هم خود را متولی استان میدانند. چه کسی به این آقایان مجوز داده است؟
چرا به جای تلاش برای اعتلای استان هر کسی به این فکر است که خود و اطرافیانش را به مدیریت استان برساند؟ آخر بجز فساد و تباهی ارمغان آقایان چه بوده است؟
در این میان وظیفه نمایندگان مجلس برای توسعه یافتگی نقشی بیبدیل است. مجمع نمایندگان استان میتواند فارغ از دیدگاههای سیاسی برای پیشبرد طرحهای مهم همکاری کنند. وجود مدیران ارشد در سطح ملی نیز اگر دغدغه توسعه ایران و خوزستان را داشته باشند، میتواند تاثیرگذار باشد.
اکنون که دولت پزشکیان با شعار استفاده از نخبگان پیش آمده فعالان استانی از هر رویکرد سیاسی که باشند دغدغه استانداری در سطح ملی را باید داشته باشند.
اینکه چه باید کرد شاید در بیان سخت نباشد ولی در عمل بسیار سختتر از آن است که به نظر میرسد.
از آنجا که مدیریت ناکارآمد مهمترین آسیب در خوزستان شمرده شده است و علت آن نیز پدیدهای است که در خوزستان به نام پدرخواندگی شناخته میشود پس راه حل بازگشت به مدیریت کارآمد است.
اگر تفرقه عامل انحطاط خوزستان است. پس هم گرایی، پرهیز از فرد گرایی، مقدم شمردن توسعه استان به قومیت گرایی و حامیپروری، مقدم دانستن توسعه بر رویکرد سیاسی، حضور نخبگان ملی برای ارائه راهکارها در جهت توسعه استان، جلب نظر حاکمیت در جهت اولویت قرار دادن مسائل مرتبط با توسعه نیافتگی استان و تخصیص بودجه خاص برای استان خوزستان، ایجاد فرصت برای دغدغهمندان استان و بکارگیری افرادی که در جهت اعتلای استان میتوانند موثر واقع شوند.
نقش بیبدیل استانداری که در سطح ملی و علمی شناخته شده باشد و سابقه فساد نداشته باشد و همچنین چهره کارآمد و خوشنام باشد. چرا که پاشنه آشیل خوزستان و ایران وجود فساد در ارکان قدرت است. افرادی که تاکنون کارآمدی نداشتهاند و فقط بر اساس روابط به جایی رسیدهاند نمیتوانند و یا نمیخواهند استان از عقب ماندگی نجات پیدا کند. بجای حامی پروری، با اجماع نخبگانی میتواند استان خوزستان در انتظار روزهای بهتری باشد.